در خدمت کمک راهنمای محترم، خانم معصومه هستیم و قصد داریم گفتوگویی در رابطه با دستور جلسه وادی سوم ، داشته باشیم. امیدواریم که این گفتگو مورد توجه مخاطبین عزیز قرار بگیرد.
از ایشان میخواهم که خودشان را بهرسم کنگره معرفی کنند؟
سلام دوستان معصومه هستم یک همسفر؛ آخرین آنتی ایکس مصرفی؛ شیشه، شیره، قرصهای اعصاب، روش درمان DST، داروی درمان OT باراهنمایی جناب آقای نادری و راهنمای خودم خانم مهنوش، ۱۳ ماه و ۱۰ روز سفر کردند و در حال حاضر ۶ سال و ۱۰ ماه و ۲۷ روز است که آزاد و رها هستند. در ضمن سفر سیگار داشتند به راهنمایی آقای خدامی با آدامس نیکولایف، ۹ ماه و ۱۰ روز سفر کردند و در حال حاضر یک سال است که آزاد و رها هستند.
وادی سوم بهعنوان وادی پذیرش معرفی میشود، لطفاً دیدگاه خودتان را در این خصوص بفرمایید؟
در وادی سوم باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند. به آموزش میپردازم در باب اینکه هر آنچه هستم یا آنچه برایم رقم خورده یا خود رقم زدم را باید بپذیرم و اولین قدم برای آرامش درون و حرکت کردن، پذیرش است. باید اشتباهات خود را بپذیرم و از پذیرفتن آنها احساس گناه نکنم و برای خاطرات منفی گذشته، به دنبال مقصر نگردم؛ چراکه این کار، ما را در یک چرخه بیهوده در دام افکار و گذشته نگه خواهد داشت. باید واقعیت را بپذیریم و قبول کنیم که این اتفاق افتاده است هرچند بد و تلخ! و اگر در برابر، کنار آمدن با آن مقاومت کنم، تنها موجب رنجش خودم خواهم شد، پس مسئله را باجرئت میپذیرم و به حل آن اقدام میکنم و دست از سرزنش خود برمیدارم.
در این وادی، در خصوصِ خواستِ فرد صحبت شده است، رابطه بین پذیرش و خواست فرد به چه صورتی است؟
حتماً گاهی برای شما پیشآمده که از اوضاع و شرایط بیرونی خود بسیار ناراحت هستید و همین ناراحتی، همراهِ خود عصبانیت، رنج، ترس، نگرانی و خودکمبینی و ... دارد. این حال ناخوش برای شما، گاهی بهقدری دردآور است؛ که به تغییر در خود و زندگی خود فکر میکنید و هر چه آگاهی شما بالاتر باشد شمارا مصممتر میکند تا تصمیمی که گرفتهاید را عملی کنید و هرچقدر پشتکارِ بیشتری داشته باشید و در تداوم آن بکوشید، نتیجه بهتری کسب میکنید. در این مرحله که خواست در من شکلگرفته، ناخودآگاه آنچه اتفاق افتاده و ناخوشایند بود را میپذیرم و چون درراهِ رسیدن، قدم برداشته و حرکت میکنم، شاید هنوز به آنچه میخواهم نرسیده باشم؛ ولی حال خوشی دارم؛ چون در مسیر واقعشدهام و همین حال خوش ادامهدهنده مابقی راه است.
به نظر شما چه عامل یا عواملی باعث میشود که یک همسفر، مسئولیت اعتیاد و یا درمانِ فردِ مصرفکننده را بر عهده بگیرد؟ آیا این کار، درست است و توصیه شما برای این همسفر چیست؟
وقتی یک همسفر با اعتیادِ همسرش روبرو میشود، به خیلی از مسائل فکر میکند. یک خانم در زندگی خانوادگی فقط خودش نیست؛ که فکر کند خود را رها کنم تا از این مخمصه خلاص شوم، اگر صاحب فرزند باشد، در اینجا زندگی انسان و انسانهای دیگری مطرح میشود و با یک حرکت نا بهجا، سرنوشت چندین نفر را به شکل بدی رقم میزند و باید سالیان سال، پاسخگو باشد. زوجهایی که فرزند دارند باید تلاش و صبوری بیشتری به خرج دهند.
مسئله مهم دیگر اینکه بهغیراز داشتن فرزند، یک خانم، صاحب شخصیت، عزتنفس، آبرو و حیثیت است. ازنظر من اینها دارایی ارزشمند یک خانم است و بههیچعنوان نمی خواهد خدشهای بر شأن و جایگاه او وارد شود و تا جایی که میتواند تلاش میکند، این مسئله ضد ارزش را از خانواده و اطرافیان پنهان کند تا همسر خود را نجات دهد و ارزشهای خانواده را حفظ کند. البته پنهان کردن هم تا حدی درست است.
و اینکه فرمودید آیا درست است که یک همسفر کنار اعتیاد بماند، این بستگی به خودِ شخص و تفکراتِ شخص و شرایط او دارد؛ ولی برای همسفری که با کنگره آشنا شده و راه درمان را پیداکرده است و درمان اعتیاد را به عهده گرفته، او باید شخصیت بزرگواری داشته باشد؛ که حاضر است برای خانواده همه گونه تلاش انجام دهد و با عشق حرکت میکند و انسانی است که در مسیر رسیدن به کمال قدم برداشته و به عبودیت خداوند لبیک گفته است؛ولی اگر در این مسیر عشق نداشته باشد، به بنبست میرسد و تنها مسیرِ هموارِ درمانِ اعتیاد، عشق است.
در قرآن آمده است؛ که هیچ نفسی بار نفس دیگری را به دوش نمیکشد. ارتباط این آیه با وادی سوم در چیست؟
بله در قران کریم در سوره انعام آمده، هیچ نفسی بار نفس دیگری را به دوش نمیکشد؛ ولی من بهعنوان نفس واحد باید پاسخگوی آنچه در حق دیگران، بدی و جفا کردم باشم؛ چون اگر در حق دیگری، ذرهای بیانصافی کرده باشم بارش بر دوش خودم است. اگر من وارد وادی اعتیاد شدم، در ابتدا به خود بد کردم و مسئولیت این کار، بر عهده شخص شخیص خودم است؛ و به طبع هر آنچه باعث آزار دیگری شد هم بر دوش خودم است و باید جبران همه آفات را بکنم و شاید بار کسی بر دوش من نباشد؛ ولی باید سعی کنم که بار خود را سنگین نکنم.
در کنگره عنوان میشود؛ که برای هر اتفاقی باید سه مؤلفه خواست، تقدیر و فرمان الهی وجود داشته باشد. این سه مؤلفه چه ارتباطی با این وادی و مسئولیتپذیری فرد دارد؟
من هر آنچه را که بخواهم، برای خود رقم میزنم و اگر خداوند تقدیراتی رقمزده باشد، میتوانم با خواست خود آن را تغییر بدهم و این ارتباط به پذیرش و خواست من دارد؛ یعنی بپذیرم و حرکت کنم، در مسیر صراط مستقیم قرار بگیرم و خداوند هم همیشه با من است. گاهی هم تقدیرات به دست خداوند است که باید راضی به رضای او باشم.
از عوامل بازدارنده در این وادی برایمان بگوئید.
عوامل بازدارنده که مانع حرکت هستند؛ نیروهای منفی، انسانهای منفی و یا القائات و الهامات منفی که گاهی از ما میخواهند یکگوشه بنشینیم و همهچیز را رها کنیم و مهمتر از همه اینها، ذهنِ با افکار منفی، از بزرگترین عوامل بازدارنده است و انسانی که تزکیه کرده، ذهنی آرام و لذا جسم سالمی هم دارد.
در وادی سوم، دو سناریو مطرح میشود؛ یکی ناامیدی و سکون و دیگری امید و حرکت و تلاش. از تجربه خودتان قبل و بعد از ورود به کنگره در این خصوص بفرمائید.
قبل از کنگره تلاشهای زیادی برای رهایی از اعتیاد داشتیم و اینیک امر طبیعی است؛ که وقتی راه را اشتباه بروی و به مقصد نرسی، سردرگم و سرگردان میشوی، تحمل و تمرکزت کم میشود و افکار منفی وارد ذهن میشود. با خود میگفتم: زندگی را باختم و در مسیر بدبختی قرار گرفتم. احساس بدی داشتم و کاملاً حسهایم به خوابرفته بودند، شاید بدون تفکر بود؛ چون با تفکر باید ساختارهایی انجام میشد؛ ولی خدا را شاکرم که از جلسه اول که وارد کنگره شدم، ایمان پیدا کردم که در اینجا به درمان خواهم رسید و باپشتکار حرکت کردم. بههرحال؛ سفر سختیهای خود را دارد؛ ولی با همه سختیها؛ چون مقصد بسیار مهم است، راحت میشود عبور کرد.
بهعنوان یک کمک راهنما، چه توصیهای برای تازه واردین و همسفرانی که هنوز به این نقطه پذیرش نرسیدهاند، دارید؟
همسفرانی که هنوز اعتیاد را نپذیرفتند، مادامیکه در این حالت هستند کاری از پیش نخواهند برد. چرا من؟ چرا زندگی من؟ چرا همسر من؟ اینها را کنار بگذاریم، باید حرکت و تلاش را پیشه کنیم. من بارها در لژیون گفتم: اینجا بهعنوان یک درمانگاه است که درمان اعتیاد اتفاق میافتد و شما هم بهعنوان بیمار، باید داروی تلخ را میل کنید تا به درمان برسید و این داروی تلخ در سفر اول بهعناوینمختلف ممکن است خود را نشان دهد؛ ولی من معتقد هستم که هر خانمی، درونش یک قهرمان بزرگی نهفته است، اگر آن قهرمان را بیدار کند و با او همراه شود، آنوقت است که از دامنش مرد به معراج میرود.
سخن پایانی؟
من خوشحال هستم که چهار سال است در کنگره بهعنوان یک کمک راهنما خدمت میکنم و در این مدت، حال خوش و دنیای تازهای را تجربه کردم و سعی بر این داشتم که معرف این دنیای تازه و لذتهایی که ما از آن غافل بودیم، باشم و کمک کنم تا بقیه اعضا هم به این حال خوش برسند. طعم خوش زندگی سالم، تعادل، هوشیاری، بیداری و این حسها را، همه تجربه کنند.
در وادی چهاردهم میفرماید: از بیداری تا هوشیاری فاصله چندانی نیست؛ اما ما انسانها بایستی صبر داشته باشیم و برای هر یک از ما قدمی تازه؛ یعنی آمیختن با روشنایی درج است بر پیشانی عالم. عزیزانی که در مسیر هستند و تردید دارند که آیا نتیجهای خواهند گرفت یا نه و آیا رهایی را خواهند دید، باید عرض کنم عشق و محبت را جایگزینِ کینه، نفرت، شِکوِه و ... کنید. تا وقتی در مقابل مسافر هستید و به او، از بالا نگاه میکنید، چیزی دریافت نخواهید کرد. بیایید باهم، کنارِ مسافر، دست در دست مسافر به رهایی برسید. برای همه عزیزانی که در این مسیر هستند، حالِ خوش آرزو دارم.
از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید و ما را در تجربیات ارزشمند خود سهیم کردید، از شما بسیار سپاسگزارم و از فضل خداوند برای شما سلامتی، سربلندی و توفیق روزافزون در خدمت را خواستارم.
مصاحبه و تایپ: همسفر الهام
عکس: همسفر فریده
- تعداد بازدید از این مطلب :
2351