English Version
English

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی مورخ پنجم خرداد ماه سال 1396

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی مورخ پنجم خرداد ماه سال 1396

دومین جلسه از دور دوازدهم لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی آقای دکتر محسن، نگهبانی آقای مهندس دژاکام  و دبیری آقای دکتر مجید با دستور جلسه "برای استحکام پایه های علمی و مالی کنگره، من چه کردم؟ و سی دی سرنوشت" در تاریخ  1396/03/05 رأس ساعت 8 صبح در پارک طالقانی آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

دکتر محسن

دستور جلسه امروز، من برای استحکام پایه‌های علمی و مالی کنگره چه‌کار کردم، می‌باشد. استاد در سی دی فرمودند که اگر بخواهیم بنای مستحکمی داشته باشیم که این بنا در آینده از استحکام مناسب برخوردار باشد، حتماً باید آن بنا بر پایه‌های محکم استوارشده باشد. دو تا از پایه‌های محکم و استوار بنای کنگره 60 پایه‌های علمی و مالی هستند که قبل از اینکه کنگره شروع به کار کند در مورد این دوپایه فکر شده بود. اولین پایه، پایه علمی کنگره است که قبل از این‌که کنگره شروع به کار کند، اولین قدم در استحکام پایه‌های علمی کنگره، نوشتن کتاب 60 درجه و مشخص کردن و نشان دادن نقشه‌ی سیستم کنگره بود و اینکه کنگره می‌خواهد چه‌کاری را انجام بدهد، برنامه‌اش برای درمان اعتیاد چیست؟ و درنهایت هدفی که می‌خواهد به آن برسد چه چیزی است؟ با نوشتن کتاب، قبل از شروع به کار کنگره، اولین قدم در جهت استحکام پایه‌های علمی کنگره برداشته‌شده بود. بعدازآن قدم دیگری که قبل از شروع به کار کنگره برداشته شد، ارائه مقاله و بیان صورت‌مسئله درمان اعتیاد و ارائه آن به یکی از دانشگاه‌های کشور بود که مقاله در آن دانشگاه پذیرفته شد. جناب مهندس در آن مقاله نظرات خود را در مورد اعتیاد، سم زادی‌ای و راهی که می‌خواهند، برای درمان اعتیاد طی کنند را مطرح نمودند و بعدازآن نگارش وادی‌ها شروع می‌شود درواقع تا وادی ششم نوشته‌شده بود و هنوز کنگره شروع به کارنکرده بود؛ یعنی قبل از اینکه کنگره شروع به فعالیت کند و کار خود را آغاز کند، پایه‌ها و مبانی علمی کنگره گذاشته می‌شود و نقشه راه طرح می‌شود و درنهایت آن چیزی که قرار است تا انتها طی شود و یک مسافر قرار است که آن مسیر را طی کند از ابتدا مشخص می‌شود.

که در جهت استحکام پایه‌های علمی و مالی کنگره، جناب مهندس مطلبی می‌فرمایند و آن مطلب این‌که انجیوها و سیستم‌های دیگر ارتباط خوبی با پزشکان در سیستم علمی و دانشگاهی نداشتند به این دلیل که افراد که قبلاً در کلینیک ترک اعتیاد کار می‌کردند، این اعتقاد را داشتند که سیستم علمی و دانشگاهی، پزشکان و روان‌پزشکان نتوانستند کمک خوبی به درمان اعتیاد کنند و نتوانستند همراهی مناسبی با آن‌ها داشته باشند. به همین دلیل یک سیستم مبارزه و مشکل بین این دو گروه یعنی سیستم دانشگاهی و گروه‌هایی که به‌صورت تجربی ترک اعتیاد را انجام می‌دادند، به وجود آمد.

در کنگره هم چیزی که خود جناب مهندس اذعان می‌کنند تا مدتی این سیستم، ضد پزشکی بوده. ولی بعد از مدتی به این نتیجه می‌رسند که برای بالندگی و بالا رفتن سطح علمی کنگره به حضور افراد دانشگاهی، پزشکان، اساتید و دانشجوها نیاز است. وقتی از این قضیه عبور می‌کنند و با سیستم دانشگاهی، پزشکان، اساتید و دانشجویان ارتباط خوبی برقرار می‌کنند و آن‌ها هم روش کنگره را می‌بینند، این هم گام دیگری شد در جهت استحکام پایه‌های علمی کنگره.

 قدم دیگری که در جهت استحکام پایه‌های کنگره برداشته شد، نوشتن مقالات و ارائه آن‌ها به ژورنال‌ها و سایت‌های معتبر کشورهای اروپایی و آمریکایی بود و همان‌طور که الآن هم می‌بینیم، مقالات و اطلاعات مربوط به کنگره در سایت‌های معتبر کشورهای خارجی نشر می‌شود و آن‌ها از نحوه فعالیت و اقدامات انجام‌شده در کنگره 60 آگاهی دارند و به‌عناوین‌مختلف این فعالیت‌ها را ستایش می‌کند.

مبحث بعدی که در جهت استحکام پایه‌های علمی کنگره برداشته‌شده است. ایجاد سایتی برای کنگره است که یکی از سایت‌های معتبر و مرجع درزمینهٔ درمان اعتیاد در کشور ما است و هرروز تعداد زیادی بازدیدکننده دارد. مبحث دیگری که در مسئله استحکام پایه‌های علمی وجود دارد، این است که در کنگره 60 هرکسی نمی‌تواند راهنما شود و هیچ‌کس حق راهنمایی و آموزش ندارد، مگر اینکه در ابتدا خودش به درمان اعتیاد رسیده باشد، آموزش‌ها را افراد گرفته باشد، یک سال از درمان او گذشته باشد و در امتحانی که از مباحث، علمی، فنی و جهان‌بینی می‌باشد، شرکت کند و در آن امتحان قبول و پذیرفته شود، بعدازاین که این مراحل را طی کرد، این شخص می‌تواند در کنگره سِمَت کمک راهنمایی بگیرد و آن موقع به راهنمایی افراد دیگر بپردازد؛ یعنی این‌طور نیست که وقتی فرد، مصرف موادش را ترک کرد، بتواند شروع به راهنمایی و کمک به دیگران بکند، باید حتماً این پله‌ها را طی کند.

 درنهایت چیزی که جناب مهندس در این سی دی می‌فرمایند، این است که شعبه‌ی مرکزی را به نام آکادمی نام‌گذاری کردند، چون آکادمی به این معنی که ترکیبی از تجربه‌ای بوده که وجود داشته، علمی که به آن افزوده‌شده و این علم و تجربه در کنار همدیگر برای مقصد و هدف خاص که مدنظر ایشان است، استفاده می‌شود. فلسفه‌ای که جناب مهندس در مورد پایه‌های مالی داشتند این‌طور بود کهپایه‌های مالی کنگره باید به‌گونه‌ای باشد که کنگره از بیرون کمک مالی قبول نکند، خودکفا باشد وبر روی پای خودش بایستید که همیشه ضرب‌المثل معروف را مثال می‌زند. کنگره به دلایل مختلف از بیرون کمک مالی قبول نمی‌کند، چه این کمک مالی مربوط به منابع دولتی باشد یا کشورهای خارجی باشد یا خیرین باشد؛ البته برای حفظ دوستی، کمک‌های مالی اندکی همیشه از سمت دولت به کنگره داده می‌شود ولی این مقدار اندک جوابگوی نیازهای کنگره نیست.

 جناب مهندس دلایل خود را این‌طور بیان می‌کنند که در کنگره افراد توانمند متعددی وجود دارد. کسانی که به کنگره آمده و به درمان اعتیاد می‌رسند در بین این افراد، افراد توانمند در قسمت‌های مختلف مالی، علمی، ورزش و قسمت‌های دیگر وجود دارد، وقتی تکیه کنگره به این افراد باشد، این افراد می‌توانند ازنظر مالی کنگره را به سطحی برسانند که نیازی به دریافت کمک‌های بیرونی نیست. اگر کنگره از بیرون کمک‌های مالی بگیرد و تکیه‌اش به اعضای خودش نباشد اعضایی که کمک می‌کردند با مشاهده این وضع شاید کمک‌های خودشان را از کنگره دریغ کنند و بگویید: حالا که کنگره از بیرون کمک می‌گیرد، نیازی به کمک‌های ما ندارد. علاوه بر این اگر کنگره شروع به دریافت کمک‌های مالی از بیرون کند حیات و ممات خودش را در دست سازمان‌های و نهادهایی قرار می‌دهد که به کنگره کمک می‌کنند.

 به عقیده مهندس گرفتن کمک از منابع خارجی ممکن است، مشکلات امنیتی ایجاد کنند که و به فعالیت کنگره صدمه برساند. درهرصورت آن چیزی که در کنگره مبنا قرار می‌دهند و همیشه بر آن تکیه داشتند، این بود که تک‌تک اعضای کنگره اول از خودشان شروع کنند و پایه‌های مالی خودشان را مستحکم کنند و بعد از مستحکم کردن پایه‌های مال خودشان، هدفشان مستحکم شدن پایه‌های مالی کنگره باشد. نتیجه‌ای که از این دو حاصل می‌شود این است که با تقویت پایه‌های مالی، پایه‌های علمی نیز تقویت می‌شوند. در چند سال پیش خود مهندس پیشنهاد می‌دهند که از بنیان قوی مالی که وجود دارد در جهت تقویت بنیان علمی کنگره نیز استفاده شود و پیشنهاد پروژه‌های تحقیقاتی با هزینه کنگره را می‌دهند.

در مورد سی دی سرنوشت چیزی که از قدیم و از قبل وجود داشته، این بود که افراد به این شکل فکر می‌کردند که سرنوشت هرکسی را همان پیشانی‌نوشت آن فرد می‌دانند که از اول روی پیشانی او نوشته‌شده و مقدر شده است و شخص را یک شخص بی‌اختیار و بی‌اراده می‌دانند که نمی‌تواند از خودش کاری را انجام بدهد و هر چه روی پیشانی او نوشته‌شده است، همان را باید انجام دهد درصورتی‌که در این سی دی آقای مهندس مطرح می‌کنند که سرنوشت با خواست و اراده افراد شکل می‌گیرد و خواست و اراده‌ی افراد است که درنهایت سرنوشت آن‌ها را رقم می‌زند و اگر زمانی هم در مسیر خود به مشکل برخورد کردند، باید بدانند که با گریه و زاری و عجزولابه مشکل حل نمی‌شود، بلکه باید ابتدا تفکر کنند و مشکل را پیدا کنند، وقتی مشکل را پیدا کردند با تمام تلاش و کوشش در جهت حل مشکل اقدام کنند تا سرنوشت خوبی را برای خودشان رقم بزنند.

 

دکتر مسعود

در کنگره 60 اولین جایی که من وارد شدم به آنجا می‌گفتند: شعبه آکادمی، الآن دوازده، سیزده سال است که ما کلمه آکادمی را می‌شنویم و می‌دانید که آکادمی به زبان یونانی یا در فرهنگ یونانی یعنی مرکز تولید و پرورش علم، پس دیدگاهی که جناب مهندس داشتند این بود که اعتیاد را که یک علم است، باید در یک علمکده و دانشگاه تدریس کرد و به همین دلیل ایشان بودجه‌های تحقیقاتی را برای انجام این کار در نظر گرفتند که متأسفانه به خاطر کم‌کاری ما، تابه‌حال خیلی انجام‌نشده است. من به‌شخصه تلاش کردم و یکی، دو مقاله انگلیسی در سایت گذاشتم که در مجله‌های معتبر به شکل I.S.I در مورد روش درمان در کنگره چاپ‌شده است. روز شنبه هم برای دفاع از پروپوزالی (proposal) در ستاد مواد مخدر که در مورد اثربخشی درمانی روش DST نوشته‌شده است، باید به آنجا بروم و در آنجا بگویم که بعد از رهایی، چه تعدادی از بچه‌های ما همچنان پاک ماندند و ورود به اعتیاد نکردند. هرچند قبلاً هم یک‌بار این کار انجام‌شده بود ولی مقایسه‌ای با گروه‌های دیگر بود. این دفعه گفتند: خودتان به‌تنهایی و یا با تعداد کافی انجام بدهید. من پروپوزالَش را نوشتم، امیدوارم که تصویب شود.

 در مورد پایه‌های مالی دستور جلسه این است که من چه کردم؟ من هیچ کاری نکردم. اوایل من اشتباه کردم و افرادی که در کشور کاره‌ای بودند، مثل رئیس ستاد را به کنگره آوردم که ببینید در کنگره چه خبراست، آن‌ها هم خوششان آمد و گفتند یک یادداشتی بنویس تا ما ده، بیست میلیون تومان به شما پول بدهیم. من هم ذوق کردم، فقط خوب بود، عقلم رسید و گفتم: جناب مهندس باید بنویسند. جناب مهندس هم از نوشتن طفره رفت تا اینکه ایشان رفتند، وقتی ایشان رفتند، من به جناب مهندس گفتم: این پول از دست رفت. آقای مهندس جمله‌ای را گفتند که من دوازده سال است به‌عنوان یک یافته‌ی بزرگی در کلاس‌ها، برای مردم و برای خانواده تکرار می‌کنم، گاوی که نان گدایی بخورد، زمین شخم نمی‌کند. من فهمیدم که دیدگاه ایشان این نیست که من و امثال من با استفاده از ارتباطات و موقعیت اجتماعی یک نفر پولدار را بیاوریم تا به کنگره پولی بدهد، چون آن موقع مثل گاوی می‌مانیم که نان گدایی می‌خوریم و کار نخواهیم کرد. روش کنگره مثل باران متعادل می‌ماند که نه سیل می‌شود و نه خشک‌سالی می‌شود. قانون یازدهمی که جناب مهندس گذاشتند، ما می‌بینیم که قانون یازدهم امروز جوابگوی مخارج و حتی بالاتر از مخارج کنگره است.

 در سی دی سرنوشت گفته می‌شود که هر یک از شما خواسته‌ای دارید، اگر این خواسته در جهت درست نباشد یا در جهت درست باشد و استمرار پیدا کند، تبدیل به سرنوشت می‌شود. هر کاری که بخواهیم انجام بدهیم، اول خواست انسان‌ها مهم است که آن خواست درست انتخاب‌شده یا غلط و ما نباید این را گردن سرنوشت خدا و تقدیر بی اندازیم. به قول آقای مهندس بار اول اشتباه کردی، بار دوم که کسی اسلحه نگذاشته که بگوید: تو بیا دوباره مواد مصرف کنی، خودت دوست داشتی که رفتی و دوباره مواد کشیدی؛ بنابراین خواست انسان‌ها وقتی تداوم پیدا کند، تبدیل به سرنوشت آن‌ها می‌شود. وقتی خواست انسان‌ها تداوم پیدا کند و صاحب تقدیر به یک مقام و جایگاهی برسد، آن‌وقت فرمان الهی برای او صادر می‌شود.

وقتی‌که من به‌طرف مصرف گاه‌گاهی بروم به‌عنوان یک تمایل و خواست و ادامه بدهم، ادامه آن اعتیاد خواهد بود، اگر اعتیادم را ادامه بدهم و به کارتن‌خوابی برسم، آن‌وقت تقدیر الهی و فرمان الهی این خواهد بود که یک روزی گوشه‌ای بیفتم و بمیرم بدون اینکه هیچ کاری کرده باشم و بالعکس آن اگر ما کار خوب بکنیم و یا از نیمه‌راه برگردیم، تقدیر و فرمان الهی این خواهد بود که این فردی که روزی دچار نابسامانی و مشکلاتی بود و همه از او بدشان می‌آمد، تبدیل به فردی می‌شود که همه او را دوست داشته باشند. پس این فرمان الهی است که فردی اول بنا به خواست غلط به اعتیاد و بدبختی‌ها کشیده شود اما بعد خودش را نجات بدهد، چون پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است. همیشه اختیار و قدرت به انسان داده‌شده است که برگردد. برمی‌گردد و تبدیل به انسانی قوی می‌شود و به‌جایی می‌رسد که فرمان الهی برای او صادر می‌شود. فرمان الهی فقط برای پیامبران نیست، برای افراد عادی هم هست.

 

دکتر زهره

اگر سی دی سرنوشت را در یک مثلث قرار دهیم، می‌توان گفت؛ مثلث خواست، تقدیر و فرمان الهی، اگر از یک عالم و دانشمند بپرسیم که چه شد که به این مقام رسیدی؟ می‌گوید: خواستم، تلاش کردم، از ضد ارزش‌ها دوری کردم و به مرحله و مقام بالا رسیدم. پس کسی که خواست پیشرفت داشته باشد، تقدیر او دانشمند و عالم شدن است.

 افرادی که در کنگره هستند، خواست آن‌ها در ابتدا مصرف تفننی مواد بود ولی بعد از مدتی معتاد شدند و باگذشت زمان به‌اشتباه خود پی بردند و به سمت کنگره آمدند و می‌خواهند درمان شوند و کارهای ارزش را انجام دهند، اگر این افراد، راه درست را بروند و نیم سی‌سی که راهنما گفته را مصرف کنند به مقصد که درمان و رهایی است، می‌رسند و تقدیر آن‌ها سلامتی و رها شدن از اعتیاد می‌شود ولی اگر فرد بخواهد نیم سی‌سی را پنج سی‌سی مصرف کند، عاقبت او افتادن در دام مواد است. پس این شخص تقدیر خودش را با تلاش و تفکر خودش رقم می‌زند. فرمان الهی زمانی صادر می‌شود که فرد کوشش کند، فرمان الهی فقط برای فردی که درراه درست قدم بردارد نیست، برای فردی که جنایت می‌کند و کارهای ضد ارزش انجام می‌دهد نیز فرمان صادر می‌شود.

زندگی ما انسان‌ها مثل دایره است از مبدائی که شروع کنیم مقصد ما همان‌جا خواهد بود، اگر مبدأ ما درست باشد، مقصد ما که انتهای دایره است، راه درست و رسیدن به درجات بالا است. گاهی اوقات افرادی هستند که راه درست را طی می‌کنند و مشکلاتی برای آن‌ها پیش می‌آید در این حالت انسان نباید بترسد. جناب مهندس می‌گویند، اگر ناکامی به سراغ شما آمد، اصلاً نترسید و ترس به دل راه ندهید، جز ترس از خداوند. مثال این مسئله این است که جناب مهندس سکته قلبی کردند که ضرر مالی و روحی همراه داشت، همه نگران و ناراحت بودند ولی تقدیر این بود که سیگار را کنار بگذارند. با کنار گذاشتن سیگار، افراد زیادی به رهایی سیگار رسیدند. پس از ناکامی درس بگیریم، هیچ‌وقت ناامید نشویم و ببینیم ایراد کار ما کجا بوده است. فکر کنیم و به خداوند توکل کنیم و مطمئن باشیم که خدا راهی را برای ما باز می‌کند.

 

دکتر مهران

دستور جلسه‌ی امروز تلنگری به همه‌ی ما و افرادی که در لژیون‌ها شرکت می‌کنند، می‌زند که از الآن تا سال دیگر برای پایه‌های علمی و مالی کنگره چه‌کار کردیم؟ و بازخواست می‌کند که کارنامه‌ی شما چگونه بوده و چگونه پاسخ دادید؟ من به‌شخصه آن طوری که از کنگره بهره بردم و مدیون آن شدم ازلحاظ مالی و علمی برای کنگره کاری نکردم. اگر چیزی پایه‌های علمی نداشته باشد، قابل تکرار نیست. اگر کنگره پایه و اساس علمی نداشت، هیچ‌وقت قابل تکرار نمی‌شد.

 از سالی که جناب مهندس در همایشی که در زاهدان برگزار شد و ایشان در آنجا متد DST و تئوری ایکس را مطرح کردند، توسط مسئولین مورد استقبال قرار گرفت و بعد آهسته‌آهسته آقای مهندس این روش را پایه‌گذاری کردند. جناب مهندس از همان ابتدا کتاب داشتند. همین‌که ما الآن اینجا هستیم؛ یعنی کنگره پایه علمی داشته است که پروتکلی تحت عنوان شربت اپیوم از سوی وزارت بهداشت و دکتر مکری که فردی بسیار علمی هستند در این سیستم پایه‌گذاری می‌شود؛ یعنی بِیس (Base) علمی و توان علمی پشت این قضیه بوده است.

ره‌جویی که وارد کنگره می‌شود، هیچ‌گونه هزینه‌ای متحمل نمی‌شود. کلاس درسی است که 10 ماه به او اجازه می‌دهند تا در این کلاس حضور پیدا کند. نظمی که شما از ورود به پارک می‌بیند در آن بحث علمی نهفته است و بچه‌هایی که به رهایی می‌رسند، بنیان علمی کنگره می‌شوند و انرژی آن‌ها است که کنگره را می‌چرخاند.

 

دکتر رضا

نکته مهم و مؤثری که در این دستور جلسه وجود دارد این است که به هر دو فاکتور توجه شده است. انشاهای زمان کودکی ما این بود که علم بهتر است یا ثروت و ما فکر می‌کردیم که باید بین علم و ثروت یکی را انتخاب کنیم درصورتی‌که هردوی این فاکتور توأم باهم مناسب است. اگر شما علم بدون ثروت داشته باشید، معمولاً به علم و ارزش شما توجه نمی‌شود و اگر ثروت هم بدون علم باشد قطعاً پایدار نیست. در کنگره به این دو فاکتور توجه شده است به‌عنوان یک انجیو توجه شده که بایستی ساختارها و اعتماد کنگره بر اساس این باشد که منابع به شکل داخلی بیاید و جذب شود که این قسمت انجام‌شده و باعث استحکام مالی شده است.

در بحث علمی در کنگره، حرکت این‌طور است که بنیان‌های علمی روزبه‌روز تقویت شود. زمانی که من وارد کنگره شدم یکی از نکات مهم و مؤثر این بود که کنگره جهت را به سمتی گذاشت که با پزشکان و گروه‌های علمی تعامل و همکاری کند و این نقطه عطفی در بحث کنگره بود که توانست کمک شایانی به ما پزشکان مراکز درمان اعتیاد داشته باشد، پس ما هم باید در حد وسع خودمان در تحکیم پایه‌های علمی و مالی کنگره تلاش کنیم.

در مورد سی دی سرنوشت، خداوند می‌فرماید که ما سرنوشت هر ملتی را از طریق آن ملت تعیین و تقدیر می‌کنیم، منتها سرنوشت بستگی به این دارد که انتخاب درست داشته باشیم و استمرار و تلاش را در جهت آن خواسته داشته باشیم. تغییرات به شکل تدریجی است و این چیزی است که ما از کنگره آموختیم اگر تغییر به شکل ناگهانی باشد، معمولاً تغییر پایا و بلندمدتی نخواهد بود. ما باید به شکل بلندمدت فکر کنیم و انتخاب درستی داشته باشیم. گاهی اوقات ممکن است، تلاش شما بعد از حول‌وحوش چهل یا پنجاه سال ثمربخش باشد. چند جلسه پیش من از جناب مهندس شنیدم که می‌گفت حوصله من زیاد است، اگر به من یک‌کاسه و یک قاشق بدهند و بگویند: آب دریا را خالی کن! من کنار دریا می‌نشینم و آرام‌آرام آب را در کاسه می‌ریزم.

یکی از هدف‌گذاری‌هایی که جناب مهندس کردند، این بود که ره‌جوهایی که در سیستم کنگره هستند، باید در رشته‌های دانشگاهی که مرتبط با کلینیک‌ها هستند، تحصیل کنند. این حرکت، حرکت بلندمدتی است و قطعاً با بازده زمانی ده‌ساله تحولی را در کنگره ایجاد می‌کند. بعضی از افراد هستند که می‌خواهند به ما بقبولانند که شما سرنوشت محتوم و تقدیر شده‌ای دارید، شما انسان بیچاره‌ای هستید و برای شما مقدر شده است که با مطالب کنگره منافات دارد و من می‌توانم سرنوشت و تقدیر خودم را بااراده‌ی خودم تغییر بدهم.

 

دکتر محمدعلی

من یاد این بیت معروف می‌افتم که تا توانی به جهان خدمت درویشان کن/ به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی

من از روزی که با کنگره 60 آشنا شدم، رسالتی را برای خودم در نظر گرفتم. من جدا از این‌که شبیه به عزیزانی که در این مسیر حرکت می‌کنند و درمان می‌شوند و سعی می‌کنند، دیگران را تشویق به درمان کنند به‌عنوان یک پزشک و کسی که در درمان اعتیاد کارمی کردم، تلاش اولیه و فعلی و آینده من این بوده و خواهد بود که نقش یک سفیر و پیام‌آور، پیام کنگره در بیرون از کنگره باشم.

جناب مهندس دریکی از سی‌دی‌ها می‌فرماید: برای بقای کنگره 60 و انجیویی که مشابه با کنگره 60 عمل می‌کند، سه فاکتور الزامی است؛ بنیان‌های علمی و متون، بحث مالی و بحث پرسنلی و نیروهایی که در کنگره کار می‌کنند. در بحث مالی سازوکارهایی در کنگره دیده‌شده که با همین جمع‌آوری‌های اندکی که از ابتدا اتفاق افتاده، چرخ روزمره کنگره چرخانده می‌شود. متون هم از ابتدا وجود داشته و توسط بنیان کنگره 60 تهیه‌شده است و همچنان ادامه دارد و این متون به شکل منسجم و ادامه‌دار تهیه می‌شود و نیروهای انسانی هم در طی این سال‌ها تربیت‌شده و همچنان ادامه پیدا می‌کند.

ما از دو دیدگاه می‌توانیم به کنگره 60 نگاه کنیم؛ یکی به‌عنوان یک سازمان غیردولتی و مردم‌نهاد که چندین سال است به فعالیت خود درزمینهٔ درمان اعتیاد ادامه می‌دهد و موقعیت‌های چشمگیر و اثرگذاری در جامعه ما داشته است از دیدگاه دیگر، کنگره 60 به‌عنوان یک طرز فکر و مکتبی که اندیشه و جهان‌بینی خاصی پشت آن است، فارغ از این‌که یک انجیو خاصی این کار را انجام می‌دهد که من فکر می‌کنم، رسالت اصلی ما پزشکان این است که این اندیشه و جهان‌بینی و این مکتب را که یک مکتب ماندگار و اثرگذاراست به‌عنوان پیامبران این مکتب، سعی کنیم خارج از این مجموعه آن را ماندگار کنیم و بقیه بخش‌های جامعه را که اسیر بیماری اعتیاد هستند و از این روش صحیح درمان محروم ماندند از این روش بهره‌مند کنیم و شاید بتوانیم فراتر از اعتیاد پیش برویم و در درمان سایر بیماری‌ها نیز از این جهان‌بینی استفاده کنیم و قدم مثبتی در جهت پیشرفت درمان اعتیاد و سایر بیماری‌ها برداریم.

 

دکتر محمد

سال‌ها پیش من به همراه یکی از دوستانم به اردویی که بچه‌های کنگره سالی یک‌بار به آنجا می‌روند، رفته بودم، وقتی به آنجا رسیدیم یکی از مسئولین شهر آمل به آنجا آمده بود و تردید داشت که کنگره 60 چطور ازلحاظ مالی می‌تواند، خودش را بچرخاند؟ در آنجا جناب مهندس قدرت کنگره را نشان دادند و در عرض نیم ساعت، چهل‌وپنج دقیقه حدود صدوبیست میلیون پول جمع شد.

به قول آقای مهندس، پول مملکت دست کسانی است که اعتیاددارند. من فکر می‌کنم واقعاً همین‌طور است، چون هرکسی که مقامی دارد، کنار آن دودهم می‌گیرد. کنگره مسیر بسیار درستی را طی کرده ا، همین ریزریز جمع شدن پول در جلسات و لژیون‌ها علاوه بر این کنگره توانسته که خودش را بچرخاند، در شهرستان‌های مختلف نیز مکان‌هایی برای شعبات خریداری کرده و هیچ‌وقت دست کنگره جلوی ارگان‌های دولتی دراز نبوده است.

 

دکتر پرهام

راجع به بحث مالی کنگره، من به تجربه خودم که در دوران دانشجویی با دوستان و دانشجویان دیگر، گاهی فعالیت‌های دانشجویی انجام می‌دادیم اشاره می‌کنم. قضیه این‌طور بود که از طرف معاونت یا جای دیگر بودجه لازم برای آن طرح فراهم می‌شد و تا مدتی جلو می‌رفتیم ولی بعد از مدتی که مدیر تغییر می‌کرد، طرح ما زیر سؤال می‌رفت و پولی به ما داده نمی‌شد و چون بنیانی وجود نداشت که بتواند، منابع مالی را تأمین کند، طرح نیمه‌کاره باقی می‌ماند. چند باری ما دچار این قضیه شدیم و به تجربه آموختیم که در طرح‌های بعدی، باید روی پای خودمان بایستیم و از وقتی این کار را انجام دادیم، موفق شدیم.

یک‌بار در جلسه‌ای که دکتر مکری سخنران آن بود، حضور داشتم، جناب دکتر مکری فرمودند که در زندگی طبیعی انسان‌ها، کسانی که در کسب‌وکار یا رشته‌های مختلف یک‌باره موفق می‌شوند و به منابع مالی خوبی دست پیدا کنند، شوکی که به روان آن‌ها وارد می‌شود، تمام زندگی‌شان را در سال‌های آینده تحت تأثیر قرار می‌دهد. در فعالیت‌های جمعی وقتی فعالیت مثبت و خوبی که وابسته به خود افرادی است که به‌خوبی اهمیت آن را درک می‌کنند و برای آن‌ها حائز اهمیت است در آن مشارکت کنند هرچند به میزان اندک، خیلی بهتر از این است که منابع از جای دیگری تأمین شود، این نکته مهمی است که در کنگره جاری است و جای قدردانی دارد.

در مورد سی دی سرنوشت، هر انسانی در نیمه‌راه آموخته‌ها تجربیات شخصی خودش را در زندگی جمع‌بندی می‌کند. من هم وقتی در چهل‌سالگی نشستم و سالیان گذشته زندگی‌ام را نگاه کردم، دیدم دقیقاً همین‌طور است و سرنوشت ما دست خودمان است، منتها در یک چارچوب مشخصی. من فکر می‌کنم در زندگی همه‌چیز نسبی است، جز ذات مقدس پروردگار.

من می‌توانم از فاکتورهایی که در زندگی‌ام است، بهره ببرم از عقلم استفاده کنم و به موقعیت‌های بهتری دست پیدا کنم. جبر مطلقی در زندگی وجود ندارد و در توان انسان است که سرنوشت خودش را تغییر دهد.

 

مهندس

سی دی سرنوشت این را مطرح می‌کند و می‌گوید: آنچه اتفاق می‌افتد بر مبنای سه پارامتر است؛ خواست، سرنوشت و فرمان الهی که طبیعتاً خواست تبدیل به سرنوشت هم می‌شود. من می‌خواهم الآن غذا بخورم، می‌روم غذا می‌خورم یا می‌خواهم آب بخورم، می‌روم آب می‌خورم، این خواست است که هرروز با آن مواجه هستیم.

تقدیر یا سرنوشت چی هست؟ تقدیر یا سرنوشت این است که من امروز چکی را کشیدم، برای دو ماه دیگر، خودم هم یادم نیست. دو ماه دیگر چک به بانک می‌رود ولی پولش نیست، تقدیر و سرنوشت من این است که چک برگشت بخورد و مأمور یقه من را بگیرد و ببرد. می‌گوییم: سرنوشت‌ها با خواست اشخاص رقم‌زده می‌شود، یک خواست داریم، یک سرنوشت داریم، یک فرمان الهی داریم، پس سرنوشت با خواست اشخاص رقم‌زده می‌شود و هیچ‌کس هم در آن دخالتی ندارد. خواست هم تکلیفش معلوم است، فرمان الهی هم تکلیفش معلوم است. مثلاً فرمان الهی برای قوم عاد، فرمان الهی برای قوم ثمود یا قوم لوط یا فرمان الهی به رسول‌الله یا فرمان الهی به موسی یا فرمان الهی در موارد دیگر. در خیلی اوقات فرمان الهی صادر می‌شود، پس تمامی اعمالی که انجام می‌دهیم یا خواست است یا سرنوشت است و یا فرمان الهی است، این به‌طورکلی که هرکدام قابل‌شرح و بحث می‌باشد.

بعضی می‌گویند: ما کاری به تقدیر نداریم، چون تقدیر کار خودش را می‌کند، کاری به‌فرمان الهی هم نداریم، چون فرمان الهی هم کار خودش را انجام می‌دهد. چیزی که به ما مربوط است، خواست ما است که سرنوشت ما را می‌سازد. اگر ما در کنکور قبول شدیم، نمی‌توانیم، بگوییم که سرنوشت ما این بوده یا اگر در کاری شکست خوردیم، نمی‌توانیم، بگوییم که تقدیر ما این بود یا اگر قوانین بهداشت را رعایت نکردیم و مریض شدیم، نمی‌توانیم، بگوییم که فرمان الهی این بود، تقدیر ما این بود.

این هم که بگوییم: بعضی چیزها برای ما جبر است، این‌طور نیست، چون ما کتاب الهی را درست نگاه نکردیم و حیات ما وزندگی ما از روز تولد نیست، زندگی و حیات ما از روز ازل است، از روز الست است. روزی که خداوند با ما پیمان می‌بندد و می‌گوید: پیمانی می‌بندیم در آسمان‌ها که آیا من پروردگار شما هستم و ما می‌گوییم: بله قالوا بَلا. پس داستان و ماجرای ما ازآنجا شروع‌شده است، اگر ازآنجا نگاه کنیم، می‌بینیم تولد ما طبق قانون خاصی است، پدر و مادر هم طبق قانون خاصی است و من نمی‌خواهم، وارد بحث‌های آن‌چنانی شوم ولی این نکته را بدانیم که آیا زندگی ما از روز الست آغازشده است؟ نه آنجا یک نقطه آغازی است، نقطه‌ای است که یک پیمانی بسته می‌شود. قبل ازآنچه؟ قبل از آن را هم ما نمی‌دانیم، قبل از آن‌هم خیلی داستان‌ها است که ممکن است ما وجود داشتیم و وجود داریم؛ یعنی ما همیشه هستیم ولی در مقاطع مختلف، در حلقه‌های مختلف.

ما سه مؤلفه را می‌خواهیم، چه برای کشور، چه برای خانواده، چه برای یک انجیو، چه برای یک شرکت، چه برای یک بیمارستان و چه برای یک کلینیک، چون در کلینیک هم این قانون صادق است؛ علم، پول، متخصص، منابع علمی، منابع مالی و انسان‌های متخصص. ما این سه تا را می‌خواهیم، اگر این سه تا را داشته باشیم، کارمان جلو می‌رود، هرکدام از این‌ها را نداشته باشیم، کارمان می‌لنگد. یک کلینیک یا بیمارستان اگر پول نداشته باشد، کارش می‌لنگد، یک خانواده اگر پول نداشته باشد، کارش می‌لنگد، یک کشور هم همین‌طور.

نیروهای متخصص کمتر از علم و مال نیست و این سه هم‌عرض هم جلو می‌روند. می‌دانید در کشورهایی که خیلی پیشرفته هستند، چقدر طول می‌کشد تا یک نفر پزشک شود، پزشک همین‌طوری درست نمی‌شود، چقدر طول می‌کشد تا یک نفر خلبان شود، چقدر طول می‌کشد تا یک نفر مهندس شود، چقدر زمان می‌برد تا یک نفر شیمی‌دان یا فیزیکدان شود. بعضی از کشورها کارشان این است که فقط مغزها را گزینش می‌کنند و از کشورهای مختلف منابع تخصصی را مفت و مجانی تصاحب می‌کنند. فردی در دانشگاه شریف تهران پزشک شده، فوق تخصص گرفته و آماده است، فلان کشور یک گزینش از او می‌گیرد و او را قبول می‌کند و ما نیروی متخصص را از دست می‌دهیم. برای همین می‌گویند: فرار مغزها، چون سخت‌ترین قسمت همین فرار مغزها و نیروهای متخصص است.

ما هم در کنگره، نیروهای متخصص را لازم داشتیم، هم پول را لازم داریم، هم علم را لازم داریم، هم نیروی متخصص را لازم داریم، اگر پول باشد، علم هم باشد ولی نیروی متخصص نباشد، کاری انجام نمی‌گیرد. به همین دلیل ما در کنگره، شروع کردیم برای نیروهای متخصص امتحان گذاشتن. الآن ما بالای دو هزار کمک راهنما در امور خانواده و در قسمت‌های دیگر داریم. از امسال نیروهای متخصصی را آموزش دادیم، تحت عنوان راهنمای تازه‌واردین، باید در کلینیک‌ها هم به این قضیه خیلی توجه کنند. راهنمای تازه‌واردین تخصصش این است که چطور با فردی که وارد کنگره می‌شود، صحبت کند، چه چیزی به او بگوید، چه چیزی به او نگوید. قبلاً کسی که وارد کنگره می‌شد، هرکسی اجازه نداشت با او حرف بزند، فقط افراد خاصی بودند که این کار را انجام می‌دادند. شخص آموزش می‌بیند، تخصص می‌بیند که فقط با تازه‌وارد صحبت کند، اجازه درمان هم ندارد و درمان‌کننده نیست، فقط کارش این است که وقتی یک تازه‌وارد می‌آید، چطور با او صحبت کند، چطور او را آماده کند و به قولی چطوری او را بپزد. وقتی فردی به کلینیک می‌آید، یک نفر باشد که بنشیند و ده دقیقه، بیست دقیقه، نیم ساعت با تازه‌وارد صحبت کند و او را خوب توجیه کند، چون پزشک فرصت ندارد با او صحبت کند، ممکن است دو دقیقه یا سه دقیقه او را معاینه کند و بگوید: برو فلان کار را انجام بده ولی این‌که فردی بیاید و با تازه‌وارد صحبت کند و بگوید: بیماری تو این است، مدت‌زمانش این است، اگر می‌خواهی درمان شوی یک‌هفته‌ای نمی‌شود یا یک‌هفته‌ای می‌شود و اگر نمی‌شود چرا نمی‌شود؟ یا چرا باید متادون استفاده کنی؟ چرا باید OT استفاده کنی؟ چرا باید B دو استفاده کنی، باید حتماً بیایی یا نیایی؟ این‌طور نیست که تو فلان قرص را بخوری و دوروزه یا یک‌هفته‌ای خوب شوی، باید تمام این‌ها را به او توضیح بدهد، این می‌شود نیروی متخصص.

وقتی کسی وارد سیستم می‌شود؛ یکی برخورد اولیه است و یکی هم نگهداری او است؛ بنابراین ما احساس کردیم که در کنگره این افراد لازم هستند و امسال اولین سالی است که بعضی از افراد به‌عنوان راهنمای تازه‌واردین قبول می‌شوند که کارشان این است که وقتی تازه‌واردین می‌آیند با آن‌ها شور و مشورت کنند با خودشان با پدر یا مادرشان صحبت کند، چه بگوید و چه نگوید، این در کنگره راه افتاده است.

ازنظر علمی هم در جریان هستید که من آخرین کتابی که نوشتم تحت عنوان چهارده مقاله است، اگر مجوز از ارشاد بگیرم، انشا الله منتشر می‌شود. کتابی است که چهارده مقاله تخصصی درباره اعتیاد است، ازنظر علمی از کتاب 60 درجه در مقاله به‌گونه‌ای دیگر استفاده‌شده و امروزی است. چند تا از مقاله‌ها مال ویلیام وایت است و در مجلات معتبر اِمریکا منتشرشده و از مقالات خودم نیز در چهارده مقاله هست، آن‌هم منتشر می‌شود.

از جهت علمی چیزی که در کنگره 60 حائز اهمیت است، تئوری ایکس است. ممکن است بعضی از شما تئوری ایکس را جدی نگرفتید یا جدی نمی‌گیرید ولی در آینده مشخص خواهد شد که تئوری ایکس چقدر اهمیت دارد و چطور می‌تواند، بیماری‌های زیادی را که قابل‌درمان نیستند را قابل‌درمان کند.

مسئله بعدی، مسئله مالی است. مسئله مالی فوق‌العاده مسئله مهمی است، باید دیدگاه‌های منفی را کنار بگذاریم، معذرت می‌خواهم قدیمی‌ها می‌گفتند: گربه دستش به دنبه نمی‌رسد، می‌گوید: پیف‌پیف بو می‌دهد. این هست که به مرحله‌ای نرسیم که بگوییم: پول چرک دست است، پول به درد نمی‌خورد، پول مار غاشیه و عقرب جراره است، پول ارزش ندارد، از پول دوری‌کنید. این‌طور نیست، همه‌ی این‌ها غلط است به عقیده من پول مقدس است. همیشه که من پول می‌شمارم، رفقا می‌گویند: چه‌کار می‌کنی؟ من هم به طنز می‌گویم: دارم پول می‌شمارم که به خدا نزدیک‌تر شوم. پول لازم است و جزء واجبات است، باید به پول اهمیت داد. پول باید از راه صراط مستقیم باشد، نباید از راه دغل و دزدی و کلک و حقه‌بازی باشد، اگر از جهت درست باشد، پول بسیار حائز اهمیت است و مهم است. ما بدون پول نمی‌توانیم کاری انجام دهیم، انجیویی که پول ندارد به عقیده من شرف ندارد، اگر ما پول نداشته باشیم، ممکن است شرف خود را زیر پا بگذاریم و بخواهیم پول دربیاوریم تا سیستم نابود نشود؛ بنابراین پول مهم است. از کجا پول به دست بیاوریم؟ از وادی اول با تفکر، با تفکر ساختارها آغاز می‌شود. همه‌ی ما که اینجا نشستیم، می‌توانیم وضع مالی خودمان را خیلی قوی و محکم کنیم ولی نَه یک‌ساله، نَه دوماهه، نَه دوشبه، می‌توانیم برنامه‌ریزی کنیم و ظرف مدت پنج سال، هشت سال، ده سال وضع مالی خود را محکم کنیم، فقط باید تدبیر و تفکر کنیم.

سبدهایی که ما در کنگره می‌چرخانیم، هزینه‌های یومیه کنگره را رفع می‌کند. ما با مسئله‌ای به نام مکان برخورد کردیم، مکانی که اعضای کنگره در آنجا ساکن باشند. اولین کار این بود که از نیروهای دولتی یا شهرداری و یا از بهزیستی بگیریم ولی به‌مرورزمان فهمیدیم این‌ها ده شاهی هم نمی‌ارزد، چون الآن آن مکان را به ما می‌دهند، وقتی رئیس آن عوض می‌شود، می‌گوید: بروید بیرون بیخودی به شما دادند. ما هرجایی را که الآن می‌گیریم، کم‌کم باید سیصد، سیصد و پنجاه میلیون پول رهن بدهیم، ماهی هم دویست، سیصد هزار تومان کرایه بدهیم. سبدهایی که در کنگره می‌چرخد در هفته صد و سی، صد و چهل هزار تومان می‌شود که پول قند و چای را کاملاً جواب می‌دهد، پس پول مکان و محل را از کجا بیاوریم؟ تمام مکان‌هایی که داریم همه سیصد میلیون، سیصد و پنجاه میلیون، چهارصد میلیون پول رهن می‌دهیم، وقت بازسازی هم چهل، پنجاه میلیون پول بازسازی آن می‌شود.

آن موقع این‌طور نبود، من گفتم: یک شماره زمین اعلام کنید که هرکدام از بچه‌هایی که می‌خواهند کمک کنند، کمک‌های خود را به‌حساب زمین بریزند؛ البته این‌یک فکر بود، فقط یک فکر در سیستم بود. بعضی به همین شماره‌حساب، دو میلیون، سه میلیون پول ریختند، بعد دیدم کلی پول جمع شد و کارها را انجام داد. بعد گفتم: بیایید کار دیگری بکنیم، یک سری از افراد هستند که در کنگره مرزبان می‌شوند، نگهبان می‌شوند، راهنما می‌شوند و هزاران خدمت می‌کنند و یک سری از افراد هم هستند که هیچ کاری نمی‌توانند، بکنند، پاک هم شدند، کنگره را هم دوست دارند ولی وضع مال خوبی دارند و پولدار هستند. گفتیم: برای افرادی که وضع مالی‌شان خوب است در هر شعبه‌ای لژیونی درست کنید و اسمش را لژیون مالی بگذارید. بعد گفتم مسئله مالی دیگر به ما ربط ندارد، من نمی‌توانم دنبال شما بیفتم و بخواهم سیصد میلیون جور کنم تا فلان شعبه را بگیریم. شما مسئولید که برای شعبه خودتان منابع مالی جذب کنید و برای خودتان اینت کار را انجام دهید.

هر کس هم بخواهد، وارد لژیون مالی شود، شرطش این است که پنج میلیون تومان بدهد، آیا پنج میلیون تومان را می‌تواند، قسطی بدهد؟ نه قسطی نمی‌تواند، بدهد. در دو قسط چی؟ در دو قسط هم نمی‌تواند، بدهد، باید حتماً نقد بدهد. برای چی باید نقد بدهد؟ به خاطر این‌که می‌خواهیم افرادی باشند که پولدار هستند، فرد دیگری که وضع مالی‌اش خوب نیست، شور و هیجان او را می‌گیرد و می‌گوید: من ماهی یک‌میلیون از حقوقم می‌زنم و به لژیون مالی می‌دهم. گفتم: نه ما آن‌ها را نمی‌خواهیم، افرادی را می‌خواهیم که وضع مالی‌شان خوب باشد. الآن در هر شعبه‌ای لژیون مالی تشکیل‌شده است و کسانی که وارد لژیون مالی شدند، باید هرسال پنج میلیون بدهند، این‌یکی از شرط‌ها است، شرط دوم هم این است که باید در طول سال یک نفر را عضو لژیون مالی کنند. مثل باشگاه گلف که وقتی می‌خواهی، وارد شوی باید سالیانه پنجاه‌هزار دلار پول ورود به آن باشگاه را بدهی، برای ورود به لژیون مالی هم باید سالیانه پنج میلیون تومان بدهند.

در کنگره، دستور جلسه یک هفته ما لژیون مالی است. ما پارسال در هفته لژیون مالی نزدیک به دو میلیارد پول جمع کردیم. معتادانی که می‌گوییم: معتاد هستند، کارتن‌خواب هستند، نان برای خوردن ندارند، فکر کنم دو و نیم میلیارد در هفته لژیون مالی جمع کردیم. در هفته لژیون مالی گل‌ریزان می‌کنند، گل‌ریزان برای زورخانه‌های قدیم بود، ما از تمام سنت‌ها استفاده می‌کنیم. در زورخانه‌های قدیم، یکی که از زندان آزاد می‌شد یا تاجری که ورشکست می‌شد و نیاز به پول داشت، جشن می‌گرفتند، شربت و شیرینی می‌دادند و کسانی که وضع مالی‌شان خوب بود، کمک می‌کردند و پولی برای آن افراد جمع می‌شد.

ما هم در کنگره، یک هفته گل‌ریزان داریم که لژیون مالی است، چون منابع مالی درمی‌آید و ما راحت می‌توانیم، کنگره را بچرخانیم.

 

تهیه وتنظیم: مسافر علیرضا نیکروش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .