سلام دوستان فاطمه هستم، همسفر
از فرمایشات حضرت علی (ع)؛ فضای هر ظرفی در اثر محتوای آن پر میشود، مگر ظرف دانش که با تحصیل علوم فضای آن بازتر میگردد.
معرکهگیری چیست؟ عوض کردن موضوع و تبدیل آن به چیز دیگر و دور شدن از موضوع اصلی. والدین یک کودک از او میپرسند: چرا تکالیفت را انجام ندادهای؟ واو بهجای جواب منطقی، میگوید: چرا من را به سینما نمیبرید؟ یا چرا برای من دوچرخه نمیخرید. درواقع این کودک میخواهد، خطای خود را با یک معرکهگیری بپوشاند. همینطور هستند افرادی که طی آمدن به کنگره، بهجای استفاده از آموزشهای بینظیر و فوقالعاده آن، شروع میکنند به معرکهگیری و ایراد گرفتن از دیگران.
میتوان دریافت که معرکهگیری یک نوع بیماری است که ریشه در منیت و کبر دارد و نوعی تجلی نادانی است. فرد معرکهگیر نمیتواند اِشکال را در درون خود پیدا کند، لذا دیگران را محکوم میکند، البته ازآنجاکه انسانها همهچیز را حس میکنند، آن فرد را از خود میرانند. دریافتن این قضیه، منوط به سابقه و پیشینۀ دانایی در فرد است. درواقع بزرگترین تفاوت بین انسانها در فرایند حس کردن تا بهکارگیری قوۀ عقل، دانایی آنهاست.
کنگره بستری کمنظیر و بیعیب و نقص، برای ما فراهم نموده است. گوشبهفرمان بودن و رعایت حرمتها، ما را از آفات و بلایا مصون میدارد. آموزش و یادگیری و همچنین خدمت، باعث میشود تا دیگر مجال تفکر برای اینگونه مسائل وجود نداشته باشد. قدر مسلم، رابطهای بین یادگیری و معرکهگیری میتوانیم، برقرار کنیم؛ یعنی هر زمان از آموزش و خدمت فاصله بگیریم، به سمت مسائلی ازجمله معرکهگیری کشیده میشویم. این دو در کنار هم وجود ندارند، شهر وجودی، تفکرات و ذهن ما فقط جای یکی از اینهاست یا یادگیری، آموزش و خدمت و یا معرکهگیری، نق زدن و حاشیه...
یادگیری، نتیجۀ پروسۀ آموزش است، اگر نیک بیندیشیم، درخواهیم یافت که آغاز این پروسه از زمان تولدمان بوده است؛ به ما آموزش میدادند و ما یاد میگرفتیم، این آموزش تمامی سطوح را شامل بوده و محدودیتی نداشته است، بله! درست است، ما همواره در حال آموزش بودهایم، از اطرافیان، از حوادث و مهمتر از همه از کنگره 60، ولی آیا به همان اندازه یادمی گیریم؟
هر جا که معرکهگیری آمد، یادگیری کنار میرود. تخریب معرکهگیری ابتدا از ذهن خودم آغاز میشود و وقتیکه در ذهنم قوی شد، معرکهگیری در ذهن متبلور میشود با دیگران صحبت میکنم و دیدگاه خودم را با دیگرانی که همسو با من هستند، مطرح میکنم. آری یادگیری یعنی انسانیت یعنی اعتماد و اندیشیدن به خود و معرکهگیری همان برزخ است.
من یا باید یاد بگیرم یا معرکهگیر باشم. متأسفانه معرکهگیری در همهجا هست و بخشی از فرهنگ جامعه ما شده است. معرکهگیری نیاز به آموزش ندارد و آموزش و یادگرفتن سخت است. ما در خانههایمان هم معرکهگیر هستیم؛ تا یک مشکلی پیش میآید، همسر یا فرزندمان را مقصر میدانیم، وقتی معرکهگیری با تفکر افیونی تلفیق شود به اوج خودش میرسد.
معرکهگیری با یادگیری دو مقوله متفاوت است و میتوان گفت که معرکه گیری، نقطه مقابل یادگیری و آموزش میباشد. وقتی شخصی وارد معرکهگیری میشود درواقع از آموزش دور میشود. یادگیری تنها مربوط به مشق، امتحان و وادیها نمیشود، اصولاً زندگی خود مهد یادگیری است. فرضیه خلقت انسان و موجودات بر پایه و اصول یادگیری فراهمشده است. یادگیری در تمام شئون نقش دارد؛ مانند یادگیری موسیقی، یادگیری هنرهای رزمی، انواع ورزشها، انواع زبانهای خارجه، انواع برخوردها، ایجاد ارتباطات صمیمانه، برخورد با آقایان و خانمها و ... درنتیجه فضای یادگیری بسیار وسیع است، اگر کمی دقت کنیم، متوجه خواهیم شد که همه انسانها هرروز در حال یادگیری میباشند و به معلومات آنها اضافه میشود.
در سیستم کنگره شخصی که هنوز به درمان نرسیده و در لژیون حضور دارد، وقتی مورد بازخواست قرار میگیرد، فوری شروع میکند به استنتاج کردن که راهنما اینگونه و آنگونه است. افراد هرکجا که ناکام میمانند، بجای اینکه عدم موفقیت را حاصل اعمال و رفتار خودشان بدانند، شروع به معرکهگیری کرده و بهعناوینمختلف شروع میکنند، به بدگویی از یک نفر یا برعلیه کسی شکایت کردن، نامهنگاری و...
اکنون این سؤال مطرح میشود که چه عواملی باعث محروم شدن این افراد از یادگیری میگردد؟ دلایل مختلفی وجود دارد که به چند مورد آن اشاره میکنم؛
1- نداشتن هدف و انگیزه کافی برای یادگیری که در این صورت فرد به دلیل اینکه روند آموزش را دوست ندارد، به آن توجه نکرده و شروع به نق زدن میکند.
2- برخی دیگر پس از کسب اندکی آگاهی، غره شده و دچار منیت میگردند. در این حالت، شخص نهتنها نیازی به آموزش و یادگیری در خود نمیبیند، بلکه خود را استاد میبیند و بنابراین عدهای را به دور خود جمع کرده و معرکه میگیرد.
3-تخطی کردن از قوانین، از دلایل دیگر معرکهگیری است، چراکه شخص خاطی، دچار عذاب وجدان میشود و برای خلاصی از عذاب و گاهی برای پنهان کردن خطای خود، شروع به معرکهگیری و ایراد گرفتن از دیگران میکند.
4- افرادی دیگر، به خاطر فشار مشکلات و ناراحتیهایی که دارند، تمرکز بر یادگیری نداشته و خیلی از این افراد، به دلیل نیاز به جلبتوجه دیگران، معرکهگیری میکنند.
5-اگر مسافر سفر خوبی نداشته باشد؛ یعنی سیستم بیوشیمی او درست عمل نکند، آنگاه فرد حتی در شرایط مناسب هم احساس رضایت ندارد و شروع به نق زدن و معرکهگیری میکند.
یادگیری تبلور انسانی و معرکهگیری تبلور سقوط است. حال ما آمدهایم یاد بگیریم یا معرکه بگیریم؟ امید آن است که روزی فرابرسد که همه ما انسانها در ذهن خود فقط به یادگیری و فزونی علم و پرورش عقل بیندیشیم و از گمراهی و تاریکی نجات یابیم.
رسول اکرم فرمودند؛ مَن طَلَبَ العِلمَ فهُوَ کالصّائمِ نَهارَهُ، القائمِ لَیلَةُ، وإنَّ بابا مِنَ العِلمِ یَتَعَلَّمُهُ الرَّجُلُ خَیرٌ لَهُ مِن أن یَکونَ أبو قُبَیسٍ ذَهَبا فأنفَقَهُ فی سَبیلِ اللّه؛
هر که دانش بجوید، مانند کسى است که روز خود را به روزه گذراند و شبش را به عبادت، اگر کسى یک بابِ علم بیاموزد، برایش بهتر است از اینکه کوه ابو قبیس طلا باشد و او آن را درراه خدا انفاق کند.
نویسنده: همسفر فاطمه
وبلاگ نویس: همسفر ظریفه
- تعداد بازدید از این مطلب :
1905