English Version
English

منشا خلق هر چیزی، یک فکر و اندیشه است

منشا خلق هر چیزی، یک فکر و اندیشه است

ششمین جلسه از دور بیست و دوم کارگاه های آموزشی کنگره  ۶۰ ویژه مسافران و همسفران شعبه تخت جمشید شیراز ، با استادی مسافر احمد ، نگهبانی مسافر محمد جواد و دبیری مسافر سهراب با دستور جلسه «وادی اول و تأثیر آن روی من»  در روز پنجشنبه 16 فروردین  1403رأس ساعت 16:00 آغاز به کار نمود.

 

خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر
خدا را شکر می کنم که در این جایگاه هستم تا از شما دوستان آموزش بگیرم و از نگهبان و دبیر محترم ایشان هم تشکر می کنم که این وقت را در اختیار من قرار دادند.
در ابتدا سال نو را به همه اعضا محترم تبریک می گویم ، انشاالله سال خوبی داشته باشید و همچنین طاعات و عبادات شما عزیزان قبول درگاه خداوند متعال باشد.
دستور جلسه وادی اول هست ، با تفکر ساختار ها آغاز می گردد بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می رود.
             "ای برادر تو همه اندیشه ای،مابقی خود استخوان و ریشه ای"
می‌خواهم بگویم که من کاری ندارم که چی هستم و چه کاره هستم،چی دارم و چی ندارم ،مهم این است که فکر و اندیشه من چیست.
دیدگاه من چیست ؟ از چه زاویه ای به دنیا نگاه می کنم. خب خیلی انسان ها هستند که در برج های آنچنانی دارند زندگی می کنند اما گویی که کارتن خواب هستند.خیلی از آدما هم هستند که در خانه های گلی ساده محقر  زندگی می کنند.
ولی مثل اینکه دارند در هتل پنج ستاره زندگی می کنند.همه ان برمی گردد به دیدگاه من،به فکر من، به اندیشه من، که من چه فکری دارم،چه اندیشه ای دارم،چه تفکری دارم.از چه زاویه ای به زندگی نگاه می کنم.آیا من فکر می کنم آدم خوشبختی هستم،یا فکر می کنم آدم بدبختی هستم.
اگر فکر می کنم آدم خوشبختی هستم قطعا آدم  خوشبختی می شوم،اگر فکر می کنم آدم بدبختی هستم قطعا من آدم بدبختی می شوم.
نزدیک به دویست بیماری روان تنی داریم،دستور جلسه وادی تفکر است.تفکر منفی فرد باعث ایجاد بیماری در جسمش می شود ،بنابراین نمی شود تفکر را دست کم بگیریم.اگر من تفکر نکنم،ذره ذره،آرام آرام ،آنچه که دارم هم کاملا از دستم می رود.
به قهقرا می روم، بنابراین خیلی مهم است که من تفکر مثبت داشته باشم و ساختارهای مثبت ایجاد بکنم.
ساختاری داریم که به دنبال این است  که ماده شیمیایی تولید کند و بشر را از بین ببرد.ساختاری داریم که چه جوری یک گاز شیمیایی تولید کند وبه روی یک شهر بپاشد و نصف جمعیت ان شهر را از بین ببرد.
این هم  یک ساختار است ،ساختار هم داریم که به دنبال این است که از درد و رنج و محنت مردم  را کم بکند،ساختار هم داریم که چه طوری هرویین بفروشد،چه طوری شیشه تولید کند،چه طوری آدم ها را نابود کند.
ساختار هم داریم که به دنبال این است  که به انسان هایی که در راه مانده اند کمک می کند که چه طور آن ها بهبود پیدا کنند.
بنابراین همین که در وادی اول من وارد می شوم به من می گوید نقطه اول برای خلق یک چیز،یک فکر و یا یک اندیشه است ،شما تصور کنید یک لوح سفید هست،تصاویر و ان فکر من و دیدگاه من،اینجا نقش می‌بندد.
حالا تصویری که من می سازم،ساختاری که ایجاد می کنم،می تواند زشت باشد،می تواند خوب باشه،می تواند بد باشد، همه این ها روی این لوح نقاشی می شود ،یعنی نقشه راه من،ساختمان راه من،اینجا اول در ذهن من،تصویر سازی می شود،بعدا نمود پیدا می‌کند در دنیای بیرون.
در زمان مصرف که من تفکر درستی نداشتم.یک تفکرمنفی ،دور خودم می‌چرخیدم،مواد تهیه می کردم،مواد مصرف می کردم و خطوطی که روی این لوح ساخته بودم ،خطوط درهمی بود.
به من معنا و مفهوم درستی نمی‌داد،بخاطر این خیلی ها به آخر پوچی رسیدند و دست به انتهار زدند و دست به خودکشی زدند بخاطر اینکه زندگی برای آن ها معنا و مفهومی نداشت.
ولی به عقیده من خداوند می گوید که نگران نباش و همه آنها را فراموش کن و یک لوح سفیدی دوباره من به تو دادم و اذن آن را دادم و اومدی در کنگره 60.
این مداد رنگی ،این خودکار،این مداد،این بوم ،این رنگ، شما دوباره نقاشی ات را بکش این بار دیگر تفکر مثبت و سازنده داشته باش ،این بار بگزار یک نقشه هایی بکشی که مفهوم داشته باشد،هدف مشخص داشته باشد،مبدا و مقصدش  هم مشخص باشد. هم به خودت لذت بده و هم به دیگران که در کنارت هستند. بنابراین در همین وادی از نقشه مسیر می گویده، می گوید یک نقشه ای بکش که راه به عقب نداشته باشد،برگشت به عقب نداشته باشد.
خب وقتی که من تفکرم این است که  از یک اداره و سازمانی می‌خواهند من را اخراج  کنند، خانواده به من فشار می اورد که موادت را ترک کن یا اصلا مواد مخدر گران شده،تفکر و دیدگاه و نقشه اولیه من این است که بیام اینجا و  ده ماهی ،  شربتی هست،دولتی هست و با سوبسید دولتی من بگیرم و...‌
خب نقشه من برگشت به عقب دارد  از همان اول این ساختاری که من طراحی می کنم مطمئن باشم این ساختار به نتیجه نمی‌رسد در هفت ماه،هشت ماه،ده ماه دوباره برگشت به عقب می کنم.
ولی برای کسی که خواسته درمان دارد و نقشه درست و حسابی می کشد، می گوید که نگران نباش،نیروهای القا،احیا و تحرک، در ادامه مسیر به کمک تو می آیند.
مثلث درمان شامل اضلاع جسم، روان ،جهان بینی هست ،این نیروها را می توانیم با ساق های مثلث درمان معادل سازی کنیم،جسم را به نیروی احیا وصل می کنیم.
یک مدل اختصاصی خاص،تیپرینگ مواد،کاهش تدریجی مواد،با شربت اوتی، ولی آیا این کافی است؟ نه کافی نیست.یک ضلع دیگر مثلث درمان،جهان بینی،افکار و اندیشه فرد است .مامی توانیم نیروی القا را وصل کنیم به ضلع جهان بینی.
تکامل در جمع اتفاق می افتد ، وقتی من وارد کنگره می شوم خواه و ناخواه افرادی هستند که از نظر سطح دانش و آگاهی از من بالاترند، من القا و الهام می گیرم،من از این افراد تاثیر می گیرم.
رهایی ها را می بینم،افراد را می بینم، خواه و ناخواه به من القا می شود. یک ساق دیگر هم روان هست، خلق و خو ؛خلق و خوی من در زمان مصرف یک آدم منزوی و گوشه گیر،اجتماع گریز، بد اخلاق،چرا؟
چون اصلا با اجتماع سرو کاری نداشتم، امروز در کنگره 60 می گوید اگه می خواهی خلق و خوی خودت را تغییر دهی ما می توانیم نیروی تحرک را به او وصل کنیم.
یعنی تو باید یک ربع قبل از شروع جلسه اینجا حضور داشته باشی،باید بتوانی بازیگر خوبی باشی،باید مشارکت کنی،باید بتوانی خدمت کنی ،در ورزش پارک شرکت کنی.
برای اینکه حال و احوالت عوض شود ،خلق و خو یت عوض شود، بنابراین بعضی از ساختارهایی که من می‌سازم نیاز به زمان دارد .
کنگره 60 از یک ذره شروع شد و در ادامه شعاع اضافه کرد، آقای مهندس یک تفکری داشتند که آکادمی ساخته شود، پانزده سال، بیست سال زمان طول کشید.
در ابتدا کار را شوخی می گرفتند و می گفتند یک مشت معتاد دور هم جمع شده اند و می‌خواهند آکادمی بسازند، ولی بعضی از ساختارهایی که من می‌ خواهم بسازم نیاز به  زمان دارد.
به عنوان مثال اگر‌که بخواهم یک خانه بخرم ممکن است  چندین سال طول بکشد ،به شرطی که من روی آن متمرکز باشم.
از اینکه به صحبت های من توجه کردید متشکرم .

تایپ: مسافر روح الله لژیون پانزدهم
تنظیم و ارسال: مسافر حسین لژیون یازدهم
عکس: مرزبان خبری مسافر حسین
مسافران نمایندگی تخـت جمـشید شــیراز


 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .