با سلام خدمت شما عزیزان؛لطفاً بهرسم کنگره خودتان را معرفی کنید؟
سلام دوستان زهرا هستم همسفر رضا؛ تخریب: بیش از ۱۰ سال؛ آنتی ایکس: تریاک؛ طول سفر اول ۱۱ ماه؛ راهنمای مسافرم: جناب آقای محمود؛ راهنمای خودم: سرکار خانم محبوبه؛ مدت رهایی: ۲ سال و ۸ ماه و ۲۰ روز.
سلام دوستان سمیه هستم همسفر مهدی؛ راهنمای مسافرم: جناب آقای مازیار؛ راهنمای خودم: سرکار خانم ندا.
ضمن عرض تبریک به شما عزیزان بابت قبولی در آزمون کمک راهنمایی؛ زمانی که خبر قبولیتان را شنیدید چه حس و حالی بعد از شنیدن خبر داشتید؟
همسفر زهرا: خیلی حس خوبی بود؛ چنان شگفتزده بودم که از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم.
همسفر سمیه: خیلی خوشحال شدم آنقدر که در پوست خودم نمیگنجیدم؛ من و مسافرم با تخریب زیاد وارد کنگره شدیم و سفر بسیار سختی را داشتیم؛ احساس میکردم پاداش صبر و تلاشم را از خداوند دریافت کردم.
برای قبولی در آزمون کمک راهنمایی چه مدتزمانی تلاش کرده بودید و آیا برنامهریزی خاصی داشتید؟
همسفر زهرا: در طول زمانی که داخل لژیون بودم؛ چون آرزوی کمک راهنمایی داشتم؛ تقریباً آماده سر کلاس میآمدم ولی زمانی که اعلام شد برای امتحان که حدود ۳ ماه بود و تقریباً مطالب فشردهتر شده بود؛ دو هفته آخر اصلاً خواب و خوراک نداشتم و از دروس آکادمی و راهنماییهای راهنمای عزیزم هم استفاده بهینه میکردم.
همسفر سمیه: من زمان امتحان مسافرم در حال سفر بود و مدت ۳ الی ۴ ماه بود که متوجه شدم میتوانم در آزمون شرکت کنم. ولی خب من از بدو ورودم به کنگره متون آموزشی کنگره را مطالعه میکردم و سیدیها را نه از روی اجبار و رفع تکلیف بلکه از روی علاقه گوش میدادم و مینوشتم و این خود کمک بزرگی به من کرد.
رمز موفقیت خودتان را در آزمون کمک راهنمایی برای ما بگویید؟
همسفر زهرا: رمز موفقیت به نظرم؛ ابتدا خواست خودم و ارادهای که راسخ بود برای این مهم؛ بعد هم لطف خداوند که شامل حالم شد و تقدیر چنین شد.
همسفر سمیه: استاد امین دریکی از سی دی هاشون فرمودند کسی که برای امتحان کمک راهنمایی میخواند اگر اینکار با لذت و علاقه توأم نباشد و فقط جهت گرفتن نمره قبولی باشد موفق نمیشود. من سخن ایشان را به کاربستم و مطالب را مفهومی و عمیق و با عشق و علاقه مطالعه کرد و به لطف خداوند نتیجه گرفتم.
اوایل ورودتان به کنگره؛ تصورتان از جایگاه کمک راهنمایی چه بود؟
همسفر زهرا: از همان ابتدا هم مطمئن بودم که رسیدن به این جایگاه خیلی سخت هست؛ ولی به خودم گفتم اگر حتی یک نفر توانسته به این جایگاه برسد؛ پس من هم میتوانم فقط تلاش زیادی را میطلبد.
همسفر سمیه: جایگاه کمک راهنمایی به نظرم دستنیافتنی بود و آرزو داشتم من هم بتوانم بهمانند این عزیزان توفیق خدمت پیدا کنم.
با توجه به اینکه اخیراً پیمان کمک راهنمایی بستید؛ از حس و حالتان در آن روز برای ما بگویید؟
همسفر زهرا: خیلی حس عجیبی بود؛ حتی به مسافرم هم گفتم از شب امتحان هم استرس بیشتری داشتم ولی خیلی خوب گذشت.مخصوصاً وقتی شال کمک راهنمایی را توسط مهندس دور گردنم دیدم؛ خیلی حال عجیبی بود؛ و همان لحظه برای همهکسانی که این جایگاه را دوست دارند دعا کردم که به آن برسند.
همسفر سمیه: در زمان خواندن پیمان احساس میکردم ادای کلمات اعماق وجودم را به لرزه میاندازد و بار مسئولیت سنگینی را روی دوشم احساس میکردم.
خواست قلبی شما برای قرار گرفتن در جایگاه کمک راهنمایی چیست؟
همسفر زهرا: به نظر من جایگاه خطیری هست؛ چون خیلی بایدمراقب باشم که هر آنچه به رهجویانم میگویم؛ ابتدا خودم آن را اجرا کرده باشم. در ضمن اینکه دیگران کاشتند و ما برداشت کردیم؛ من هم دوست دارم و امیدوارم بتوانم کِشت خود بکارم و دیگران برداشت کنند.
همسفر سمیه: خواست من ابتدا آموزش خودم و سپس خدمت به خلق است.
برای داوطلبان آزمون بعدی اگر مطلب خاصی هست؛ عنوان کنید؟
همسفر زهرا: برای عزیزانی که سال جدید امتحان دارند میگویم از همین امروز شروع کنند؛ چون هرچه بیشتر تلاش کنند بیشتر بهرهمند میشوند و اگر خواستشان قوی هست باید تصویرسازی خوب و قوی هم داشته باشند.
همسفر سمیه: همواره به کنگره وصل باشند، آموزشها را مدام دریافت کنند و امتحانات داخل شعبه را جدی بگیرند تا انشالله شاهد آمار قبولی بالا در سالهای آتی باشیم.
از حس و حال خوبتان از زمانی که متوجه شدید باید برای مصاحبه به آکادمی مراجعه کنید تا آن لحظه که مصاحبه انجام شد؛ برای ما بگویید که حس و حالتان در این چند روز چگونه بود؟
همسفر زهرا: چون نمیدانستم از کدام منابع کنگره سؤال میکنند؛ حال غریبی داشتم ولی وقتیکه صبح رفتم و با آقای ترابخانی برخورد داشتم؛ حالم بهکلی تغییر کرد و با خیال آسودهتری وارد اتاق ایشان شدم. با آرامشی که جناب آقای ترابخانی داشتند؛ توانستم تمام سؤالات را جواب بدهم.
همسفر سمیه: من برای آن روز لحظهشماری میکردم؛ در روز مصاحبه کمی اضطراب داشتم که با دیدن دیدهبان محترم آقای ترابخانی از بین رفت و با آرامش به سؤالات ایشان پاسخ میدادم.
و اما کلام آخر شمارا میشنویم؟
همسفر زهرا: در آخر آرزو میکنم برای تمام کسانی که دوست دارند این جایگاه و این شال خوشرنگ را داشته باشند؛به آرزویشان برسند. و دست راهنمای عزیزم را میبوسم و از شما و تمام خدمتگزاران کنگره ۶۰ کمال قدردانی رادارم.
همسفر سمیه: لازم میدانم همینجا از راهنمایان عزیزم خانم مریم و خانم ندا و کلیه خدمتگزاران شعبه که مرا در این راه یاری نمودند و از شما خانم منصوره عزیز بابت این مصاحبه تشکر و قدردانی کنم و امیدوارم بتوانم خدمتگزار شایستهای برای کنگره باشم.
با تشکر از شما و عرض تبریک مجدد خدمت شما عزیزان در جایگاه کمک راهنمایی برای خودتان و خانواده محترمتان آرزوی موفقیت و سلامتی داریم.
تایپ: همسفر آزاده و همسفر سمیه
عکاس:همسفر فاطمه
نمایندگی: همسفران شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
2173