دریچه ای رو به نادیدنی ها

رشته افکارم را بادلی سرشار از امید، درباره جهان بیرون و درونم به نگارش درمی‌آورم. ‌به‌درستی که قبل از پیدا کردن  مسیر کنگره ۶۰،چه جهان آشفته و سیاهی داشتم و من برای رهایی از این جهان تاریک که بر قلبم سنگینی می‌کرد، چاره‌ای نداشتم جز اینکه خودم را در دستان تقدیر مسیر جدیدم قرار دهم و شروع به حرکت کنم و همچنان نظاره‌گر باشم. اینکه جهانی که قرار است با آن روبه‌رو شوم، چگونه جهانی است و چه ویژگی‌هایی دارد؟ هرآینه که بر من می‌گذشت، بیشتر از گذشته دوست داشتم، پاسخی برای چرایی‌های ذهنم بیابم و پاسخی قانع‌کننده برای التیام قلبم پیدا کنم اما افسوس که نمی‌دانستم، در این مسیر باید قدری بیشتر صبوری کنم و اول باید جهان درونم را تغییر دهم تا پی به شگفتی‌های جهان بیرون ببرم، گرچه هردوی این جهان‌ها به طرز شگفت‌انگیزی به هم متصل‌اند و تقدیرشان بر روی یکدیگر تأثیرگذار!

آری می‌خواهم قدری بیشتر از نیروی نهفته درونم که مدتی است بر خواب‌رفته، کسب انرژی کنم و حرکتی نو در درونم آغاز کنم. می‌دانم بارها آغاز نموده‌ام ولی ایرادی ندارد، بار دگر حرکتم را ادامه می‌دهم تا نه‌تنها جهان درونم را پیدا کنم و آن را تغییر دهم؛ بلکه می‌خواهم برجهان پیرامونم هم تأثیرگذار باشم. نگاهی که درگذشته به اطرافیانم، فرزندانم، شهر و جامعه‌ام و درنهایت برجهانم داشتم، زشت و تاریک بود و هرقدر که به جلو پیش می‌روم، چشم دلم با دیدی وسیع‌تر و شفاف‌تری نسبت به گذشته، پیرامونش را می‌بیند. 

آری چشمانم از درون دریچه‌ای که رو به نادیدنی‌هایش گشوده شده، چیزهایی می‌بیند که تا قبل از این قادر به دیدنش نبود. سیاهی‌هایی را که ناگزیرم از آن‌ها فرار کنم ولی هر چه دورتر می‌شوم، بازهم آن‌ها را نزدیک‌تر به خود حس می‌کنم، به‌ناچار می‌ایستم و در چشمان سیاهش خیره می‌شوم و از درون فریاد می‌زنم، من از تو نمی‌ترسم و توانایی مقابله با تو رادارم در این هنگام نیرویی از درونم برمی‌خیزد که قدرت بیشتری برایم مهیا می‌سازد و دستانم از گذشته متصل‌تر به ریسمان الهی چنگ می‌زند و قلبم با نگاهی آرام‌تر به مسیری به‌سوی نور و روشنایی رهنمون می‌شود. می‌داند روزی تمام سیاهی‌های جهان درونش را و بعدازآن باقدرتی شگرف جهان بیرونش را تغییر خواهد داد.

زندگی زیباست چشمی بازکن /گردشی در کوچه‌باغ راز کن

هر که عشقش در تماشا نقش‌بست /عینک بدبینی خود را شکست

 گر تو را نور یقین پیدا شود /می‌تواند زشت هم زیبا شود!!!

نویسنده: همسفر سمانه

وبلاگ نویس: همسفر ظریفه

همسفران نمایندگی رودکی