پنجمین جلسه از دوره بیست و دوم کارگاههای آموزشی جهانبینی کنگره 60 نمایندگی ارتش روز یکشنبه در تاریخ 1396/11/29 با دستور جلسه: وظایف رهجو با دبیری مسافر محمدرضا و نگهبانی مسافر علی و استادی کمک راهنما مسافر ایمان رأس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا خداوند را شکر میکنم که توانستم این جایگاه را تجربه نمایم و از دبیر و نگهبان محترم بابت اینکه به فرصت خدمت کردن دادند تشکر میکنم.
در کنگره 60 همه ما در هر جایگاهی که قرار داریم چه بهعنوان سفر اولی یا بهعنوان سفر دومی در مرحله اول یک رهجو هستیم و بعدازآن مسئولیتهایی که در قبال آن باید جوابگو باشیم و در جایگاهی که هستیم یک شرح وظایفی داریم که من طبق آن قضیه باید در هر جایگاهی که هستم حرکت کنم.
من اگر از خودم در مورد این دستور جلسه که وظایف رهجو است بگویم این است که من چطور این وظیفه را درک کردم یا در حال درک کردن آن هستم و همیشه به این موضوع فکر میکنم که من بهعنوان یک رهجو در قبال چه چیزی و چه کسی وظیفهدارم و مهمترین پاسخی که از این قضیه میگیرم این است که بیشترین باربر روی دوش خودم است و بیشترین وظیفه را در قبال خودم دارم یعنی باید این وظیفه در قبال خودم اول انجام شود تا بتوانم مسئولیتپذیری را یاد بگیرم و آن وظایفی که در قبال گنکره 60 و سیستمی که در آن در حال درمان هستم را بپذیرم.
من وقتی وارد کنگره 60 شدم باحالی بسیار خراب و توأم با ناامیدی، ترس، اضطراب و انواع تخریبها را داشتم و به نظر من بهعنوان یک رهجو مهمترین چیزی که باید از راهنما بخواهم این است که دستم را بهسوی راهنما دراز کنم یعنی از راهنما بخواهم که به من کمک کند و من را نجات دهد و من هم در قبال آن باید بهموقع در جلسات شرکت کنم و به تمام فرامین و قوانین کنگره 60 احترام بگذارم و آن را اجرایی نمایم این دقیقاً همان دست دراز کردن است، یعنی میخواهم که به من کمک شود تا بتوانم در این مسیر حرکت کنم و باید درست سفر کنم که با این درست سفر کردن است که میتوانم در مسیر قرار بگیرم و خودم به خودم کمک کنم البته باراهنماییهایی که در این مسیر به من میشود و من هم آنها را اجرا میکنم.
در رابطه پدر و پسر همیشه فرزند فکر میکند که پدر وظیفه دارد همهجا به فکرش باشد و پیگیر او باشد ولی وقتی همان فرزند خودش پدر میشود میبیند که اینطور نیست و در کنگره هم همینطور است یعنی تا زمانی که خودم راهنما نشدهام فکر میکنم راهنما وظیفه دارد که همیشه پیگیر حال من باشد و به زنگ بزند و جویای حال من باشد ولی وقتی راهنما شدم دیدم که واقعاً اینگونه نیست که من فکر میکردم و این نوع تفکر اشتباه است چون راهنما وقت نشاندهنده راه است این خود من هستم که باید به فکر خودم باشم و راه را درست طی کنم.
یک راهنما با برداشت محبت و عشقی از کنگره به دست آورده میتواند با رهجوی خودش ارتباط برقرار کند و میتواند تمام فرامینی را که در کنگره 60 آموخته است را با تمام وجود و با عشق به رهجوی خودش انتقال دهد که همین امر متقابل برای رهجو است که رهجو هم باید با عشق و علاقه در این مسیر حرکت کند و محبت و عشق را بپذیرد تا به رهایی و آرامش لازم دست پیدا کند.
عکس: مسافر مهدی (لژیون 9)
تهبه و تنظیم: مسافر روزبه
منبع: کنگره 60، نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
1905