جلسه اول از دور نوزدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی صالحی روزهای یکشنبه مورخ 97/02/16 با استادی مسافر بهروز، نگهبانی مسافر یوسف و دبیری موقت مسافر فرزاد با دستور جلسه هفته راهنما رأس ساعت ۱۷ آغاز بکار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
هفته راهنما را در رأس به بنیان کنگره 60، راهنمای خود و همچنین راهنمایان شعبه صالحی تبریک میگویم.
من فکر میکنم مهمترین موضوع هفته راهنما شکر گذاری و قدردانی است و این به معنی نیاز راهنما به این امر نیست بلکه رهجو به این موضوع نیاز دارد یعنی هر وقت فکر کردم متوجه شدم یکی از اصلیترین مشکلات اعتیاد ناسپاسی من بوده است، در وهله اول قدر جسم خود را ندانستم و به آن آسیب رساندم و حکایت این است که اگر قدر خوبی اول را ندانی دومی نخواهد آمد یعنی نعمتی چون راهنما بالای سر میآید و به رهجو آموزش میدهد اگر نتوانی قدردان راهنما باشی قطعاً نعمتهای دیگر را هم دریافت نخواهی کرد، همه وصف بهشت و جهنم را میدانیم و هر کس برای خود برداشتی از آن دارد؛ میگویند یکی از ویژگیهای انسانهای خوشبخت و بهشتی این است که سپاسگزارند.
من با ورود به آکادمی پس از گذراندن سه جلسه تازه واردین آقای زرکش را بهعنوان راهنما انتخاب کردم که آقای زرکش میزبان شدند و من میهمان و اینک که مرور میکنم میبینم آن موقع که مهمان بودم سوغاتی خوبی برای ایشان نیاوردم از لحاظ چهره و درون کاملاً بههمریخته بودم ولی در مقابل آقای زرکش بهعنوان مهمان برای من همه آن حال خرابیها را از من گرفت و با بردباری و صبوری به من بهروز دیگری تحویل داد و من با فکر کردن به این نتیجه رسیدم که یکبار فرصت دارم محبتهای ایشان را جبران کنم.
هفتهای سه جلسه میآمدم و با راهنمای خود از کنگره خارج میشدم من برای راهنما در خارج از کنگره حکم مهمان را داشتم یعنی به رهجو فکر میکند دوباره تا جلسه بعد اشکالات تمام رهجو ها را بررسی میکند پس همه اینها جبران ناشدنی است ولی میشود قدردان ایشان بود، رهجویی از من پرسید شما و راهنماها و مرزبانان حقوق دریافت میکنید ابتدا با خنده گفتم خیر بعد گفتم حقیقتاً دریافتی دارم ولی نه آن پولی که شما فکر میکنید بااینحال به او گفتم یکی از کوچکترین پروسه یازده ماه سفر رهایی است ولی از مهمترین پروسههای کنگره که اگر کسی به آن برسد عشق است همان نوشتاری که برای سفر اول خوانده میشود (آنگاه برای تو پاداشی خواهد بود و آن بند عشقی است که میان تو و قدرت مطلق برقرارشده است) یعنی حکایت همان حکایت بند عشق است یعنی وقتی زیر چتر عشق قرار میگیری قطعاً همهچیز مثل پول و زندگی است و حکایت دیگر که در زمان قدیم مردمانی که شکست میخوردند و خیلی از چیزهایشان را از دست میدادند در کنج ازلت نشسته یا چلهنشینی میکردند بعد از آن تغییر میکردند که باعث میشد مشکلات خود و دیگران را حل کنند که آن دوره مردمان را به اشخاص حاصل خیز نامگذاری میکردند در واقع دنیای اشخاص دیگر را تغییر میدادند.
اینجا نمیخواهم با راهنماهای کنگره مقایسه کنم جالب اینجا بود که مردم حرفهای آنها را میشنیدند و به آن عمل میکردند و یاد لژیون خود افتادم که پانزده تا بیست نفر در آن حضور داشتیم ولی راهنما یک نفر بود ولی رهجو ها میآمدند و میرفتند یکی راهنما میشد دیگری مصرفکننده باقی میماند و شخص دیگری فقط درمان میشد؛ میخواهم بگویم راهنماها تقریباً بدون عیب و نقص عمل میکنند.
گزارش: مسافر حسین
تایپ: مسافر عباس
عکاس و ویرایش: مسافر هادی
- تعداد بازدید از این مطلب :
2011