English Version
English

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی مورخ سوم شهریور ماه سال 1396

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی مورخ سوم شهریور ماه سال 1396

نهمین جلسه از دوره دوازدهم لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی خانم دکتراعظم و نگهبانی جناب مهندس و دبیری موقت خانم الهام با دستور جلسه "قضاوت و جهالت" در تاریخ 1396/06/03 رأس ساعت 8 صبح در پارک طالقانی آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

دکتر اعظم

کلمه‌ی قضاوت کلمه‌ی ناآشنایی نیست و ما اغلب این کلمه را بارها می‌شنویم و گاهی ناخودآگاه در غالب تصمیم‌گیری آن را انجام می‌دهیم. در فرهنگ لغات قضاوت را داوری کردن بین چند نفر معنی کردند ولی من معنی خوبی هم در فرهنگ لغات پیدا کردم که قضاوت را معادل کشف حقیقت معنی کردند. حقیقت چیزی است که بوده، هست، خواهد بود و تغییرناپذیر است ولی اینکه قضاوت نیاز به چیزی دارد و برای چه کسانی قابل انجام است، درسی دی، عنوان‌شده که برای قضاوت پیش‌زمینه‌هایی لازم است؛ یعنی فردی که می‌خواهد قضاوت کند، باید یک سری خصوصیات، مانند دانش، آگاهی، معرفت داشته باشد و تفکر سالم پشت آن باشد و احساسی برخورد نکند و در این رشته تخصص داشته باشد حتی عشق در قضاوت هم مطرح‌شده است. به عبارتی برای قضاوت نیاز به‌پیش زمینه است و نمی‌توان بدون هیچ تفکری وارد آن شد. در مقابل قضاوت، جهالت را مطرح کردند، اگر ما جهل را مترادف با نادانی فرض کنیم، آقای مهندس فرمودند: نادانی در مقوله نیستی و عدم است و برای وجود آن اگر این‌طور تصویرسازی کنیم که در تاریکی، نور نیست، ولی وقتی نور بیاید، تاریکی خودبه‌خود محو خواهد شد. به عبارتی برای نادانی پیش‌زمینه لازم نیست، بلکه خودش باعث می‌شود که خصوصیات دیگر پشت آن باشد.

 بحث اعتیاد با نادانی شروع می‌شود و اگر بخواهیم مثلث جهالت آقای امین را به این مقوله ربط بدهیم، ایشان توضیح دادند که این مثلث سه ضلع دارد که از ترس، ناامیدی و منیت تشکیل‌شده است، اگر بپذیریم که نادانی پیش‌زمینه است، باعث می‌شود مطالب دیگر برای ما راحت‌تر شود؛ یعنی اگر خرافات داریم، خرافات ما ناشی از جهل است.

در ادامه برای اینکه بفهمیم، منظور از سی دی قضاوت چه بوده است، آقای مهندس با توجه به وادی‌ها و بحث ساکنین می‌فرماید: بعدازآن که خداوند بشر را خلق کرد، ساکنین گفتند: چرا چنین موجودی باید وجود داشته باشد، چون پیش‌بینی اینکه انسان خونریزی خواهد کرد و در زمین چه اتفاق‌هایی خواهد افتاد از آن زمان بود. منتها ایشان فرمودند: در وجود انسان ویژگی‌هایی از خداوند داده‌شده و با این خصوصیات و ویژگی‌ها است که این موجود خلق‌شده است، چون خداوند به دنبال خلق یک موجود دست‌آموز نبوده و آن خصوصیت اختیاری بوده که به انسان داده‌شده است و با اختیاری که دارد، وارد خصوصیات بعدی می‌شود؛ یعنی همان قضاوت که از ابتدا به‌صورت نهادینه در او قرار داده می‌شود و در دوراهی قرار می‌گیرد که در کلام آسمانی از فالهما فجورها و تقواها یادشده است؛ یعنی انسان در این دوراهی که قرارگرفته، یک‌راه به سمت فسق و فجور است و راه دیگر به سمت ارزش‌ها و مسیر درست است و انسان باید در هرلحظه زندگی تصمیمات مختلف بگیرد.

 خداوند بعد از اختیار قضاوت را یک‌چیز اساسی واقعی قرار داده است؛ یعنی ای انسان تو بعد از اختیار قدرت قضاوت داری و می‌توانی قضاوت کنی اما آیا ما باید در همه‌جا قضاوت کنیم؟ کنگره 60 برای قضاوت تعریف واضحی دارد و می‌گوید: قضاوت در مورد مسائل خودت، نه دیگران. وقتی انسان در مورد دیگران وارد ظن بد می‌شود، خودبه‌خود وارد جهالت می‌شود. وقتی ما می‌گوییم قضاوت یعنی فرد خودش را مورد قضاوت قرار بدهد و خودش را زیر ذره‌بین ببرد و در مورد اعمال و رفتار خودش تفکر کند.

من می‌خواهم این بحث را به یکی از اضلاع مثلث جهالت که پنهان‌کاری است، ربط بدهم. جناب مهندس در سی دی، طبقه‌بندی را در مورد پنهان‌کاری مطرح کردند که گاهی پنهان‌کاری زمانی انجام می‌شود که فرد می‌خواهد مطلبی را پنهان کند، پنهان‌کاری دیگر، اطلاعات خاص در مسائل امنیتی است که در یک برهه از زمان لازم می‌باشد و در ادامه دیگر نیازی به این پنهان‌کاری نمی‌باشد، پنهان‌کاری سوم، زمانی اتفاق می‌افتد و کنگره 60 معتقد است که اصلاً لازم نیست این پنهان‌کاری اتفاق بیفتد که می‌شود در غالب دروغ‌های مختلف در مورد آن صحبت کرد. مثل مسافری که در سفر است و به راهنما یا پزشک خود نمی‌گوید که من همزمان دارویی را مصرف می‌کنم یا مطالبی که ضرورتی ندارد و او پنهان می‌کند. مدنظر کنگره 60 این نوع پنهان‌کاری است، نه پنهان‌کاری‌های دیگر، چون این نوع پنهان‌کاری مشکل‌ساز می‌شود و انرژی زیادی از فردی که پنهان‌کاری می‌کند، می‌گیرد. مثل هندوانه‌ای که در حوض است و اگر فرد بخواهد، آن را زیرآب نگه دارد، باید انرژی زیادی صرف آن کند. پنهان‌کاری از اضلاع مثلث جهالت و در بخش ترس جای می‌گیرد. چرا؟ چون همیشه یک‌چیزی پشت آن است و فرد از برملا شدن آن فرار می‌کند و خود را به مطلب دیگری مشغول می‌کند.

در سی دی پیشگامان، بحث پنهان‌کاری مطرح‌شده است. پیشگامان کسانی هستند که درراهی قدم می‌گذارند، از دیگران جلوتر هستند و در همه‌ی ادوار وجود داشتند و بحث زمان و مکان برای آن‌ها مطرح نیست. پیشگامان کسانی بودند که از ابتدا در غالب پیامبران، قوانینی را برای بهتر زیستن در اختیار انسان قراردادند و بعدها پیشگامان را در دانش پزشکی نیز داشتیم، افرادی مانند لوئی پاستور و رابرت کخ و دانشمندانی دیگر که در نجوم و ریاضیات وجود داشتند. پیامبران پیشگامانی بودند در جهت سازندگی و بهتر زیستن بشر. اضداد همیشه در طبیعت وجود دارند و پیشگامانی هستند که خلاف این راه را رفتند.

 در حال حاضر ما افرادی را بخصوص در بحث اعتیادداریم که در جهت تخریب عمل می‌کنند که ممکن است در اینجا بحث پنهان‌کاری مطرح باشد که خود آن‌ها آگاه هستند و می‌خواهند آن را از مردم پنهان کنند؛ مانند داروهای پوستی، داروهای چاقی و لاغری، داروهای افزایش وزن و کاهش وزن و بلند کردن قد، این افراد کسانی هستند که علم خود را در جهت منافع خود به دست گرفتند و در ادامه ضرر آن متوجه انسان‌ها است.

 جناب مهندس در سی دی، کنگره 60 را پیشگامی در جهت درمان اعتیاد مطرح می‌کنند، کسانی که توانستند طی بیست سال خروجی‌های خوبی داشته باشند و به درمان برسند، آنچه ما به آن ریکاوری ماندگار می‌گوییم. بحث آکادمی خیلی مهم است و نظر ایشان این است که تمام افراد باید در این زمینه کمک کنند تا کنگره 60 بتواند بدون تعصب و با شناخت کامل انسان که در دنیا نادیده گرفته‌شده، پایه‌گذاری شود و باتجربه‌ای که پشت آن بوده و با علم کامل به کار خود ادامه بدهد. نیروهای تخریبی که نام بردیم همیشه بودند و در جهت اهداف خود فعالیت کردند ولی خوشبختانه بشر و دنیا در جهت خوبی و ارزش‌ها حرکت می‌کند و در کنار آن این نیروها در صور پنهان همچنان وجود دارند و نباید از آن‌ها غافل شد.

آقای اردشیر

وقتی‌که قضاوت و جهالت را در نظر می‌گیرم، مثل این است که جناب مهندس، دو مقوله ضد هم را در نظر گرفته است. دوراهی که برای رسیدن به هم نیست؛ یعنی قضاوت چیز دیگری است و جهالت دربی بسته‌شده است. برای رسیدن به قضاوت جناب مهندس گفته که راه رسیدن به قضاوت از طریق جهالت نیست، جهالت یعنی جایی که تاریک است، جایی که نور ندارد، جایی که ما نسبت به آن دانش و شناخت نداریم، باید بینیم برای رسیدن به قضاوت چه‌کارهایی را باید انجام بدهیم، برای اینکه قضاوت را در سطحی عادلانه انجام بدهیم، اولین کار کسب دانش و شناخت و آگاهی است. از ویژگی‌های بارز قضاوت این است که فردی که می‌خواهد قضاوت کند، باید فرد عادلی باشد که عدل او از شناخت و دانش نشأت می‌گیرد.

قضاوت در سطح‌های مختلف وجود دارد و ما از صبح تا شب همدیگر را مورد قضاوت قرار می‌دهیم اما ریشه قضاوت در سطح اجتماع یک فرافکنی است. برای اینکه مسئولیتی را از خودم سلب کنم تا وجدانم راحت شود، چه چیزی بهتر از اینکه بگویم من انسان خوبی هستم و دیگران انسان‌های بدی هستند. کنگره برای اینکه جلوی این راه را بگیرد و سدی برای این مسئله ایجاد کند، گفته اولین کاری که شما باید انجام بدهید این است که یاد بگیرید، قضاوت را فقط در مورد خودتان انجام بدهید؛ یعنی برای اینکه من به درمان و تعالی برسم، اولین راه این است که خودم را مورد قضاوت قرار بدهم. اگر ما دوربین را به‌طرف خودمان بگیریم، متوجه می‌شویم که منشأ تمام مشکلات خودمان هستیم، اگر من در درون آرام شوم و فردی باشم که به دیگران احترام بگذارم، دیگر دیگران را مورد قضاوت قرار نخواهم داد.

دکتر فرشته

سی‌دی‌هایی که جناب مهندس نام‌گذاری می‌کنند، معنای سی دی را می‌رساند. قضاوت و جهالت ضد هم هستند و کسانی که بخواهند قضاوت کنند، از این اسم می‌توان فهمید که نباید جهالت داشته باشند و باید خود را به دانایی کامل برسانند تا بتوانند قضاوت کنند. بالاترین قاضی خداوند است، پس ما اگر بخواهیم در مورد خودمان یا دیگران قضاوت کنیم، باید فکر کنیم که آیا در حد و اندازه‌ی خداوند هستیم، پس وقتی ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم، در حد و اندازه خداوند باشیم، بهترین کار این است که هیچ‌وقت قضاوت نکنیم.

 خداوند به ما قدرت اختیار داده و چون روح خود را در ما دمیده، پس ما به‌نوعی یک قاضی هستیم. انسان باید کم‌کم دانایی کسب کند تا بتواند قاضی شود. اگر ما بخواهیم قضاوت کنیم باید خودمان را قضاوت کنیم، هرچند گاهی اوقات خودمان را بد قضاوت می‌کنیم. انسان‌هایی که دچار رفتارهای بد یا اعتیاد می‌شوند، نتوانسته حتی خودشان را خوب قضاوت کنند و تصمیم‌های نادرست در مورد خودشان گرفته‌اند. پس وقتی انسان در مورد خودش بد قضاوت می‌کند، چه حقی دارد که دیگران را مورد قضاوت قرار دهد.

ما مجبور هستیم مقام قضاوت را به عده‌ای بدهیم، قاضی که می‌خواهد در دادگاه قضاوت کند، اول‌ازهمه باید با قانون قضاوت آشنا باشد، دوم اینکه از متهم و شاکی اطلاعات کافی به دست بیاورد و بعد اجرای حکم کند. انسان باید سعی کند به‌هیچ‌عنوان قضاوت نکند، اگر قضاوت نادرستی بکند، باید آن‌قدر در دنیا و کائنات بماند تا همان‌طور در مورد او قضاوت شود.

دکتر محمد

ضرب‌المثلی است که می‌گوید: قاضی جاهلی است، بین دو دانا. دو دانایی که همه‌چیز را در مورد خود می‌دانند و جاهلی می‌خواهد بین آن‌ها رأی صادر کند. قاضی که می‌خواهد بین دو دانا رأی صادر کند، باید مسلح به خیلی از علوم، دانایی و تجربه باشد که کار خیلی سختی است و شاید بعضی از افراد در این قضیه ورود پیدا کنند. با توجه به اینکه خداوند می‌گوید: اِنَ الانسانَ لِنَفسه بَصیره، ما انسان‌ها خیلی چیزها را در مورد خودمان می‌دانیم، پس اگر قرار است قاضی خوبی باشیم، بهتر است که در مورد خودمان قضاوت کنیم و مطالب خودمان را ریز کنیم و در مورد آن‌ها تصمیم‌گیری و عمل کنیم.

دکتر فرهاد

در مورد قضاوت من تجربه شخصی خودم را می‌گویم. وقتی من برای پزشکی به بیمارستان اعصاب و روان منتقل شدم، برای من این‌طور تداعی شده بود که آنجا تبعیدگاه است و از همان روز اول به رئیس بیمارستان گفتم که دستور انتقالی من را به مکان دیگری بدهید، ایشان گفتند: لااقل دو ماه در اینجا بمان و بعد اگر دوست نداشتی در اینجا خدمت کنی، انتقالی تو را می‌دهم. این دو ماه من تقریباً ده سال شد و من با میل و رغبت در آنجا خدمت کردم و تجربیات مفیدی در رابطه باکارم در آنجا پیدا کردم.

 در رابطه با MMT با یکی از همکاران مشورت کردم که وارد این کار شوم ولی ایشان به دلایلی من را منصرف کردند و من‌بعد از دو سال وارد این کار شدم و همان تجربه‌ای که با بیماران بیمارستان داشتم، همان تجربه را با بیمارانی که اعتیاددارند پیدا کردم. نتیجه این‌که قضاوت‌های ما تا داخل آن جمع نشویم، اشتباه است، ما باید داخل آن جمع‌شویم و بعد قضاوت کنیم.

دکتر مسعود

من ورزشکار بودم، پس بدن من نیاز به اکسیژن بیشتری داشت، از طرفی هم وقتی مطلبی را گوشه‌ای می‌خواندم، چون اکثر شما پزشک و پیراپزشک هستند، می‌دانید که مثلاً ماده‌ای به نام نیکوتین آمیدآدنین دی نو کلئوتید NAD (nicotine amid adenine nucleotide) وقتی وارد میتوکندری می‌شود، عامل بزرگی برای انرژی‌زایی است، پس من فوراً نتیجه گرفتم که نیکوتین می‌تواند، به من انرژی بیشتری بدهد، پس سیگاری شدم؛ یعنی از این‌طرف عضو تیم ملی بودم و از آن‌طرف هم سیگاری بودم و وقتی می‌خواستم روی رینگ بروم، نیم ساعت قبل سیگار می‌کشیدم و فکرمی کردم به من انرژی می‌دهد ولی عواقبی که پشت آن بود، مثل کاهش اکسیژن مصرفی، مشکلات ریه و قلب را نمی‌دیدم، چون قضاوت من در این حد بود که اینجا این منفعت کوچک را به دست بیاورم و ضررهای بعدازآن برای من مهم نیست.

اگر بررسی کنیم، متوجه می‌شویم که در زندگی همین‌طور بودیم؛ یعنی خواستیم منافعی را به دست بیاوریم که ممکن بود کوچک باشد و ضررهای بدی پشت آن بود ولی ما آن لحظه قبول کردیم و به آن‌طرف رفتیم. ما غیرازاینکه جهالت داریم؛ یعنی اشراف و علم کامل را به قضیه‌ای نداریم که بتوانیم در مورد آن تصمیم‌گیری نهایی بکنیم، قضاوت چه در مورد خودمان و چه در مورد دیگران. ما در مورد خودمان نیز گاهی اوقات جاهلانه تصمیم می‌گیریم، چرا؟ چون به خودمان دروغ می‌گوییم، آن چیزی که هستیم را نمی‌بینیم، آن چیزی که فکر می‌کنیم، باید باشیم را می‌بینیم.

بحث پیشگامان خیلی جالب است. خیلی از افراد در پزشکی، تکنولوژی و غیره پیشگام هستند. آیا هیچ‌وقت ما فکر کردیم که آمار اعتیاد در کشور ما از معلولین و بیماری‌های واگیر بالاتر است؟ در دنیا هم همین‌طور، UNODC می‌گوید: ما سیصد میلیون نفر معتاد، یعنی مصرف‌کننده واقعی داریم. هر تحولی در این حیطه به وجود بیاید باید موردتوجه قرار بگیرد. مثلاً می‌گویند: متادون درست شد و MMT راه افتاد و دنیا را گرفت الزاماً هم گفتند: مفید و مؤثراست. ماتریکس هم همین‌طور شد.

 من سه سال است که به کنگره دانش اعتیاد نمی‌روم، به این دلیل که در ایران تحولی به وجود آمد و آقای مهندس دژاکام که پیشگام و بنیان‌گذار این کار است، روشی را بنیان گذاشت، اگر این روش از طرف آمریکا و اروپا بود، همه می‌گفتیم: روشی به نام DST آمده که اعتیاد را درمان می‌کند. چرا ما در کشور خودمان حتی در کنگره‌ای که خودمان برگزار می‌کنیم، فرصت را به انسانی که پیشگام روش درمانی است، نمی‌دهیم که بتواند روش درمانی را حداقل به هم‌وطنان خودش یا به دنیا ارائه بدهد و این‌یکی از دلایل و علت‌هایی است که من در کنگره دانش اعتیاد شرکت نمی‌کنم.

من معتقدم که پیدا کردن راه نجاتی برای سیصد میلیون آدم معتاد در دنیا حتی اگر ادعا هم باشد، ارزش بررسی علمی دارد، البته ما به چشم خود می‌بینیم که واقعیت است، به همین دلیل من برای این پیشگام و روش درمانی او احترام قائل هستم. ای‌کاش کسانی که فکر می‌کنند تصمیم‌گیرنده هستند و باید قضاوت درست کنند با علم، قضاوت و بررسی می‌کردند و نتیجه را صادقانه اعلام می‌کردند؛ یعنی آن چیزی را که دریافت می‌کردند، اعلام می‌کردند نه آن چیزی که می‌خواهند، ببینند.

دکتر نورالله

صحبت خود را با یک بیت شعر از مولانا شروع می‌کنم؛ در دیده من اندر آ / و ز چشم من بنگر مرا، زیرا برون از دیده‌ها / منزل گهی بگزیده‌ام. معنی این بیت شعر این است که شما باید خودت را جای من قرار بدهی، پشت چشم من بنشینی و از پشت چشمه‌ای من بیرون و جهان را ببینی و بعد در مورد من قضاوت کنی؛ یعنی فردی را که می‌خواهیم او را قضاوت کنیم، باید جهان‌بینی او رابینیم و از دیدگاه او قضاوت کنیم. ما تا آگاهی نداشته باشیم و از جهالت رهایی پیدا نکنیم، نمی‌توانیم قضاوت درستی داشته باشیم، البته معیار و مقدار آگاهی از موضوع هم در قضاوت مهم است. اگر ما با آگاهی خفیفی بخواهیم قضاوت کلی و سرنوشت سازی را انجام بدهیم، بسیار مضر است. اگر در مورد فرد معتادی قضاوت کنیم و بادید منفی به او نگاه کنیم، به او کمک نکنیم و او را از خود طرد کنیم، قضاوت درستی نیست.

دکتر مجید

 جهالتی که در کنار قضاوت مطرح می‌شود، نشان‌دهنده این است که بسیاری از قضاوت‌های ما ریشه در جهالت ما دارد. این سی دی به ما می‌گوید تا جایی که ممکن است، دیگران را قضاوت نکنیم. چرا؟ چون به دلیل جهالتی که داریم، وقتی شروع به قضاوت می‌کنیم، نتیجه‌ای را که می‌گیریم، به‌عنوان یک واقعیت عینی قبول می‌کنیم که رفتار ما را شکل می‌دهد و منبع بسیاری از استرس‌ها و مشکلات برای زندگی ما می‌شود. در مورد فردی که ره‌جو است و آمده استرس‌ها را از زندگی خود کاهش دهد، بهترین کار این است که تلاش کند، قضاوت در مورد دیگران را به حداقل برساند و آرامش بیشتری برای خود به ارمغان بیاورد.

دکتر محمدعلی

ما در ادبیات و مفاهیمی که مطرح می‌شود، دوگانه‌هایی راداریم که در کنار هم مطرح می‌شود، مثل علم و ثروت و عشق و عقل که دوگانه‌هایی هستند که کنار هم قرار می‌گیرند و بااینکه ما آن‌ها را متضاد هم می‌دانیم اما جاهای مختلف آن‌ها در کنار هم مطرح می‌شود. در عنوانی که برای این جلسه به‌عنوان قضاوت و جهالت مطرح‌شده، به نظر می‌رسد که این دوگانه هم جزء همان دوگانه‌هایی است که همراه باهم مطرح هستند. به‌هرحال ما هیچ‌وقت به علم مطلق و کامل نمی‌رسیم، هرگز برای انسان این اتفاق نمی‌افتد که از همه‌چیز به شکل کامل و صد در صد مطلق باشد و بتواند نظر قطعی و یقینی بدهد و از طرف دیگر هیچ‌وقت هم جهالت کامل اتفاق نمی‌افتد که انسان آگاهی از چیزی نداشته باشد. قضاوت و جهالت دو یار دیرین هستند و در کنار هم حضور دارند و حرکت می‌کنند و به خاطر همین است که ما به هر قضاوتی می‌توانیم، ایراد بگیریم حتی در کامل‌ترین انسان‌ها هم می‌توانیم، مواردی را پیدا کنیم که در قضاوت‌های خود دچار اشتباه شده باشند. تفاوت نمی‌کند که قضاوت در مورد خودمان باشد یا قضاوت در مورد افراد دیگر، هر انسانی این ویژگی را دارد که قضاوت کند و به نظری می‌رسد که قضاوت‌های او نسبت به سایر موجودات، قضاوت‌های عقلانی باشد.

زمانی که قرار است ما در مورد خودمان قضاوت کنیم، در معرض اشتباه بیشتری قراردادیم، چون ممکن است مسائل درونی خودمان با علم ما تداخل پیدا کند و جهالت ما را افزایش دهد و قضاوت ما را مورد خدشه قرار دهد. پس اگر قرار است، قضاوتی را انجام بدهی، م بهتر است از راهنمایانی که در بیرون قرار دارند، کمک بگیریم.

پیشگامانی که درسی دی پیشگامان، صحبت می‌شود به‌ویژه پیامبران، کسانی هستند که راهنمایی ما را در بیرون به عهده می‌گیرند، چراکه ممکن است ما همواره در مورد خودمان و مسیری که قرار داریم، دچار اشتباه شویم. همان خضری که نیاز داریم از گمراهی که ممکن است، دچار آن شویم، ما را نجات دهد. ما به‌عنوان پزشک یکی از مهارت‌هایی که آموختیم، قضاوت بالینی است؛ یعنی ما می‌توانیم بر اساس علمی که آموختیم و بر اساس آموخته‌ها جهل را کاهش داده و در مورد دیگرانی که به ما در یک حیطه خاص و موضوع خاص مراجعه کردند، قضاوت‌هایی را انجام دهیم که خیلی وقت‌ها دچار مشکل هستیم و ممکن است از بقیه همکاران مشورت بخواهیم تا در این قضاوت ما را همراهی کنند. همواره ما می‌توانیم با ورود فرد سوم، قضاوت خود را محکم‌تر کنیم. ما به‌عنوان طبیبی که قضاوتی را در مورد سلامت شخصی انجام می‌دهیم، کسی هستیم که از بیرون این کار را انجام می‌دهیم و تأکید شده که در مورد خودمان قضاوت نکنیم و اگر دچار مشکلی هستیم، بهتر است از طبیب دیگر کمک بگیریم، چون در آنجا هم ممکن است دچار اشتباه شویم. پس قضاوت را باید به دست کسی بدهیم که در آن زمینه تخصص دارد و سعی کرده در آن زمینه جهالت خود را کاهش بدهد. کلام خود را با این بیت از حافظ به پایان می‌رسانم؛

 حافظا رخ خود بَر دَر هر سُفله مریز / حاجت آن به که بَرِ قاضی حاجات بریم. ممکن است هرکسی در همه‌ی حوزه‌ها این صلاحیت را نداشته باشد که قضاوت را در مورد ما انجام بدهد، ما باید به دنبال کسی باشیم که بتواند حاجت ما را در آن حوزه قضا کند. قضاوت یعنی پایان رساندن یا انتها رساندن.

 

جناب مهندس

صحبتی که من می‌کنم در مورد کنگره دانش و اعتیاد است که چندین سال است، در کشور ما تشکیل‌شده و دکتر مسعود هم از آن کنگره رنجیده است. خود من هم قبلاً از کنگره رنجیده بودم ولی وقتی از زاویه دیگری نگاه کردم، ما باید از این کنگره که در کشور ما به وجود آمده حمایت کنیم و در آن شرکت کنیم، پس با قهر کردن کار دست نمی‌شود. یک مرکز علمی به وجود آمده و سالی یک‌بار تشکیل می‌شود، اگر پشت‌صحنه را نگاه کنید، می‌بینید که با خون‌جگر و هزاران مشکل چنین کنگره‌ای را بر پا می‌کنند؛ بنابراین من توصیه می‌کنم که شما حتماً در کنگره شرکت کنید و قهر نکنید، چون افرادی که صالح هستند و مقالات خوب می‌دهند و اطلاع، دانش و آگاهی دارند، باید حتماً شرکت کنند. من به همه‌ی شما عزیزان توصیه می‌کنم که در کنگره شرکت کنید، اگر شرکت نکنید، همین هم که در کشور ما تشکیل می‌شود، ممکن است به تعطیلی کشیده شود. به قول قدیمی‌ها کاچی به از هیچی است؛ بنابراین باید در کنگره شرکت کنید و اگر مطالبی، مقاله‌ای و تجربه‌ای دارید، بیان کنید.

 آقای مکری به من پیشنهاد داد که به همراه فرد دیگری مقاله‌ای ارائه بدهیم و من قبول کردم، آقای دکتر چَلَک که رئیس انجمن مددکاری کشور است، از من خواست که در کنگره شرکت کنم و من هم قبول کردم؛ بنابراین من توصیه می‌کنم که حتماً در کنگره شرکت کنید و مقاله بدهید. الآن یک سری از مقالات کپی هستند و آن‌ها نیز اطلاع دارند ولی ما باید به کنگره برویم تا سِره از ناسِره جدا شود. این هست که با قهر کردن چیزی درست نمی‌شود، من خواهش می‌کنم که در کنگره شرکت کنید و اظهارنظر کنید. ما باید کنگره را تقویت کنیم، اگر تقویت نکنیم، ممکن است این مرکز علمی هم به تعطیلی بکشد که اصلاً خوشایند و خوب نیست.

اما راجع به قضاوت و جهالت، اتفاقاتی که برای خود من افتاده بود را مطرح می‌کنم تا نتیجه‌گیری کنم. قبل از اینکه شربت تریاک به کنگره بیاید، یک روز با فردی که به کنگره آمده بود، برخورد کردم که خیلی خمار بود. بچه‌ها که سفر تدریجی می‌کردند و درمانشان تمام می‌شد، گاهی اوقات که تریاک اضافه می‌آوردند، به من می‌دادند و من در کشو میزَم می‌گذاشتم، چون حال او خیلی خراب بود، من یک حبه تریاک به او دادم و گفتم: بیا این را بخور تا حالت خوب شود. ما در کنگره دنبال عمل سالم هستیم، می‌گوییم عمل سالم. ما عمل نیک نمی‌خواهیم، عمل من سالم نبود، برای اینکه روز بعد دومرتبه پیدایش شد. من در جلسه‌ای بودم، گفت: به آقای مهندس بگویید، حق من را بدهد. روز اول من به او کمک کردم و از حالت خماری او را درآوردم ولی روز بعدی طلبکار بود که به ایشان بگویید، حب من را بدهد.

ما حدود چهارده، پانزده سال پیش به استخر شنا می‌رفتیم و قرار بود ساعت نه صبح پانزده نفر بیایند و باهم برویم شنا. من خدا، خدا می‌کردم که ساعت نه صبح بشود و پنج، شش نفر از این افراد نیایند و ما این افراد را غال بزاریم. سر ساعت نُه که شد، گفتم: حرکت کنید، برویم. گفتند: نصف ما هنوز نیامده؟ گفتم اصلاً مهم نیست. ما گفتیم نه صبح بیایند، الآن دیگر نه صبح نیست. روز بعد همه آمدند و گفتند: این چه وضعی است، چرا ما را غال گذاشتید؟ گفتم قرار ما ساعت نه صبح بود. این نظمی که شما در کنگره 60 می‌بینید پایه آن آنجا ریخته شد. در مرکز هزار نفر روی شربت OT داشتیم، ده، پانزده نفر هم‌روی متادون بودند و هفته‌ای یک‌بار یک درب را می‌شکستند و باهم درگیر می‌شدند. این هزار نفر سر موعد می‌آمدند، سر موعدم می‌رفتند نه در محوطه سیگار می‌کشیدند، نه درگیر می‌شدند؛ یعنی نظم را یاد گرفته بودند، به‌طوری‌که مسئولین می‌گفتند: برای ما جای تعجب و شگفتی دارد.

 الآن می‌بینید که چندین هزار نفر در پارک از بالا تا پایین نشستند و کسی به کسی توهین نمی‌کند. من فکر می‌کنم در تهران فقط بچه‌های کنگره و پزشکان کنگره هستند که صبح زود بیدارند، بقیه همه خواب هستند. روی خیلی از مسائل ما مطلب داریم که برای ما تجربه‌شده است. از دیدگاه شما فردی می‌آید و مثلاً باید شربت به او بدهید، می‌گوید: 10 سی‌سی اضافه می‌خواهم، شما هم به او می‌دهید و فکر می‌کنید کار نیکی انجام می‌دهید یا روزی که باید شربت بگیرد، دیر آمده ولی شما شربت را به او می‌دهید، یا به او شربت اضافه می‌دهید، یا او را مشاوره می‌کنید که این قرص را هم بخور، یا این کار را انجام بده، این‌طور مسائل در کنگره بی‌نظمی به وجود می‌آورد.

وقتی در کنگره می‌گوییم: ساعت پنج جلسه شروع می‌شود، رأس ساعت پنج باید جلسه شروع شود، مثل یک محیط نظامی. کنگره 60 ازنظر دیسیپلین و انضباط از یک محیط نظامی خشن‌تر است ولی بامحبت و عشق یعنی افراد آموزش دیدند برای قضاوت کردن. ما الآن را نگاه نمی‌کنیم که این شخص دیر آمده، ما نگاه می‌کنیم که اگر اینجا شربت را به او بدهیم، باعث بدآموزی بین همه‌ی آن‌ها می‌شود. ما اگر نظم را از کنگره و کلینیک‌ها برداریم، هیچ‌چیز پایدار نخواهد بود؛ بنابراین شاید شما ازنظر خود قضاوت کنید که درست است که دیر آمده ولی ما که هستیم، پس ایرادی ندارد که شربت را به او بدهیم. وقتی بار اول، یک ساعت دیر آمد و شما به او شربت دادید، دفعه بعد سه ساعت دیر می‌آید، دفعه بعد شماره موبایلت را می‌گیرد، روز جمعه است، زنگ می‌زند به موبایلت که آقای دکتر من درب کلینیک هستم، بیا و شربت من را بده. پس ما روی لحظه قضاوت نمی‌کنیم، روی آینده قضاوت می‌کنیم؛ بنابراین ما به کنگره 60 طوری نظم دادیم که بچه‌های کنگره در بی‌نظمی آدم‌فروش هستند، اگر قسمتی اشتباهی را مرتکب شود، فوری در کنگره مطرح می‌کنند، اگر کسی در کنگره شیشه بفروشد، فوری می‌گویند: فلانی شیشه می‌فروشد، اگر کلینیکی به او شربت اضافه بدهد، فوری می‌گوید: خدا فلان کلینیک را خیر بدهد، به ما شربت اضافه می‌دهد، می‌آید و راپورت آن را به بقیه می‌دهد.

ساعت چیزی است که در کنگره 60 اختراع‌شده است. کمتر جایی دیدم که ساعت اختراع‌شده باشد، مثلأ می‌گویند: همایش ساعت ده صبح شروع می‌شود ولی ساعت ده ونیم یا یازده شروع می‌شود. در کنگره لازم بود که کسی در کار کسی دخالت نکند وگرنه در کنگره درگیری داشتیم و همه در مورد هم قضاوت می‌کردند و باهم مشکل و درگیری داشتند. ما آن‌ها را روشن کردیم و درس‌ها را تحت عنوان جهان‌بینی به آن‌ها آموزش می‌دهیم که شما در مورد دیگران قضاوت نکن، فضولی نکن، تجسس نکن، دخالت نکن.

 قضاوت دیگری که در کنگره می‌کنند و اشتباه است، این است که همه‌ی متخصصین تصور می‌کنند، قسمت ریکاوری کنگره 60 خیلی قوی است. ما در درمان اعتیاد دو قسمت داریم؛ یکی قسمت فیزیولوژی پزشکی داریم و یک قسمت ریکاوری یعنی بازیابی سلامت داریم. همه تصور می‌کنند، ریکاوری کنگره 60 خیلی قوی است؛ یعنی گروه خانواده، گروه موسیقی، گروه ورزش و گروه هنر کنگره قوی است و همه به این معتقد هستند. من به آقای مکری هم گفتم که اصلاً این‌طور نیست، ممکن است شما چنین تصوری داشته باشید، تمام قسمت ریکاوری مثل سفره‌ای است که رنگین چیده شده باشد. قسمت اصلی و اساسی کنگره 60 درمان فیزیولوژی است، درمان DST است. همه تصور می‌کنند، قسمت ریکاوری کنگره خیلی قوی است و حتی در دنیا بی‌نظیر است ولی من گفتم: ریکاوری زاییده DST است.

ما در کنگره، بیش از ده سال است که به بهترین شکل ممکن شیشه را درمان می‌کنیم، از تمام اطلاعات و مقالات دنیا هم خبردارم. بالاترین مرکز نایدا به ریاست خانم لورا است که با من نامه‌نگاری دارد. در آخرین مقاله خود که یک سال پیش بود، می‌گفت من دعا می‌کنم که در ده سال آینده ما بتوانیم دارویی پیدا کنیم و کوکائین و شیشه را درمان کنیم. ده سال است که ما شیشه را درمان می‌کنیم حتی بیشتر از ده سال از روزی که شیشه آمده. موقعی که در مورد کنگره قضاوت می‌شود، در قضاوت باید همه اطلاعات را بگوییم، من فقط در مورد فیزیولوژی و DST صحبت می‌کنم، اول وجود، بعد سجود، اگر ما نتوانیم، فرد مصرف‌کننده را درست درمان کنیم و در تعادل نباشد، مگر حرف گوش می‌کند. آدمی که شما مواد او را قطع کردی و خمار است، مگر حرف شمارا گوش می‌کند، مگر ورزش می‌کند، مگر نقاشی می‌کند، مگر تابع هنر است، مگر تابع نظم است.

مصرف‌کننده تاز مانی که نشئه است، آدم خیلی خوب و متعادلی است ولی وقتی خمار است، آدم بسیار به‌هم‌ریخته‌ای است. ما با داروی ایپوم تینکچر این فرد را نرم نرمک در حالت تعادل نگه می‌داریم، با گام‌های خیلی ملایم و شیب خیلی ملایم در یک برنامه‌ریزی خاص هر بیست‌ویک روز یک دُزی (doz) از آن کاهش پیدا می‌کند. همان‌طور که مواد مخدر را به او دادیم و سیستم ناقل‌های عصبی و مخدرهای درونی او ازکارافتاده، حالا فرآیند معکوس می‌شود و ما با شیب ملایم DST را سه بار در روز می‌دهیم. در تمام دنیا یک‌بار در روز می‌دهند ولی ما می‌گوییم: طول عمر آن کم است. وقتی شما در روز یک‌بار به شخص یک دارویی را می‌دهید، هفت، هشت ساعت پُر و عالی است ولی بعد از هفت، هشت ساعت خالی می‌شود. می‌گوییم طول عمر آن زیاد است ولی قدرت آن در ساعات اولیه است. مثل تفنگ می‌ماند، تفنگ یک بُرد کشنده دارد، مثلاً صد و پنجاه متری می‌کُشد. یک برد زخمی دارد، مثلاً پانزده متری زخمی می‌کند و یک برد نهایی دارد و ممکن است سه کیلومتر برود ولی این سه کیلو مثل سنگ است و اثر کشندگی ندارد. دارو هم همین‌طور است. زور اولیه متادون در شش، هفت، ساعت اولیه است ولی بعد کاهش پیدا می‌کند. ما درمت DST با TDS یعنی سه بار در روز دارو را می‌دهیم. پس ازنظر علمی اگر سه بار در روز دارو را بدهیم، با حساب طول عمر مفید، دارو خیلی مؤثر است. الآن چندین کار تحقیقاتی بزرگ را انجام می‌دهیم که آقای دکتر مسعود هم تحقیق دیگری را انجام می‌دهد. حدود سه چهار سال پیش آقای مسعود تحقیقی را با ستاد انجام داد به نام ماندگاری پس از درمان. در گروه‌های دیگر که می‌خواستند، رهایی را نشان بدهند، نفر نداشتند و خودشان افراد را معرفی می‌کردند. وقتی آقای دکتر حاج رسولی می‌خواست از کنگره 60 نمونه‌گیری کند، من گفتم: مثلاً دویست نفر از کنگره به آکادمی بیایند و آمدند، من گفتم این دویست نفر اینجا هستند، این شماره‌ها از یک تا سی به هرکسی دوست داری شمارت را بده. در کنگره بود که آقای حاج رسولی افراد را انتخاب کرد؛ بنابراین یکی از قضاوت‌هایی که در مورد متد DST انجام می‌گیرد، خود متد DST است. شما متد DST را با متادون هم می‌توانید، انجام دهید، متد DST را برای داروهای اعصاب و روان هم می‌توانید، استفاده کنید، برای هر دستگاهی متد DST قابل‌استفاده است ولی اگر با شربت ایپوم تینکچر انجام شود، بسیار مؤثر است. هنوز ازنظر سیستم پزشکی اندازه داروها را نداریم و نمی‌دانیم چه‌کار باید بکنیم و هیچ پروتکل مشخص نیست. مثلاً پروتکلی که برای شربت اپیوم تینکچر نوشته‌شده بود، این بود که به فرد 10 سی‌سی اپیوم تینکچر بدهید، اگر اندازه بود که خوب است، اگر کم بود، دوباره بدهد و اگر زیاد بود، کمتر شربت بدهید.

من قبلاً که در ستاد بودم، کمیته درمان برگزارشده بود، فردی از سازمان زندان‌ها گفت: وقتی ما به افراد اپیوم تینکچر می‌دهیم، بالا می‌آورند و دستگاه گوارش آن‌ها خراب می‌شود. گفتم: آقا شما چقدر شربت اپیوم تینکچر به افراد می‌دهید؟ گفت: 60 سی‌سی. گفتم: در یک وعده؟ گفت بله. گفتم: شما 60 سی‌سی شربت تریاک را که معادل 7 گرم تریاک خوراکی است، به افراد می‌دهید، اصلاً می‌دانید 60 سی‌سی چقدر تریاک می‌شود؟ می‌دانید 10 سی‌سی چقدر تریاک می‌شود؟ می‌دانید که 150 سی‌سی متادون معادل چقدر هروئین است؟ می‌دانید که 60 سی‌سی متادون معادل چقدر تریاک است؟ ما بالاترین دُزی که در این کار وارد کردیم از 17 سی‌سی بالاتر نرفتیم. درمان شیشه را با دودهم سی‌سی شروع می‌کنیم با سرنگ انسولین و دُز بسیار ناچیز و پایین است.

من به خاطر بیماری خاصی که آقای دکتر مسعود داشت، به او دودهم سی‌سی OT دادم که او را گیج کرد و کم مانده بود، بی‌هوش شود. فکر کنم اگر 1 سی‌سی OT به او می‌دادم حتماً اُوردز (overdoz) می‌کرد. ما می‌خواهیم به شخصی که روز اول وارد می‌شود، 10 سی‌سی شربت تریاک بدهیم، اگر تمام روش‌ها و متدها را در کنگره نگاه کنید، اگر نتیجه را نگاه کنید، اگر بخواهیم ادعا کنیم که درمانگر هستیم، درمان‌کننده یک شرط دارد؛ این‌که شما یک نفر هروئینی را ترک بدهید و او را شب در انبار هروئین بگذارید و او آنجا بخوابد، فرد تریاکی را درمان کنید و در انبار تریاک بگذارید و او شب در آنجا بخوابد، نه اینکه مصرف نکند، شاید تا صبح با خودش بجنگد که مصرف کنم یا مصرف نکنم.

یکی از بچه‌های حراست پارک، جلو من را گرفت و گفت من 12 سال است که پاکی دارم، دیشب با همسرم دعوا کردم، من چه‌کار کنم را ه حل چیست؟ گفتم پای شما شکسته و جوش‌خورده ولی کج جوش‌خورده، بااینکه درمان شدی ولی پای تو کج جوش‌خورده است، باید درست شود، البته اکثر سیستم‌های علمی و غیرعلمی اعتقادی به درمان قطعی اعتیاد ندارند و اعتیاد را یک اختلال می‌دانند. ما باید عمل کنیم، قضاوت نکنیم، فکر کنید دژاکام نیست، بیایید DST را ازنظر علمی بشکافید و بعد قضاوت و داوری کنید و ببینید این‌همه افراد که به درمان می‌رسند، یعنی چه؟ من که سحر و جادو نمی‌کنم.

 چون بحث روی طب و اعتیاد بود، روی مسئله فیزیولوژی توجه کنید، روی تعادل ناقل‌های عصبی توجه کنید. ما در دانشگاه تهران متد DST را اجرا کردیم که نظارت آن با دکتر مکری بود و مجری آن، من و کنگره و تمام پزشکان مرکز بودند و یک اپسیلون (epsilon) در کم کردن و زیاد کردن دارو هیچ‌کدام دخالت نداشتند حتی داروی اضافه هم داده نشد. پزشک پروژه که ناظر بود، برای بچه‌ها دارو می‌داد و نسخه می‌نوشت. من به بچه‌ها گفتم: اجازه مصرف دارو را هیچ‌یک از شما ندارد. وقتی شورا تشکیل شد، پزشک پروژه گفت: من به بیماران دارو می‌دهم ولی آقای مهندس می‌گوید: حق ندارید دارو را بخورید، پس من اینجا چه‌کاره هستم؟ پرسیدند که مهندس تو این کار را کردی؟ گفتم بله من گفتم دارو را نخورند. گفتند: دلیلش چیست؟ گفتم اول این‌که شما دارید با شربت تریاک پایلوت می‌کنید، وقتی نتایج حاصل شد، از شما سؤال می‌کنند که درمان حاصل‌شده، برای داروها است یا برای شربت تریاک است.

ما تجربه کردیم که وقتی 20 درصد داروی شخص را کم می‌کنیم، دو، سه شب خوابش نمی‌برد ولی بعد از دو، سه شب سیستم بدنش به تعادل می‌رسد و راحت می‌خوابد. وقتی بیماران به پزشک می‌گویید، چون در جریان نیست، فوری می‌گوید: فلان دارو را بخور تا خوابت ببرد ولی وقتی بیماران پیش من می‌آیند، می‌گویم: باید این سه روز را طاقت بیاوری تا تعادل طبیعی برقرار شود یا اگر پایش درد بکند، می‌گویم: اگر سه روز تحمل‌کنی، درد پایت برطرف می‌شود، چون تجربه کردیم ولی دکتر فوری به او یک بروفن (broufen) می‌دهد و با خوردن بروفن کار خراب می‌شود. پس‌روی متد DST دقت کنید و ببیند، اگر اثر دارد، در کارتان از آن استفاده کنید. امیدوارم همه‌ی شما موفق باشید و در کنگره دانش اعتیاد شرکت کنید، حتماً هم سعی کنید از بیمارانی که به کلینیک شما می‌آیند و آمار و ارقام را مقاله کنید و به کنگره بدهید.

 

 حضور غیاب پزشکان: 

 

 

 گزارش تصویری از جلسات فنی پزشکان :

 

 

 تهیه و تنظیم: مسافر علیرضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .