روز پنجشنبه مورخ 23/9/96 ششمین جلسه از دور بیست و یکم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی وحید با استادی مسافر آقای بابک و نگهبانی مسافر اکبر و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه هفته همسفر رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود و همچنین با شادی فراوان اولین سال رهایی مسافر قاسم رهجوی آقای بابک را جشن میگیریم.
سخنان استاد:
در ابتدا خداوند را شاکرم که یکبار دیگر خدمت در این جایگاه نصیبم شد و این هفته را به تمام همسفران محترم کنگره60 تبریک میگویم. کنگره با آموزشهایی که دارد در تمام امور پیشرفت داشت و برعکس جاهای دیگر در اینجا خانواده کاملاً در کنار مسافر خود قرار میگیرد. همسفرها میتوانند با یادگرفتن آموزشهایی که در کنگره جاری است به ارتقا خود کمک کنند و هم اینکه در کنار مسافر خود راه را برایش هموار کنند. باید بگویم کاری را که همسفران انجام میدهند از عهدهی من بهشخصه خارج است، این کار بزرگی است و شجاعت زیادی را میطلبد. من بازهم این جشن را به تمام همسفران صبور کنگره 60 تبریک میگویم.
اما قسمت دوم دستور جلسه تولد یک سال رهایی مسافر قاسم است. قاسم سفر خودش را در لژیون آقا شهرام آغاز کرد و بعد از مدتی که آقای شهرام از کنگره رفتند آقا قاسم به لژیون من آمدند. یادم هست در ابتدا اصلاً باوری نداشت و انگار زوری به کنگره میآمد. اما باگذشت زمان متوجه یک مسائلی شد و با گوش کردن زیاد سیدیها و مطالعهی نشریات توانست کمکاری سفر اولش را جبران کند و به حال خوبی دست پیدا کند. هرچند این سهلانگاریهای ابتدای کارش باعث شد اوایل سفر دومش سخت بگذرد ولی بههرحال گذشت و من این روز قشنگ را به خودش و خانوادهی محترمش تبریک میگویم.
اعلام سفر:
آنتی ایکس : تریاک، روش درمان DST، داروی درمان OT، مدت سفر اول : 11 ماه و 10 روز، راهنما : آقای بابک، رشته ورزشی : شنا، مدت رهایی : یک سال و 6 ماه.
آرزوی مسافر:
امیدوارم تمام سفر اولیها این جایگاه را تجربه کنند.
سخنان مسافر:
قبل از هر چیز خداوند را شاکرم که توانستم این جایگاه را تجربه کنم و از راهنمای عزیزم سپاسگزارم. من آدمی فوقالعاده خودرأی و بیمنطق بودم، قبل از ورودم به کنگره مصرفم بسیار زیاد شده بود اما هر کس از من در مورد مصرفم میپرسید میگفتم خیلی کممصرف میکنم و اعتیاد ندارم. آشنایی من با کنگره به این شکل بود که یکی از اقوام که اعتیاد داشت در شهرستان من را دعوت کرد برای اینکه چند روزی کنارشان باشم، وقتی رفتم منتظر بودم تا باهم مصرف کنیم اما دیدم خبری نمیشود. علت را پرسیدم و به من توضیح داد که در حال درمان است و از کنگره برای من گفت خیلی ذهنم را درگیر کرد اما هر چه پرسیدم فقط آدرس را به من داد. زمانی که وارد کنگره شدم و سفرم را شروع کردم به حرفهای راهنما عمل نمیکردم و گریز میزدم اما رفتهرفته به موضوع درمان رسیدم و خداوند را شاکرم که توانستم به درمان برسم. از راهنمای عزیزم خیلی ممنونم که در این مسیر به کمک کردند و از همسفر مهربانم بسیار سپاسگزارم که در این مسیر کنار من بود و به من امید میداد تا به درمان برسم.
تهیه و تنظیم: مسافر سیاوش و مسافر حمید
- تعداد بازدید از این مطلب :
1567