English Version
English

شمشیر محبت، گفتگو با دیده بان محترم کنگره 60 آقای محمد صادق صداقت

شمشیر محبت، گفتگو با دیده بان محترم کنگره 60  آقای محمد صادق صداقت

لطفاً خودتان را معرفی و اعلام سفر كنید؟

سلام، محمدصادق هستم یك مسافر، آنتی ایكس مصرفی هرویین مشامی، مدت سفر یك سال، راهنما آقای امین دژاكام، رشته ورزشی راگبی، داروی درمان اپیوم، رهایی نزدیک به 16 سال.

جایگاه دیده‌بانی را چطور ارزیابی می‌کنید و لطفاً بفرمایید كه چند سال است كه این جایگاه را تجربه می‌کنید؟

من دو سال است كه دیده‌بان هستم. جایگاه دیده‌بانی یك جایگاه خدمتی است مثل سایر جایگاه‌ها كه البته نمی‌خواهم بگویم كوچك است. جایگاه بزرگی است و نیاز به آدم‌های بزرگ دارد. من در این جایگاه در حال رشد كردن و آموزش گرفتن هستم. این اشتباه بزرگی است اگر كسی فكر كند كه با دیده‌بان شدن دیگر نیازی به آموزش ندارد؛ چنین چیزی کاملاً بی‌معنی است. آقای مهندس هم می‌گویند كه من به‌عنوان نگهبان و بنیان كنگره 60 در حال آموزش گرفتن هستم. این حرف از روی فروتنی نیست چراکه ما به‌عین شاهد این موضوع هستیم. حركت رو به تعالی و پیشرفت كنگره خود گواه بر این مدعا است. می‌بینیم كه كنگره روزبه‌روز دارد بهتر می‌شود و این یعنی آقای مهندس و كنگره دیده‌بان‌ها دارند آموزش می‌گیرند و این آموزش را كاربردی می‌کنند حتی قوانین هم در كنگره به‌طور مداوم در حال اصلاح شدن هستند. چرا قانونی وضع و اصلاح می‌شود و بعد از مدتی تغییر می‌کند؟ من برای توضیح این مسئله به جشن تولدها اشاره می‌کنم. شاید شما یادتان نباشد، مراسم جشن تولد زمانی در وسط جلسه برگزار می‌شد و بعد به آخر جلسه رفت و حالا مجدداً به وسط جلسه آمده است. دلیل این مسئله این بود که به تجربه ثابت شد که در میانه جلسه برگزار شود نتیجه بهتری دارد.

آیا شما باورتان این است كه جایگاه‌ها فرد را پیدا می‌کنند و یا برای به دست آوردن جایگاه باید جنگید؟ اگر موافق با قسمت اول سؤال من هستید برای به دست آوردن جایگاهی مثل دیده‌بانی چطور باید سفر كرد؟

به نكته و كلمه خوبی اشاره كردید. كلمه جنگیدن برای جایگاه. ما در وادی دوم می‌خوانیم كه: خوشحالیم كه به جنگ نرم خود ادامه می‌دهید. این جنگ، جنگ خوبی است. منتها اینكه من جایگاه را پیدا می‌کنم و یا جایگاه من را پیدا می‌کند باید بگویم كه من فكر می‌کنم كه هردوی آن‌ها می‌تواند مصداق داشته باشد. هم من به دنبال جایگاه میرم و هم جایگاه من را پیدا می‌کند و یکجایی و در یک‌زمانی به هم می‌رسیم. حالا این سؤال پیش می‌آید كه اصلاً جایگاه چیست و چرا باید به آن برسیم؟

به نظر من جایگاه باعث می‌شود كه انسان برای خود هدف تعیین كندو باعث ایجاد انگیزه شود. برای مثال من تلاش می‌کنم به فلان جایگاه برسم. اصلاً فرقی ندارد چه در كنگره باشد و چه در بیرون و یا در هرجایی و در هر مكانی. آدم مجرد تلاش می‌کند كه متأهل شود و به جایگاه یك فرد متأهل برسد. فردی كه فرزندی ندارد تلاش می‌کند كه جایگاه مادری و یا پدری را تجربه نماید. هرکدام از این‌ها یك جایگاه است و یك انگیزه. مرحله‌به‌مرحله جلو می‌رود و جایگاه تغییر می‌کند. حالا در این میان چگونه رسیدن هم مهم است. من نباید توقع داشته باشم تا جایگاهی پایین بیاید و من به آن برسم درواقع من باید خودم تلاش کنم و به آن جایگاه نزدیک شوم؛ در غیر این صورت آن جایگاه به درد نمی‌خورد. به‌طور مثال هیچ‌گاه ارزش جایگاه دیدبانی پایین نمی‌‌آید بلکه این من هستم که باید با تلاش خود را به آن جایگاه برسانم؛ و برای همین است كه در كنگره 60 جایگاه‌ها همیشه در جای خودشان هستند. به‌عنوان‌مثال شما وقتی پیش آقای مهندس می‌روید و مشکلتان را بیان می‌کنید ایشان می‌فرمایند برو و باراهنمایت بیا و این اهمیتی است كه به جایگاه راهنمایی می‌گذارند.

 در بین وادی‌ها كدام وادی را بیشتر دوست دارید و به دلتان می‌نشیند؟

من برای این سؤال جوابی ندارم. مثل این است كه شما بگویید کدام‌یک از فرزندانتان را بیشتر دوست دارید. همه آن‌ها در همه‌جا به درد من خورده‌اند.

تعریف شما  از وادی چهاردهم چیست؟

وادی چهاردهم وادی سنگینی است هم مفهوم آن و هم اجرای آن. اساس و پایه كنگره 60 بر مبنای محبت است. به عبارتی تنها شمشیری كه ما داریم محبت است.

شما فكر می‌کنید من برای اینكه به وادی چهاردهم برسم باید سیزده وادی را طی كنم و یا با شروع سفر می‌توانم یک‌گوشه‌ای از آن را حس كنم؟

شاید منظور شما این است كه می‌خواهید بدانید مدل برداشت كردن از وادی‌ها چگونه است؛ آیا من باید از وادی یكم شروع كنم و جلو بروم؟

اگر این‌طور نبود كه وادی‌ها شماره نداشت. بله مرحله‌به‌مرحله است. ما باید این‌گونه بگوییم كه حداقل می‌بایست بخشی از هر وادی‌ را برداشت و متوجه آن شویم تا بتوانیم به جلو پیش برویم و این سیكل را به‌مرورزمان تكرار كنیم تا از وادی‌ها اطلاعات و دانش بیشتری به دست بیاوریم. این‌طور نیست كه بگوییم وادی یكم را تمام كن و به سراغش نرو و برو سراغ وادی دوم. مثل كتاب شریف است. شما ممكن است یك رمان را بخوانید و دیگر به سراغش نروید ولی كلام ا... شریف این‌طور نیست. آیا وقتی یک‌بار مطالعه كنید دیگر به سراغ آن نخواهید رفت؟

اگر صحبت آخری هست بفرمایید.

امیدوارم همه خدمتگزاران كنگره در هر جایگاهی موفق باشند.

 با تشکر از دیده‌بان محترم کنگره 60 آقای محمدصادق صداقت 

 

نگارنده؛ مسافر علی  
نمایندگی دهخدای قزوین 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .