English Version
English

جشن اولین سال رهایی مسافر بابک

جشن اولین سال رهایی مسافر بابک

جلسه یازدهم از دوره سی و نهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی ستارخان ویژه همسفران و مسافران به استادی راهنمای محترم مسافر محسن، نگهبانی مسافر محمدعلی و دبیری مسافر محمد، با دستور جلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من» روز شنبه 1 اردیبهشت ۱۴۰۳ راس ساعت ۱7:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان محسن هستم یک مسافر؛ خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم. دستور جلسهٔ امروز دو بخش دارد که بخش اول آن مربوط به وادی دوم است و بخش دوم تولد بابک عزیز. وادی دوم می‌گوید که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به این حیات نمی‌نهد. هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ بیاندیشیم. این وادی، وادی امید است.

اگر بخواهند کسی را به اعماق تاریکی ببرند، کافی است که او را ناامید کنند. ما در کنگره آموزش می بینیم که چگونه با این قضیه مقابله کنیم. اگر ما هر کاری در همان موقع که پیش می‌آید انجام دهیم و به بعد موکول نکنیم، می‌توانیم از ناامیدی و این نیروهای بازدارنده پیشگیری کنیم.

ما در کنگره می‌آموزیم که با کلام و رفتارمان این ناامیدی را به کسی القا نکنیم. در مواقعی که شرایط بدی برای ما پیش می‌آید باید به‌طرف روشنایی‌ها و صراط مستقیم برگردیم و بدانیم که در صراط مستقیم همیشه قدرت مطلق ما را حمایت می‌کند.

اکنون می‌پردازیم به تولد بابک عزیز؛ بابک جزو اولین رهجوهای من بود. قطعاً بابک در هر لژیون دیگری که می‌رفت، با همین کیفیت به رهایی می‌رسید. بابک فوق‌العاده پسر فرمان‌پذیری بود و هر چیزی که به او می‌گفتم به طور کامل انجام می‌داد و همیشه حواسش به برادر لژیونی‌هایش بود. بابک در اواسط سفرش بود که پدرش را از دست داد و من اطمینان دارم که امروز خوشحال است، این قضیه به‌هیچ‌وجه باعث نشد که در سفر بابک خللی وارد شود و امروز مزد زحمات خود را دریافت می‌کند. بابک والیبالیست خوبی است  و امیدوارم که در ادامهٔ راه همواره موفق باشد. از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید از همهٔ شما متشکرم.

در ادامه جشن اولین سال رهایی از بند اعتیاد مسافر بابک برگزار گردید؛

اعلام سفر:
آخرین آنتی ایکس شیره. سفر اول ۱۰ ماه و 21 روز. راهنما آقای محسن درودیان، رهایی یک سال و 3 ماه. راهنمای درمان سیگار  آقای علی جوادی. رهایی از بند نیکوتین ۱ سال.

آرزوی مسافر:
آرزو می کنم برادر لژیونی عزیزم آقا محسن هرچه سریعتر به رهایی برسد و بتواند خدمت گزار خوبی برای کنگره بشود.

خلاصه سخنان مسافر بابک:
سلام دوستان بابک هستم یک مسافر. از همه عزیزانی که مشارکت کردند و به من لطف داشتند بسیار متشکرم. صحبت‌هایم را به 3 بخش تقسیم می‌کنم؛ بخش اول مربوط به زمانی است که شروع به سفر کردم و آقای محسن را به عنوان راهنما انتخاب نمودم. هدف اول من رهایی بود و برای این کار 2 مورد الزامی بود؛ یکی اعتقاد من به راهنما و دیگری فرمانبردار بودن. من تمام سعی خود را کردم که فرمانبردار باشم ولی در بعضی مواقع آقا محسن به داد من رسید و نقش راهنما را به خوبی ایفا می‌کرد.

در اوایل سفر پدرم فوت کرد و فرامین مقتدرانه،مدبرانه‌ی راهنمایم نجاتم داد و همه چیز نوید امروز را به من می‌داد؛ پس فرمانبردار بودن و دانش راهنما لازم و ملزوم یکدیگرند تا فرد به رهایی برسد. در ماه دوم سفربودم که عضو تیم والیبال شدم و بعد از بازی اول آقا محسن من را کنار کشید و فرمان داد دیگر اجازه بازی کردن را ندارم؛ وقتی علت را جویا شدم به من گفتند که سیگار می‌کشی و این بهانه‌ای شد تا من اقدام به ترک سیگار کنم. مبحث دوم مربوط به بعد از رهایی من و زمانی بود که تصمیم گرفتم روی دو موضوع کار کنم؛ یکی بحث مادی و دیگری تحصیلات.

موردی که باعث شد به تحصیلات فکر کنم مربوط به حضورم در کنگره بود،چون دوست داشتم در اینجا باشم و هدف بلند پروازانه‌ای که دارم این است به عنوان استاد در دانشگاه کنگره خدمت کنم. مبحث آخرم تشکر از جناب درودیان بزرگوار می‌باشد که همه جوره حامی من بودند و تمام سعی خود را کردند که من امروز را تجربه کنم؛ در آخر امیدوارام جناب درودیان و آقای جوادی جایگاه‌های رفیع‌تری از خدمت را تجربه نمایند. از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید ممنونم.

تایپ: مسافر میلاد و مسافر شهاب
عکس: مسافر منصور و مسافر حامد
تنظیم: مسافر حمیدرضا

مرزبان خبری: مسافر امیر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .