English Version
English

زندگی چیزی جز عشق نیست

زندگی چیزی جز عشق نیست

جلسه دوازدهم از دوره سی و نهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی کاسپین با استادی راهنما مسافر امید، نگهبانی راهنما مسافر هادی و دبیری راهنما مسافر حامد با دستور جلسه هفتگی " وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من " پنج‌شنبه 24 اسفند ۱۴۰۲ ساعت 16:00 آغاز به کارکرد.

 

سخنان استاد:
در ابتدا شاکر خداوند هستم که یک‌بار دیگر توفیق این را داشتم تا در این جایگاه خدمت کنم. از نگهبان و دبیر محترمشان تشکر می‌کنم که به من اجازه دادند تا این فرصت را داشته باشم که آموزش بگیرم. از تمامی خدمتگزارانی که در قسمت آشپزخانه زحمت می‌کشند تشکر می‌کنم که زیباترین افطاری را در کنگره تجربه نماییم. ما برخلاف یک سری از خانواده‌ها در ماه رمضان و به لطف آقای مهندس افطاری را در کنار هم هستیم. همان‌گونه که آقای مهندس در صحبت‌هایشان فرموده‌اند، محبت و عشق باعث می‌شود که در زندگی حس بهتری داشته باشیم و برخلاف آن کینه و نفرت باعث خراب شدن احوالات ما می‌شود. طبق فرمایشات آقای مهندس در سال جدید با تمام کسانی که کینه‌ای از آن‌ها در دل داریم با ارتباط گرفتن و حتی تماس گرفتن باعث دلگرمی خودمان شویم و این موضوع قطعاً به نفع ما است. اگر بخواهم کوتاه در مورد دستور جلسه صحبت کنم این را اضافه می‌کنم که عشق یعنی گذشتن از خویش؛ همان‌گونه که آقای مهندس در این وادی اشاره می‌کنند که به یک بچه الفبا را آموزش دادن یک یا دو سال زمان می‌خواهد و کار نسبتاً دشواری است اما در کنگره کسانی هستند که از مسیر طولانی برای آموزش به ما می‌آیند و این موضوع چیزی جزء عشق نیست. یک قسمت از وادی چهاردهم که برای من جالب بود این است که عشق دارای دو قسمت جاذبه و دافعه است؛ انسان‌ها هم دارای نقاط قوت هستند و هم یک سری نقاط ضعف دارند. اگر یک راهنما برخورد جدی با رهجوی خود دارد، این موضوع به نفع رهجو است و راهنما می‌خواهد که رهجو ضعف خود را برطرف کند. خداوند ما را در مراحل و شرایطی از زندگی قرار می‌دهد که عشق به خود را درک کنیم.

قسمت دوم دستور جلسه؛ تولد سومین سال رهایی مسافر مرتضی:
مرتضی در سفر اول در لژِیون علی آقا بودند، در ابتدا به علی آقا و مرتضی تبریک می‌گویم؛ در یک‌زمانی مرتضی به‌عنوان مترجم در کنار من بود و به من کمک می‌کرد؛ مرتضی خیلی فرمان‌بردار و خدمت‌گزار بود و در جایگاه‌های مختلف خدمت می‌کرد. در رأس به آقای مهندس تبریک می‌گویم، به همسفر ایشان و به پسرش که در این جلسه حضور ندارد تبریک می‌گویم؛ به علی آقا تبریک میگویم.

 

اعلام سفر:
آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره و تریاک. مدت زمان سفر اول 12 ماه و 5 روز، به روش dst، داروی درمان شربت ot به راهنمایی آقا امید، رهایی از مواد ٣سال و 9 روز. ورزش در کنگره تنیس روی میز.

آرزوی مسافر:
آرزو می‌کنم که انشالله کنگره جهانی شود.

سخنان مسافر مرتضی:
سلام دوستان مرتضی هستم مسافر. ابتدا از خدای خودم شاکرم که راه کنگره را به من نشان داد، از آقای مهندس، آقا امید راهنمای عزیزم و همچنین از علی آقا که در سفر اول راهنمای من بودند و حال خرابی‌های من را تحمل کردند تشکر می‌کنم. تشکر بعدی از آقا هادی و ایجنت محترم و همه مرزبان‌ها می‌باشد که به بهترین نحو خدمت می‌کنند. اگر بخواهم از دوران اعتیاد خودم و همچنین از تجربه درمان خودم صحبت کنم باید بگویم که من از سال 70 با اعتیاد نامزد کردم و طولی نکشید که معتاد شدم و هم در خانه و هم در محل کارم مصرف می‌کردم. مادرم همیشه دعایی می‌کرد و آن این بود که می‌گفت خدا کند دارویی بیاید و شما مصرف کنید و برای همیشه از مواد مخدر متنفرشید و دعای مادرم موردقبول واقع می‌شود و در همان دوران فردی به نام مهندس دژاکام متد درمان اعتیاد را کشف می‌کند و باعث درمان اعتیاد بسیاری می‌شود. روزی فردی به نام آقا محمدرضا کنگره را به من معرفی کرد و همیشه از ایشان تشکر می‌کنم و روز راهنما به ایشان پاکت می‌دهم. دو هفته بود که از سفر من گذشته بود و نیروهای منفی به سراغم آمدند و دوباره رو به مصرف آوردم و اولین بار که دوباره مصرف کردم حالم خراب شد و همان‌جا یاد مادرم افتادم که دعایش موردقبول واقع شد و من از مصرف مواد متنفر شده بودم و من هم دعا می‌کنم که ره‌جوهای سفر اولی به رهایی برسند. در سفر دوم دوباره می‌خواستم به اعتیاد برگردم که باراهنمایی‌های آقا امید و همچنین تشویق به خدمت کردن، من را در مسیر کنگره نگاه داشتند. من در کلینیک خدمت کردم و همچنین یک دوره دبیر بودم و در حال حاضر هم به دنبال خدمت دیگری هستم. در پایان هم دوباره از آقای مهندس تشکر می‌کنم.

سخنان راهنما همسفر؛ همسفر الهه:
خدا را شاکرم که این جایگاه را تجربه می‌کنم، تجربه قشنگی است. از راهنمای عزیزم خانم محدثه خیلی تشکر می‌کنم، جای ایشان خیلی خالی است. بابت زحماتی که این سال‌ها برای من کشیدند و آموزش‌هایی که به من دادند قدردان ایشان هستم و تا همیشه قدردان ایشان می‌مانم. فرارسیدن ماه مبارک رمضان را خدمت شما عزیزان تبریک می‌گویم. انشاالله که طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق باشد. به آقا امید خیلی تبریک می‌گویم و خداقوت بابت زحماتی که می‌کشند. به آقا مرتضی و خانم فاطمه و اعضاء لژیون پانزدهم تبریک می‌گویم. از رهجو‌های عزیزم ممنونم که کنارم هستند و به من انرژی می‌دهند. خدا قوت ویژه‌ای به ایجنت خانم پروانه و مرزبانان عزیز هم‌چنین ایجنت و مرزبانان قسمت مسافران تبریک عرض می‌کنم؛ چون روز‌هایی که در کنگره ۶۰ مناسبت داریم اداره کردن شعبه خیلی سخت می‌شود و واقعاً کار دشواری است. این عزیزان با تمام توان انرژی می‌گذارند که ما بتوانیم کنار یکدیگر جلسه خوبی را برگزار کنیم. خانم فاطمه هم مثل بقیه همسفرانی که با به‌هم‌ریختگی‌های خود وارد کنگره می‌شوند، روزی وارد لژیون من شد. با مسائل و مشکلات زیادی در زندگی خود دست‌و‌پنجه نرم می‌کرد. در ادامه متوجه موضوعی شد؛ اینکه اگر بخواهم اتفاق مثبتی در زندگی‌ام بیفتد باید تغییر را از خودم شروع کنم و خیلی حیف است که فرصتی به اسم زندگی را بخواهم از دست بد‌هم و منتظر بنشینم که آدم‌های اطرافم تغییر کنند تا من از زندگی‌ام لذت ببرم و حال خوبی داشته باشم. روزی که متوجه این موضوع شد تغییرات را در زندگی خود شروع کرد و انگشت اشاره‌اش را به سمت خودش گرفت و شروع کرد به تلاش کردن و درست کردن اشتباهاتی که فکر می‌کرد در زندگی دارد و به نظرم هم تا حدود زیادی هم موفق شد. امیدوارم که همین‌طور ادامه بدهد و من شاهد موفقیت‌های ایشان چه در مسیر کنگره و چه در مسیر زندگی باشم و آرزو دارم در آزمون هم بتواند هم خودش و هم مسافرش موفق باشند و از خدمتگزاران راستین کنگره باشند و این چرخه را ادامه دهند. مرسی که حوصله کردید و به صحبت‌های من گوش کردید.
سخنان همسفر فاطمه:
فرارسیدن ماه مبارک رمضان را به شما تبریک عرض می‌کنم. انشالله که نماز روزه‌های‌ شما قبول درگاه حق باشد. خدا را شکر که امروز را دیدم‌. ما ۵ سال پیش خیلی روز‌های بدی داشتیم ازآنجایی‌که مواد هر جا یک ریشه‌ای می‌زند در خانه ما هم‌ریشه زده بود. ما زمانی چشم خود را باز کردیم دیدیم به‌جز مسافرم پسرم هم مصرف‌کننده شده است و این درد بزرگی بود که انشالله هیچ مادری آن را تجربه نکند. امیدوارم همه سفر اولی‌ها به رهایی برسند من خودم همسر مسافرم بودم که یک درد زیادی را تجربه می‌کردم، ۲۰ سال تحمل کردم و بعد از ۲۰ سال پسرم هم مصرف‌کننده شد. از آقای مهندس تشکر می‌کنم و خدای خودم را شاکرم که چنین بنده‌ای را برای ما نازل کردند؛ مثل پیامبرانی که برای ما نازل شدند تا درد‌های ما را درمان کنند و به ندانسته‌های ما پاسخ دهند. واقعاً حسین دژاکام به ندانسته‌هایی که بابت آن‌ها درد می‌کشیدیم پاسخ دادند. خدا را شکر می‌کنم که چنین روزی را تجربه می‌کنم. از ایجنت خانم پروانه، مرزبانان، راهنمای عزیزم و آقا سعید تشکر می‌کنم خیلی زحمت کشیدند. از آقا حمید تشکر می‌کنم که راهنمای پسرم هستند امیدوارم روزی آزادمردی همسرم و پسرم را در کنگره ۶۰ ببینم و همه ما خدمتگزار واقعی باشیم. انشالله راه برای کسانی که درمانده هستند و راه کنگره را نمی‌دانند نمایان شود و به درمان برسند. من ماه رمضان را خیلی دوست دارم. زمان افطار خیلی دعا می‌کردم و خدا من را خیلی دوست داشت که تولد ما را طوری برنامه‌ریزی کرد که تولد ما به ماه رمضان بیفتد؛ چون قرار بود چهارم اسفند تولد بگیریم. خداوند می‌خواست به من بگوید که آن روز‌هایی که در زمان افطار دعا می‌کردی جواب تو را دادم و حالا برای آن‌هایی که در تاریکی هستند دعا کن. انشالله که پیام‌آوران خوبی باشیم. ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

مرزبان کشیک: مسافر داوود
تایپ: مسافر رامین، مسافر محمدرضا
تنظیم: مسافر محمدرضا
نمایندگی کاسپین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .