وجود برخی مفاهیم در زندگی انسان از آغاز تا امروز بسیار پررنگتر و تأثیرگذارتر از سایر موارد بودهاند. گاهی این تأثیرها کم است و رنگ فراموشی میگیرد و در برخی موارد آنقدر زیاد است که همهچیز را تحتالشعاع خود قرار میدهد.
عدالت و آزادی را شاید بتوان بهجرئت پرکاربردترین مفهوم زندگی بشری دانست، یعنی انسان از زمانی که خود را شناخته است بهنوعی درگیر این دو مفهوم عمیق و بنیادی بوده است. چه بسیار جنگها که برای آنها انجام داده است، چه حجم از ظلم و بیداد که به اسم آنها انجام شده است و خلاصه هر ورق از کتاب تاریخ حیات را که مرور کنیم به این دو بر خواهیم خورد. در این نوشته کاری به مفهوم آزادی نداریم بلکه صحبت ما بر سر عدالت است.
اصلاً عدالت چیست و شامل چه چیزهایی میشود؟ وقتی میگوییم کسی عادل است دقیقاً منظورمان چیست و چه دیدگاهی باید نسبت به این موضوع داشته باشیم؟
بدون شک عدالت همانقدر که پرکاربرد و تأثیرگذار است، همانقدر و شاید بیشتر از آن، مظلوم واقع شده است؛ چراکه همه مدعی این هستند که در موردشان از همان بدو تولد بیعدالتی به وقوع پیوسته است. همیشه و همهجا، همهکس عدالت را طلبکار هستند که این موضوع اصلاً امکان عملی ندارد؛ زیرا وقتی کسی چیزی را طلبکار است، حتماً باید کسی دیگر همانقدر آن موضوع را بدهکار باشد و غیرازاین نمیتواند باشد. این قانون ریاضیات است و در درستی آن شکی نیست، پس باید بگردیم و ببینیم ایراد کار در کجاست؟
معمولاً انسان از سر نادانی برای خود مفاهیمی میسازد و همانها را هم بهعنوان متر و معیار در زندگی خود به کار میبرد؛ مثلاً تصور کنید که شما بخواهید با متری که پنج سانتیمتر آن کم است اندازه یک زمین را محاسبه کنید خب معلوم است نتیجه کار چه خواهد شد. هر جا که سخن از عدالت میشود معمولاً دو همراه همیشگی او را یاری میکنند، برابری و مساوات. این دو مفهوم بااینکه پیوند بسیار عمیقی با واژه عدالت برقرار کردهاند، اما درواقع همان نقطه عطفی هستند که بزرگترین اشتباه در آن صورت گرفته است و انسان را به بیراهه برده است.
امروز ما با این معضل بزرگ روبرو هستیم که بهواسطه عدم تفکیک صحیح این مطالب از یکدیگر دچار قضاوت اشتباه میشویم تا جایی که به خود اجازه میدهیم حتی عدالت خداوند را زیر سؤال ببریم. امروز با هرکسی که صحبت میکنی میگوید اگر من هم جای فلانی بودم، اگر من هم در فلان جا به دنیا آمده بودم و یا اگر پدر من هم فلانی بود، چنین میکردم و چنان میشد. درست همینجاست که میشود مفهوم عمیق عدالت را بهوضوح مورد بررسی قرار داد. اینکه هر چیزی به همه تعلق داشته باشد و اصطلاحاً به همه برسد بههیچعنوان عدالت نیست، عدالت یعنی هر چیزی درست سر جای خودش باشد.
مساوات و برابری واژههایی فراگیر نیستند و همه ابعاد زندگی انسان را شامل نمیشوند. انسانها در نژاد و رنگ باهم برابرند و هیچکس بهواسطه رنگ پوست بر دیگری برتری ندارد و یا انسانها همه در برابر قانون یکسان هستند و کسی بر دیگری ارجحیت ندارد. اینها یعنی برابری و مساوات اما عدالت یک مفهوم فراگیر است و تمام ابعاد زندگی انسان را شامل میشود؛ چراکه عدالت در پی عملکرد و انتخابهای انسان ظهور میکند و چون عملکرد در تمام وجوه زندگی انسان نقش دارد و تأثیرگذار است؛ پس عدالت نیز همیشه وجود خواهد داشت.
عدالتی که بر ما جاری میشود به دو صورت است: بهصورت مثبت و تشویقی و بهصورت منفی و تنبیهی. این مهم نشأت گرفته از اعمال ما و جهت حرکت ما است، زیرا بدون شک جهت حرکت ما منفی یا مثبت بودن اعمال ما را مشخص میکند. در اینجا ذکر چند نکته ضروری است: اول آنکه درک مفهوم عدالت نیازمند وجود پیشنیازهایی اساسی است، یکی از آنها دانستن همه ابعاد مسئله و اشراف کامل به کلیت موضوع است که البته این کار عملاً در مورد دیگران امکانپذیر نیست، پس نباید دیگران را مرجع و معیار وجود عدالت بدانیم. دیگر آنکه چون انسانها بسیار باهم متفاوت هستند و هرکدام خلقوخو و روحیات خود را دارند به همین دلیل پاداش و جزا در مورد هرکدام متفاوت است؛ یعنی چیزی که در اختیار کسی است و من حسرت آن را میخورم، ممکن است برای آن شخص سختترین عذاب باشد.
در سازوکار هستی عدالت بر اساس آنچه انجام میشود جاری میشود، نه آنچه گفته میشود یا درخواست میشود و بدون تردید ذرهای در این محاسبات خطا وجود ندارد. بدون شک کسی که این سیستم را با چنین نظم و دقتی آفریده است قدرت مراقبت و نگهداری از آن را هم دارد و این جز در سایه عدالت امکانپذیر نیست.
حال این سؤال که آیا افراد در کنگره ۶۰ باهم برابر هستند؟ این سؤال هم پاسخ مثبت دارد و هم پاسخ منفی، اما چگونه ممکن است. کنگره ۶۰ یک مجموعه اخلاق مدار است که پایه و اساس آن بر مبنای قوانین الهی بنا شده است و التزام و تعهد بنیانگذار آن، به قوانین الهی، بر کسی پوشیده نیست و این را نهتنها در حرف بلکه در عمل هم میتوان دید. پس کنگره ۶۰ نمیتواند غیر از راه و روش آنچه بر مبنای آن بنا شده است راه و روش دیگری را انتخاب نماید.
قسمتی از پاسخ که مثبت است، یعنی افراد در کنگره ۶۰ باهم برابرند، مربوط به زمان ورود هر رهجو به کنگره است؛ که تابعی از برابری و مساوات است. به هیچ رهجویی در ابتدا دو صندلی تعلق نمیگیرد و کسی به سبب داشتن عناوین خاص مانند دکتر یا مهندس بر دیگران برتری ندارد و همه باید دانستههایشان را پشت درب ورودی بگذارند و وارد شوند. فعالیتها و پروتکلها برای همه یکسان است و همه از یک دارو برای درمان استفاده میکنند. کتاب و منابع آموزشی یکی است و خلاصه اینکه همه شرایط برای همه تازه واردین یکسان است.
اما اینها فقط در نقطه آغاز است و بعدازآن آنچه تعیینکننده جایگاه و اعتبار افراد در کنگره است میزان تلاش آنها و استفاده هر چهبهتر از شرایط ذکرشده است و ازاینجا به بعد است که عدالت جایگزین برابری و مساوات خواهد شد. مسلماً رهجویی که صبح زود بهموقع از خواب بلند میشود، سر ساعت دارو میخورد، در فعالیتهای ورزشی شرکت میکند، از انجام اعمالی که از ماهیت آنها آگاه نیست خودداری میکند، به حرف راهنما گوش میکند و خدمتگزار است، در همه سطوح، با رهجویی که این کارها را بدون نظم و در سطح حداقلی، آنهم بهزور انجام میدهد، تفاوت خواهد داشت. درست است که هر دو رها میشوند و از دستان مهندس گل رهایی دریافت میکنند اما آیا عطر و بوی این دو گل به یک اندازه است؟ آیا به لحاظ کیفیت جسم و روان در یک سطح هستند؟ همین تفاوت را میشود در جایگاه و دیدگاه سایرین هم نسبت به آنها تعمیم داد. مفهوم ناب عدالت نیز همین است و این همان قسمت منفی پاسخ سؤال است؛ که خیر افراد در کنگره ۶۰ باهم برابر نیستند.
چه در کنگره ۶۰ و چه در نظام هستی یک قانون نانوشته وجود دارد و آن اینکه چه ما اینها را بدانیم و چه ندانیم، هر چه قدر که اعتراض کنیم و غرولند کنیم و خودمان را پشت این بهانهها پنهان کنیم، تأثیری در اصل قضیه نخواهد داشت و در هر دو مورد، سیستم بدون لحظهای درنگ و معطلی به کار خود ادامه خواهد داد و عدالت را به اجرا خواهد گذاشت و فقط ما در مسیر خود مانعتراشی کرده و سرعت حرکت خود را کند میکنیم. باید بدانیم که بهترین تصمیم فرمانبرداری از افراد صالح و آزموده شده (که بهترین آنان در کنگره وجود دارند) و حرکت در مسیر صحیح و دوری از ضد ارزشهاست. تائید این مدعا، وجود بزرگان و افرادی است که در سطوح بالای همین مجموعه، روزی از پایینترین جایگاه شروع نموده و امروز در رفیعترین قلل انسانیت قرار دارند و این چیزی نیست جز عدالت خداوندی که هرلحظه در جریان است.
نویسنده: مسافر بهمن، لژیون شماره ۶
نمایندگی شمس
- تعداد بازدید از این مطلب :
8218