English Version
English

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1397/04/08؛ «آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی»

گزارش  لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1397/04/08؛ «آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی»

یازدهمین جلسه از دور چهاردهم سری کارگاه‌های آموزشی لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی جناب مهندس و دبیری دکتر حسین با دستور جلسه «آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی» روز جمعه مورخ 1397/4/08 رأس ساعت ۸ صبح آغاز بکار نمود.

 

سخنان استاد: 

سلام دوستان، حسین هستم مسافر

دستور جلسه راجع به  آداب و معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی است. ما جلسه قبل مقداری صحبت کردیم که کنگره 60، روان را همان خلق‌وخو می‌داند که روان تحت تأثیر دو پارامتر به وجود می‌آید یکی توسط فیزیولوژی که همان شبه افیونی‌های بدن و ناقل‌های عصبی است و دیگری جهان‌بینی است که تفکرات و اندیشه و طرز فکر فرد است درنتیجه طریقه فکر و دیدگاه فرد، به همراه فیزیولوژی، خلق‌وخو و روان فرد را درست می‌کند و می‌سازد و اگر دقت کنیم در زبان فارسی هم همان اصطلاحاتی را داریم که در زبان خارجه هم وجود دارند به‌طور مثال عالم هپروت در زبان فارسی همان اسکیزوفرنی است یا وقتی می‌گوییم دمدمی‌مزاج است همان وایکولار است یا اینکه می‌گوییم جنون، مجنون کسی است که جنون دارد منظور همان سایکوز می‌شود یا اینکه بگوییم شخص افسرده است؛ اگر به‌خوبی بررسی کنیم می‌بینیم برای هرکدام تعاریف بسیار زیادی وجود دارد که به‌طور ساده آن‌ها را بفهمیم.

بنیان کنگره 60 ضمن اشاره به یافته‌ها و دستاوردهای تجربی و مستندات در کنگره 60، به چگونگی و پیدایش این یافته‌ها اشاره نموده و فرمودند: ما چیزهایی که می‌گوییم بر اساس دیده‌های خودمان است که می‌بینیم، درواقع تحقیقی نیستند که برویم از دیگر منابع تحقیق کنیم بلکه بر اساس مستندات و یافته‌های ما است و وقتی خود من مواد مصرف می‌کردم این حالت خماری و نشئگی را هر معتاد و هر مصرف‌کننده اعم از الکلی و تریاکی و هروئینی، تجربه کرده است و به عبارتی خماری و نشئگی را خوب می‌فهمد. نشئگی یعنی سرحالی و شادابی و توپِ توپ؛ اما بالعکس خماری یعنی حال خرابی که به‌تبع آن تمام حرکات و رفتار و منش انسان به هم می‌ریزد اما در اثر نشئگی نرمال، البته نه به مدت 20 ساعت، شخص مصرف‌کننده خوب و نرمال است یعنی اینکه اخلاق و رفتارش خوب است و خیلی خوب صحبت می‌کند و از هر نظر در هر زمینه و همه‌چیز خوب است که البته این حالت، فارغ از در عالم هپروت رفتن است و اینجا منظور حالت متعادل مصرف در هروئین یا تریاک است. وقتی نشئه است متعادل است با بچه خردسال همبازی می‌شود و او را روی پاها می‌نشاند و نوازش کند و اینکه بابا تو چقدر خوبی و نازنین هستی و به بچه چای شیرین می‌دهد اما همین شخص مصرف‌کننده زمانی که خمار است به همان بچه پس‌گردنی می‌زند و او را پرت می‌کند یا اینکه شخص وقتی نشئه است با همسرش مهربان است اما وقتی خمار باشد کاملاً قضیه فرق می‌کند.

مهندس دژاڪام در ادامه به دلیل وقوع این دوگانگی و تناقض در رفتار و گفتار شخص، هنگام نشئگی و خماری پرداختند و اظهار داشتند: آیا دلیل این رفتارها غیر از وقوع و وجود یکسری مواد شیمیایی است؟ به دیگر سخن اینکه شخص با مصرف مواد مخدر از مشتقات تریاک نظیر دینورفین و مرفین و کدئین و ... عمل جایگزینی را انجام داده و به مخدرهای بیرونی وابستگی پیدا نموده و درنتیجه مخدرهای طبیعی و درونی جسم، از کار افتاده و فرایند تولیدشان متوقف‌شده است. پس ما خیلی خوب تشخیص می‌دهیم که این مخدرهای درونی چقدر برای یک موجود مؤثر و مفید است. اگر یک موجود مخدرهای درونی و ناقل‌های عصبی‌اش در حالت تعادل باشد امکان ندارد دست به خودکشی بزند.

استاد در ادامه فرمودند: کسی دست به خودکشی می‌زند که خمار است؛ خمار چه چیزی؟ خمار مواد شبه افیونی طبیعی در بدن، به دیگر سخن، همان‌طور که ما از تریاک و هروئین و شیشه و امثالهم خمار می‌شویم و نشئه می‌شویم؛ انسان‌ها و افراد طبیعی هم همین‌گونه هستند اگر مواد شبه افیونی جسم آن‌ها خوب کار کند نشئه و متعادل هستند که با این مقدمه می‌خواهم روی آداب و معاشرت صحبت کنم یعنی شخصی که شبه افیونی‌اش مرتب و درست‌ کار کند آداب و معاشرت این فرد نیز درست است، البته ممکن است یکسری مسائل و چیزها را نداند اما رفتار و کردارش با مردم منظم است. شاید هنگام صحبت کردن با یک خانم بجای واژه «شما» از لفظ «تو» استفاده کند اما رفتار زننده و پرخاشگر ندارد، متعادل است. کسی که دست به خودکشی می‌زند به خاطر این است که در خماری به سر می‌برد و خمار است.

 

بنیان کنگره 60 در ادامه بیانات خود به نوع نگاه یک شخص مصرف‌کننده و معتاد در گرایش و تمایل به خودکشی اظهار داشتند: ما هم وقتی خمار بودیم می‌خواستیم خودکشی کنیم و انگار دنیا برای ما رنگی دیگر داشت و جالب اینکه من فهمیدم در کتاب قرآن ما که در یکجایی اشاره به بهشت دارد که چهار نهر و رود در بهشت جاری است که یکی نهر عسل مصفا، آب زلال، شیر و دیگری خمر؛ جاری است و جریان دارد که البته به اعتقاد ما بهشت هم در این دنیا و هم در آن دنیا جاری و در جریان است؛ قطعاً این موارد تمثیل است و نهر شیر یا عسل و شراب نیست بلکه تمثیل است و آن خمر یا رودخانه خمر چیزی است که انسان را نشئه می‌کند چه می‌تواند باشد؟ به اعتقاد من آن خمر که خداوند می‌فرماید همین شبه افیونی است یعنی اگر کسی شبه افیونی جسمش به‌درستی کار کند انگار در بهشت است حالا بگذریم از اینکه عسل مصفا و آب زلال و شیر و شراب، یکی عقل می‌شود و یکی دیگر عشق و یکی ایمان؛ بستگی دارد ما چه چیزی برداشت کنیم. پس سخن این است که مسئله شبه افیونی به‌قدری برای ما مهم است که در تصور نمی‌گنجد و حتی کمبود شبه افیونی در بروز تمام بیماری‌ها مثل بیماری M.S و ... مؤثر است چراکه نقش سازنده و مؤثری دارد.

 بازخورد اعمال و رفتار ما در جهان هستی به تبعیت از اجرای قوانین، بخش دیگری از سخنان جناب آقای مهندس دژاڪام بود که فرمودند: بنابراین ما در کنگره 60 چیزی که می‌خواهیم آموزش بدهیم این است که جهان هستی بر مبنای یکسری قوانین استوار است که اکر انسان این قوانین سیستم حیات را در نظر بگیرد می‌تواند به تعادل، آرامش و آسایش برسد و هر کس این قوانین را در نظر نگیرد دچار آشوب می‌شود. همان‌گونه که اگر یک یا دو درجه گرمایش زمین تغییر کند می‌دانیم چه فاجعه‌ای به وجود می‌آید و این بیشینه و کمینه دمای زمین می‌تواند فاجعه‌بار باشد وقتی زمین به دور خورشید می‌چرخد با هزارم ثانیه یک سال دیگر درست و دقیق در جای خود قرار می‌گیرد. هر چیز در هستی حساب‌وکتاب دقیق و مربوط به خود را دارد و اصولاً ما در هستی کاره‌ای نیستیم. این درست است که ما دانه و بذر را می‌کاریم و یا مثل صنعتگر هستیم اما خالق نیستیم و بذر چگونه در دل زمین دل خود را و این از اختیار ما خارج است و این کار و فرایند خودش انجام می‌شود؛ ما غذا را می‌خوریم یا کارها را انجام نمی‌دهیم، پزشک دارو را می‌دهد اما معالجه را خود سیستم بدن انجام می‌دهد و بدن دارو را در جایگاه خود قرار می‌دهد و استفاده می‌کند که البته ما کل آموزش‌های کنگره 60 را این‌طور تعبیر و خلاصه می‌کنیم که اگر قوانین هستی را در نظر بگیریم به پیروزی در زندگی و آرامش می‌رسیم و اگر قوانین هستی و آموزش‌ها را رعایت نکنیم به آرامش و موفقت نمی‌رسیم و به خاطر اینکه مسئله ادب و بی‌ادبی ناشی از همین است. کسی که انسان بی‌ادبی باشد بیشتر از همه خودش در رنج و عذاب است و کسی که باادب است خودش در آسایش و آرامش است حالا این موارد را به‌تفصیل در سی‌دی‌ها اشاره نموده و توضیح داده‌ام و راجع به بسیاری از موارد مثل غذا خوردن، طرز رفتار و صحبت با دیگران اعم از آقایان و خانم‌ها، همه را باید آموزش دهیم و در کنگره 60 به این موارد آموزشی بپردازیم و تمایل دارم بیش از این راجع به این قضیه صحبت نکنم اما اصل قضیه کنگره همین است که آموزش دهیم جهان هستی قانونمند است. وقتی شما مخالف رشد سیستم بدن کار کنید و مواد مخدر و الکل را بیش‌ازحد مصرف کنید آن‌وقت است که در سیستم جسم تخریب ایجاد می‌شود.

جلسه به مشارکت گذاشته شد.

 

دکتر فرشته

در مورد دستور جلسه امروز که آداب و معاشرت هست، همان‌طور که جناب مهندس می‌فرمایند: دقت کردن در خلقت می‌تواند این آداب را به ما یاد بدهد. در رابطه با آداب غذا خوردن، آداب صحبت کردن، لباس پوشیدن و ...، وقتی خلقت را نگاه می‌کنیم و می‌بینیم که چقدر زیبا همه‌چیز روی نظم قرارگرفته و آدابی برای خودش دارد، ما حتی اگر معلمی نداشته باشیم می‌بایست از خلقت این‌ها را یاد بگیریم. در مورد خوردن، وقتی غذا را می‌خوریم، بقیه کارها و روند طوری است که کاملاً با بدن سازگار پیش می‌رود و این را خداوند این سیستم را طوری تنظیم نموده که غذا هضم شود. به نظر تنها بی‌ادبی که ما انجام می‌دهیم، همان خوردن است که می‌تواند نامنظم و با بی‌ادبی صورت بگیرد ولی بقیه کار دارای نظم و ترتیب و ادب خاصی است که در بدن اتفاق می‌افتد. پس ماها هستیم که بدخوری می‌کنیم، غذای بد می‌خوریم و به تلاطم و موقعیت‌های بد می‌افتیم که بدن باید این غذا را هضم و سموم آن را دفع کند. انسان‌ها همه خوب هستند و فقط ناآگاهی است که باعث می‌شود انسان‌ها ادب را رعایت نکنند.

 

دکتر رضا

هرسال که دستور جلسه به تعادل و بی‌تعادلی، آداب معاشرت و ادب و بی‌ادبی می‌رسد، من فکر می‌کنم یکی از موضوعات مهمی است که کل جامعه به آن مبتلا هست. قطع به یقین، اساس باطن ما انسان‌ها و بحث فیزیولوژی ما بر اساس یک بحث تعادلی هست. کلیه نوروترانسمیترهایی که در سیستم بدنی ترشح می‌شود، چه سیستم شبه افیونی و چه بقیه نوروترانسمیترها مثل دوپامین، سروتونین؛ همه می‌بایست در یک حد خاصی ترشح شود و چنانچه مقداری بالاتر و یا پایین‌تر ترشح شود می‌بینیم فردی از آن پروسه طبیعی خودش خارج می‌شود. خاطرم هست زمانی که درس بیوشیمی را در دانشگاه می‌خوانیدم، استادی داشتیم که ایشان می‌گفتند من در انگلستان فارغ‌التحصیل شدم و آمدم، یه فرد معمولی از من سؤال کرد که تحصیلات شما چیست؟ گفتم من دکتری خداشناسی دارم. آن معمم نگاهی به من کرد و گفت: به قیافه شما نمی‌خورد! این استاد گفتند: من تا قبل از اینکه وارد بحث بیوشیمی بدن بشوم، خیلی به نظم جهان و اینکه آفریننده‌ای داشته باشد، اعتقادی نداشتم ولی وقتی آمدم مثلاً در سوخت یک گلوکز در سیکل کِرِپس (چرخه اسید سیتریک) کاملاً مشخص هست که چه آنزیم‌هایی بایستی بیاید و اثر کند و چقدر A.T.P آزاد می‌شود و این واقعاً یک سیکل مشخصی دارد. خیلی از اتفاقاتی که در محیط بیرونی داریم هم همین‌طور است.

ما در سیستم قدیم خودمان مقید به آن اخلاق و بی‌اخلاقی بودیم. خیلی از اوقات یک فرد سن پایین در مقابل فرد بزرگ‌تر، اجازه صحبت کردن نداشت تا اجازه صادر بشود یا طرز نشستن و برخورد با بزرگ‌ترها، همه این‌ها یک آداب مشخصی داشته که امروزه در سیستم جامعه رعایت نمی‌شود. آداب خوردوخوراک و یا حتی آداب راه رفتن را رعایت نمی‌کنیم. موضوع این دستور جلسه، فکر می‌کنم نیاز من و همه افراد هست که می‌بایست حتماً به آن توجه خاص داشته باشیم.

 

خانم پروانه

رعایت نکردن ادب باعث بی‌ادبی و درنتیجه حال بد می‌شود و نتیجه باادب بودن و باادب رفتار کردن، به دست آوردن حال خوش است. غذا خوردن، خوابیدن، نوع پوشش، سلام کردن، مهمانداری و خیلی چیزهای دیگر آداب خاص خودشان را دارند. مثلاً در حرف زدن تُن صدای ما، بالا و پایین می‌شود و نمی‌شود که هر وقت هر چیزی را که دلمان می‌خواهد با هر لحنی به زبان بیاوریم. هر چیزی در جهان قانون خاص خودش را دارد، حتی جنگل. برای اینکه ما به تعادل برسیم می‌بایست خودمان را با شرایط سازگار کنیم و تطبیق بدهیم و یک شهروند نمونه بشویم تا از تعادل خارج نشویم و حالمان خوب بماند.

 

دکتر مجید

در مورد تعادل و بی‌تعادلی، ادب و بی‌ادبی؛ ذهنیت من به این بود که ما ادب را میگویند آگاهی، شناخت از جامعه، شناخت از ماهیت هر چیزی. ما همیشه ادب را ادیب در نظر می‌گرفتیم و ادیب یعنی کسی که از ادبیات آگاهی دارد اما یک فرد ریاضی‌دان هم می‌تواند ادیب باشد و یا یک فرد فیزیک‌دان هم همین‌طور. درهرصورت اینکه رعایت این مسئله برمی‌گردد به داستان‌هایی که ما ادب و بی‌ادبی را به شکل یک مثلث در نظر بگیرم که یک ضلع آن، قوانین بنیادی و جاری آن هستی باشد؛ ضلع دیگرش، نفس و خواسته‌های فرد باشد و ضلع آخر، فرد در جمع به تکامل می‌رسد که این را از مبانی تفکر کنگره یاد گرفتیم. این سه گزینه در تعامل با همدیگر می‌تواند ادب را تعریف کند. در بعضی از مسائل داریم که در قوانین هستی در بعضی از جوامع و کشورها، بعضی چیزها را مرسوم می‌دانند و بعضی نمی‌دانند. در سنگاپور جویدن آدامس را بی‌ادبی می‌دانند ولی در کشور ما این‌گونه نیست. ما نمی‌توانیم این را قانون کلی بدانیم و این را بی‌ادبی تلقی کنیم بلکه برحسب نوع نگرش هر جامعه این موضوع می‌تواند فرق داشته باشد. در مورد نوع پوشش و مسائل فرهنگی هم همین‌طور است و مربوط می‌شود به اخلاقیات و نوع آموزه‌های هر جامعه.

در مورد تعادل، یک تعریف زیبایی از راهنمای خودم آقای زهرایی عرض می‌کنم که می‌گویند: تعادل، انجام عمل سالمی است در شرایط زمان و مکان.

 

دکتر شیوا

در مورد دستور جلسه، همان‌طور که در تمام مسائل، آقای مهندس با دانایی کامل عنوان‌های جلسات را بیان نموده‌اند و عملاً هم در کنگره 60 پیاده می‌شود، این دستور جلسه هم همین‌طور است. ارتباطی که آداب معاشرت و تعادل و بی‌تعادلی دارند در این هست که وقتی آداب و معاشرت را در تمامی مراحل زندگی رعایت کنیم می‌توانیم به تعادل برسیم. درواقع وقتی آگاهی و دانایی داشته باشیم می‌توانیم آداب را رعایت کنیم و عملاً به آن تعادل مناسب برسیم. در کنگره 60 مثل دانایی تعریف شده که اضلاع آن: تفکر، تجربه، آموزش هست و اگر به این اضلاع مثلث توجه خاص شود می‌توان به تعادل موردنظر رسید. کنگره 60 درمان را بالاتر از ترک و رسیدن به تعادل را فوق درمان می‌داند. تعادلی که پایدار است و لغزشی در آن وجود ندارد. تعادلی که به 3 ضلع مثل درمان (جسم، روان، جهان‌بینی) می‌پردازد. درواقع تمام بی‌تعادلی‌هایی که هرروز در جامعه می‌بینیم، نوع برخوردها در هر بخشی و ارگانی، همه به خاطر همین بی‌تعادلی و عدم آگاهی می‌باشد. نه‌تنها مصرف مواد مخدر عامل بی‌تعادلی است، بلکه تمام مسائلی که ما در طول روز با آن‌ها برخورد می‌کنیم نوعی بی‌تعادلی است که ریشه در عدم آگاهی است.

 

دکتر احمد

در رابطه با دستور جلسه، دوست دارم از دیدگاه خودم صحبت کنم. فهم میزان تعادل و بی‌تعادلی نیاز به دانایی دارد. هیچ‌کس به‌اندازه یک مصرف‌کننده مواد مخدر، درکی از خماری و نشئگی ندارد و به دنبال آن، درکی از تعادل و بی‌تعادلی نمی‌تواند پیدا کند؛ بنابراین جایی که گفته می‌شود شاید بهترین عامل ایجاد تعادل در من به‌عنوان یک انسان نقش پیدا می‌کند، سیستم شبه افیونی و سیستم ایکس من هست، بی‌راه و بی‌ربط گفته نمی‌شود. این را از هر مصرف‌کننده‌ای سؤال کنید، با گوشت و پوست‌واستخوان این را درک و لمس کرده است. شاید خیلی وقت‌ها خیلی از افرادی که تجربه مصرف مواد مخدر ندارند، درک این موضوع مثل همان سلسله‌مراتب دانایی باشد؛ اما در ارتباط آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی؛ خوشبختانه آموزش‌هایی که کنگره 60 برای من و امثال من ایجاد می‌کند، خیلی از این آداب و معاشرت را خودم به‌شخصه قبل از آشنایی با کنگره نداشتم. با تلاش‌هایی کردم و آموزش‌هایی که در کنگره گرفتم به من خیلی کمک کرد؛ اما تمامی این آموزش‌ها، تمامی این تعادل و بی‌تعادلی‌ها و کلیه دستور جلسات به نظر من یک خروجی دارد و آن خروجی، حس خوب است. من وقتی یک سی دی گوش می‌دهم، در مورد یک دستور جلسه مطالعه می‌کنم، وقتی در مورد جهان‌بینی گفته می‌شود، همه این‌ها در من یک حس خوب ایجاد می‌کند و زمانی که من احساس خوب داشته باشم، می‌توانم همراه و هم‌نواز با آن قوانین هستی باشم و وقتی این‌گونه شد احساس می‌کنم قوانین هستی نیز با من همراه می‌شوند.

 

خانم مژگان

من می‌خواستم در مورد حس امیدواری صحبت کنم و اینکه چطور می‌شود که ما به گذشته برمی‌گردیم و آن حس ناامیدی به ما دست می‌دهد. من یوگا کار می‌کنم و مربی من می‌گوید همیشه سعی کن موقع راه رفتن به روبرو نگاه کنی؛ پرسیدم چرا؟ گفتند: وقتی روبرو را نگاه می‌کنی، به همه طرف تسلط داری ولی وقتی پایین را نگاه می‌کنی باعث می‌شود به گذشته برگردی. وقتی بالا را نگاه می‌کنی حس ترس و اضطراب به تو دست می‌دهد ولی وقتی روبرو را نگاه می‌کنی باعث می‌شود حس تعادل و درزمان بودن به تو دست بدهد. من این را یاد گرفتم و دوست داشتم مشارکت کنم.

 

دکتر مهران

در مرود مبحث امروز چند نکته به ذهنم رسید که عرض می‌کنم. یکی مسئله تعادل بود که از عدل و عدالت گرفته می‌شود و نتیجه آن به پایداری منجر می‌شود. چیزی که برایم جالب این است که عدالت مبنی بر این نیست که نیروها به‌طور یکسان و برابر توزیع شود؛ درواقع بین خودمان و بیماران این‌گونه تصور می‌کنیم که عدالت بیشتر به این دلیل هست که همه یکسان باشند؛ مثل داربست. درواقع عدالت و عدل بیشتر مبنی بر این هست که نیروها به‌طور مناسب توزیع‌شده باشند و پایدار بودن خلقت و هستی، بیشتر بر این منوال هست که اگر به هر پایه‌ای به‌اندازه‌ای که تحمل دارد، نیرو وارد شود و این منجر به پایداری شود.

مسئله جالب دیگر در مورد آداب و معاشرت، علم روانشناسی تحت عنوان مهارت‌های زندگی مطرح شده و علمی است که در خیلی از مراکز تدریس می‌شود و درواقع همین رعایت مهارت‌های زندگی و آداب و معاشرت هست که می‌تواند یک تعادل کاملی در زندگی انسان ایجاد کند و یک ریتمی به زندگی بدهد که انرژی مثبت آن باعث تعادل و پایداری سلامت در انسان شود.

مسئله دیگر اینکه، یک قسمت از مغز در مورد آداب و معاشرت و تربیت و یادگیری هست، قسمت هیپوکامپوس مغز (هیپوکامپوس بخش کوچکی از مغز است که در قسمت گیج گاه میانی مغز قرار دارد. این بخش به دو نیمکره تقسیم می‌شود که هر قسمت از آن‌ها روی هرکدام از نیم‌کره‌های مغز قرار دارند. محققان همگی نسبت به این موضوع اتفاق‌نظر دارند که قابلیت‌های اصلی هیپوکامپوس عبارتند از ایجاد خاطرات جدید، شکل‌گیری حافظه بلندمدت و راهنمای محیطی) که قسمتی از مزولیمبیک (میان‌مغز mesolimbic) ما هست که نقش دارد و در بعضی از بیماری‌ها مثل آلزایمر، آنفارکتوس دچار اشکال می‌شود، این می‌تواند سیستم تربیت و یادگیری را به هم بریزد.

 

خانم زهره

همان‌طور که آقای مهندس فرمودند، یک جامعه تشکیل‌شده از قوانین، مقررات، بایدها و نبایدها، ارزش‌ها و هنجارها. درصورتی‌که این‌ها آموزش داده نشود و رعایت نشود، باعث ناهنجاری و قانون‌شکنی می‌شود. من به این نتیجه رسیدم که جناب مهندس به فقر فرهنگی اشاره نمودند. فقر فرهنگی این است که من به‌عنوان یک مادر، به فرزندم تربیت صحیح و آداب نشستن و برخاستن و آداب برخورد با بزرگ‌ترها را آموزش ندادم و همچنین در مدارس هم این آموزش‌ها داده نشده و درنتیجه باعث اختلالاتی در جامعه می‌شود و یا فرزند من بزرگ می‌شود و برایش خودرو می‌خرم ولی این فرزند من، آداب درست رانندگی کردن در جامعه را یاد نگرفته و به دیگران آسیب می‌رساند.

حرمت‌هایی که در کنگره 60 خوانده می‌شود، آرام و آرام این حرمت‌ها را به مسافرها آموزش می‌دهند؛ مثل دروغ نگفتن، علیه دیگران صحبت نکردن، الفاظ ناشایست بیان نکردن و...، همه این‌ها مثل قطره که در سنگ نفوذ می‌کند، در این افراد نفوذ می‌کند و آموزش می‌بینند. نمونه این آموزش‌ها را امروز در پارک مشاهده کردم و وقتی یک خانم می‌خواهد از کنارشان رد بشود، این‌ها کنار می‌روند و حتی ورزش خود را متوقف کردند تا من رد بشوم و برای من مشکلی پیش نیاید و این‌ها نمونه‌ای از آداب و معاشرتی است که در کنگره آموزش دیده‌اند و این را خیلی کم در جامعه می‌شود پیدا کرد.

 

دکتر محسن

در مورد دستور جلسه این هفته، در مورد تعادل جسمی، وقتی با درمان شخص به یک تعادل جسمی می‌رسد، سطح نوروترانسمیترها در بدن این فرد به یک حدی می‌رسد که ما آن را تعادل تعریف می‌کنیم و رسیدن به این تعادل در آداب و معاشرت فرد تأثیر دارد؛ یعنی یک شخصی اگر در تعادل نباشد، امکان دارد در خیلی از مسائل ادب را رعایت نکند و اگر همان شخص با فعالیت‌های درمانی به تعادل برسد درواقع می‌تواند ادب را نیز رعایت کند. ادب چیزی است که مربوط به هنجارهای اجتماعی هست و این در شرایط زمان و مکان متفاوت است. اینکه ما ممکن است در کشور خودمان ادب را چیزی تعریف کنیم که در کشور دیگری به یک‌شکل دیگری مطرح باشد. مثلاً در کشورهای دیگر دست ندادن با یک خانم حکم بی‌ادبی داشته باشد درصورتی‌که دست دادن با یک خانم در کشور ما به‌منزله بی‌احترامی و بی‌ادبی مطرح می‌شود. پس بحث زمان و مکان در رعایت ادب تأثیر دارد درحالی‌که بحث تعادل جسمی در همه جای دنیا تعریف یکسانی دارد.

 

دکتر محمد

نکته‌ای که اینجا وجود دارد ما بیشتر بحث شخص را داریم ولی متأسفانه اتفاقی که در جامعه می‌افتد این است که یک جامعه آن استیبلی unstable (غیر استوار) داریم. ماه‌های رمضان معمولاً مراجعه‌کنندگان به ما پزشکان خیلی کمتر می‌شود چون در این ماه درگیری‌ها کمتر می‌شود، امسال جالب بود که گزارش‌هایی که داریم، مراجعه‌کننده‌ها نسبت به ماه‌های دیگر بیشتر هم شده بود؛ یعنی شما تمام بازخوردی که در جامعه مشاهده می‌کنید، می‌بینید جای دیگر خودش را نشان می‌دهد. این اتفاقی است که در جامعه ما رخ داده و تغییراتی در مسائل مالی افتاده عملاً باعث می‌شود که خود فرد را از حالت اعتدال بیرون بیاورد. خواسته یا ناخواسته برای هرکدام از ما نیز یک تنشی ایجاد شده و الان هم که اینجا نشسته‌ایم، یک تنشی در درون خودمان داریم؛ خود ما، خانواده ما یا بستگان و آشناهای ما.

متأسفانه این روند خیلی خوش‌بینانه نیست و تا آخر سال جامعه به یک ثباتی برسد ولی من بیشتر نگران بیماران هستم که به خاطر شرایط این چند ماه اخیر دچار ریزش شده‌اند و عود کرده‌اند و ممکن است بازهم دچار لغزش بشوند. بیمارانی که بحث مواد مخدر دارند، یاد گرفته‌اند که هر تنشی را با یک صورت حل کنند و آن‌هم برگشت سریع به مواد مخدر است و سعی می‌کنند مشکلاتشان را به این طریق حل کنند.

 

جناب مهندس

در موردبحث تعادل و بی‌تعادلی می‌خواستم به یک نکته اشاره‌کنم و این نکته در پزشکی خیلی مهم است و آن، مسئله خماری و نشئگی است که یک معتاد درگیر آن هست، در یک فرد عادی هم می‌تواند کاملاً صادق است که شخص ازنظر مواد بیوشیمی نشئه هست یا نیست. این قضیه در مورد مادرها که زایمان می‌کنند خیلی قابل‌دیدن هست که اطبا به آن می‌گویند افسردگی بعد زایمان، من می‌گویم خماری بعد زایمان. چون وقتی مادر حامله است حدود 11 کیلوگرم مواد اضافه در شکم خود دارد. یک دندان که ارتودنسی می‌کنیم تا یک مدت تعادل نداریم و خواب به چشم ما نمی‌آید، چگونه 11 کیلو مواد اضافه در شکم انسان باشد و یک پوزیشن و در یک‌جهت خاص بخوابد و تکان نخورد؟! چه چیزی باعث می‌شود این را تحمل بکند؟ آن چیزی که باعث می‌شود این را تحمل کند، مواد طبیعی بدن فرد است. وقتی مادر حامله می‌شود، توسط خود بدن، سطح مواد بیوشیمی و طبیعی بالا می‌رود و در حالت نشئگی قرار می‌گیرد و می‌تواند وزن اضافه را تحمل کند. وقتی وضع حمل می‌کند مقدار این مواد پایین می‌آید و داستان افسردگی بعد زایمان مطرح می‌شود. باز در مسئله پریود خانم‌ها این مسئله را شاهد هستیم؛ وقتی پریود می‌شوند، تمام مواد ضد درد بدن متمرکز به یک قسمت از بدن می‌شود و بقیه قسمت‌های بدن مواد بیوشیمی کم می‌آورد که باعث افسردگی یا پرخاشگری و یا به گونه‌های دیگر خودش را نشان می‌دهد. این مواد طبیعی بدن بسیار حساس است و در جاهای مختلف بدن مورداستفاده قرار می‌گیرد وگرنه تعادل و بی‌تعادلی در موارد بسیار متعددی حاکم هست که محمد به آن اشاره کرد و می‌تواند موارد دیگری هم باشد.

رهایی کلینیک‌ها

کلینیک اهورا اسلامشهر- دکتر رضا

 

مسافر میثم، آنتی ایکس شیره و تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر ۱4 ماه و 13 روز، راهنما مهدی

 

مسافر سجاد، آنتی ایکس تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 11 ماه و 18 روز، راهنما مهدی

 

دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس

 

 

کلینیک حامی اراک - دکتر احمد

مسافر ایرج، آنتی ایکس هروئین، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر ۱۰ ماه و 11 روز، راهنما مسعود

 

مسافر رضا، آنتی ایکس تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر ۱3 ماه، راهنما مسعود

 

 دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس

 

کلینیک بهشت آئین اصفهان- دکتر علیرضا

 

مسافر یوسف، آنتی ایکس تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر ۱1 ماه، راهنما منصور

 

مسافر حسین، آنتی ایکس تریاک و شیره، D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر ۱1 ماه، راهنما منصور

 

دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس

 

 

کلینیک رهپویان- دکتر افسانه

 

مسافر همایون، آنتی ایکس شیشه و هروئین، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 12 ماه و 8 روز، راهنما جمشید

 دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس

 

کلام آخر جناب مهندس:

ما در کنگره زندگی می‌کنیم؛ ما معتاد ترک نمی‌دهیم؛ درمان هم نمی‌کنیم؛ این برای ما لذت‌بخش است. مثل پیک‌نیک می‌ماند، مثل گاردن پارتی، مثل باغ، مثل یک تئاتر، ورزشگاه و... است. یک‌چیز اعصاب‌خردکن و بغرنج و ناله و نفرین و درگیری و برگشت و این چیزها نداریم. می‌گوید برگشت کرد؛ می‌گوییم برگشت کرد که کرد؛ طوری نشده. هواپیما با 300 مسافر از آسمان برگشت می‌کند. حالا یکی برگشت کرده و هروئین میزند بزند؛ دنیا که به هم نریخته. امیدوارم کلینیک‌ها هم همین‌طور باشد. اطباء در کلینیک‌ها زندگی می‌کنند؛ یک جای آرام و خوبی است که هم بیماران درمان بشوند و هم محل درآمد خوبی است و هم درمان شده‌ها به دنبال خود بیمار به کلینیک بیاورند و امیدوارم این اتفاقات خوب بیافتد.

تهیه و وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .