English Version
English

کارگاه آموزشي کنگره ۶۰؛ نمایندگی پرستار

کارگاه آموزشي کنگره ۶۰؛ نمایندگی پرستار

ششمین جلسه از دور سی‌ویکم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی پرستار با دستور جلسه " برای استحکام پایه های مالی وعلمی کنگره 60 من چه کرده ام؟  " با استادی آقای رضا ، نگهبانی آقای علیرضا  و دبیری آقای محمدرضا ، در روز پنج شنبه مورخ 96/03/04، رأس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.

سخنان استاد :

سلام دوستان ، رضا هستم یک مسافر.

از نگهبان و دبیر تشکر می‌کنم که من را لایق دانستند در شعبه دوست‌داشتنی پرستار و در کنار شما عزیزان خدمت کنم.

 در مورد دستور جلسه این را می‌توانم بگویم که ، دیروز آقای مهندس حجت را تمام کردند و گفتند فقط از کارهایی که خودتان برای کنگره انجام داده‌اید بگویید ، پس من باید از کارهای خودم بگویم و شعار نمی‌توانم بدهم.

در ابتدا برای جواب به این سؤال باید ببینیم که کنگره در جهت مالی و علمی چه کمکی به من کرده است ؟ چون به نظر من هستی دائماً در حال دادوستد است و هر چیزی و هر کاری و تلاشی و فعالیتی در هستی با یک ندایی برگشت پیدا می‌کند .

یعنی ما هر چیزی که پرداخت و یا خرج می‌کنیم در زندگی ما برگشت داده می‌شود .در این قسمت باید ببینیم که کنگره 60 به ما چه داده است ؟ یک مطلب خیلی جالب در این قسمت این است که فقط خود شخص می‌فهمد که چه چیزی از این سیستم گرفته است و می‌فهمد که چه مقدار ازلحاظ دانایی ، دارایی ، جایگاه و از این قبیل در جامعه به دست آورده است .

حین آمدن به اینجا به این قضیه فکر می‌کردم که اگر جایی به اسم کنگره نبود و یا کنگره برای من این کارها را نکرده بود ، حال‌وروز الآن من چه بود ؟ الآن کجای کار بودم ؟ الآن چه‌کاری و چه حال‌وروزی داشتم ؟ اصلاً آیا زنده بودم ؟ ازلحاظ دانایی به کجا رسیدم بودم ؟ آیا زندگی من سروسامان می‌گرفت ؟ ازلحاظ اقتصادی در چه حالی بودم ؟ و وقتی با خود منصفانه به این موضوع نگاه می‌کنم می‌فهمم که اگر کنگره نبود من در حال حاضر هیچ جایگاهی و هیچ‌چیزی نبودم. ازلحاظ اقتصادی ، علمی ، جایگاه ، آبرو هیچ نبودم و این لطفی بود برای ما و چراغی بود که روشن شد و امیدوارم روزی برسد که من جبران کنم.

من در مقابل کارهایی که کنگره برای من کرده هیچ کاری نکرده‌ام و نمی‌توانم بگویم کاری کرده‌ام که جبران آن شده است. چند روز پیش ، در خانه سررسیدی پیدا کردم که برای سالیان قبل بود و در داخل آن کاغذی بود با دست خط خودم که روی آن نوشته بودم که ؛ خدایا ، می‌شود من هم سالم شوم؟ فقط یک هفته ! فقط من را یک هفته سالم کن و بعد آن ،‌ همه‌چیز  تمام شود  و من بمیرم . زیر آن را هم امضا و تاریخ زده بودم.

حالا به این فکر می‌کنم که زمانی می‌خواستم برای یک هفته سلامتی ، همه‌چیزم و حتی جانم را بدهم ، حالا برای پنج سال و چند ماه سلامتی حاضرم چه چیزی را پرداخت کنم ؟ اینجاست که نقش نیروهای بازدارنده خیلی مؤثر است و در این موارد فراموش‌کاری کار دست ما می‌دهد.

این فراموش‌کاری باعث می‌شود که انسان یادش برود که در چه جایگاهی بوده و از کجا به این جایگاه رسیده.من امیدوارم که خدا این لیاقت را به من بدهد که سعی کنم که فراموش نکنم و سعی کنم که در کنگره هر مسئله‌ای مثل جشن گل‌ریزان یا جشن همسفر یا راهنما یا از این قبیل جشن‌ها و حساب زمین و سبد ، شرکت کنم.

به نظر من این‌ها یک لیاقت است . همان سبدی که از جلوی ما رد می‌شود یک فرصت است و باید لیاقت خود را نشان داد . در بیرون این در و چند قدمی ما ، کسانی هستند که این لیاقت و فرصت نصیبشان نمی‌شود و با مواد دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این فرصت به ما داده می‌شود که بازپرداخت کنیم و آن مسیرها و پل‌هایی که درگذشته خراب کرده بودیم را دوباره بسازیم و دل‌هایی که شکاندیم و آزارهایی که رساندیم به پدر و مادر و دوستان و آشنایان ، بتوانیم از طریق مشارکت مالی و علمی بخشی از آن‌ها را بازسازی کنیم.

هر چه زودتر این بازپرداخت را انجام دهیم زودتر به آرامش می‌رسیم. در قسمت علمی واقعاً در حال حاضر کنگره نیاز شدید به استاد دارد چون در حال جهانی‌شدن است و باید استاد پرورش دهد. یک خواهشی که از دوستان دارم این است که بنا را بگزارید برای استاد شدن و دنبال ترک و درمان نباشید چون به حال خوش نمی‌رسید و با استاد شدن به این حال خوش می‌رسید .

 

چون حال خوش یعنی رساندن انسان‌ها از تاریکی به روشنایی و با این کار است که به حال خوش واقعی می‌رسید.وقتی به این درجه رسیدید می‌توانید تعادل و حال خوش را تجربه کنید و همه‌چیز را می‌توانید به دست بیاورید. از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید تشکر می‌کنم.

تهیه و تنظیم : مسافر فرهود

لژیون آقای شهرام صفایی

نمایندگی پرستار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .