سیزدهمین جلسه از دور بیست و سوم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 نمایندگی کرج ویژه مسافران و همسفران روز پنجشنبه مورخ 1395/12/5 با دستور جلسه جهانبینی فرق نگاه مسافر و معتاد به استادی آقای: بهزاد بابایی، نگهبانی: آقای امیر و دبیری آقای: فرهاد رأس ساعت 15:30 آغاز به کار نمود و در ادامه جلسه جشن تولد سومین سال رهایی مسافر امین خزایی برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه امروز دو بخش هست بخش اول فرق نگاه مسافر و معتاد و بخش دوم تولد سومین سال رهایی امین عزیز.
در مورد بخش اول دستور جلسه فرق نگاه معتاد و مسافر؛ 180 درجه فرق بین نگاه یک معتاد و یک مسافر در این کره خاکی وجود دارد، به آدمهایی که مصرفکننده هستند یک نگاهی کنیم دقیقاً برعکس آدمهایی هستند که راه درست را زندگی میکنند و یا در کنگره به رهایی رسیدند.
این فرق نگاه را در کنگره تنها چیزی که به وجود میآورد، جهانبینی است، نگاه کردن درست به مسائل زندگی، نگاه کردن درست بهاتفاق هایی که امروز در اطراف من دارد میافتد، خود من دقیقاً 180 درجه فرق کردم، خیلی مواقع در توهم بودم و فکر میکردم دارم درست حرکت میکنم ولی هر چه قدر که جلوتر میرفتم، پایینتر میرفتم و هرچقدر جلوتر میرفتم زندگیام بدتر میشد، تاریکتر و بدتر میشد.
وقتی وارد کنگره 60 شدم نگاه کردم هیچچیزی در زنگی ندارم، نه از عدالت چیزی میفهمم و نه از معرفت؛ نه ذهنم درستکار میکرد و نه جسمم؛ و همیشه انگشت اشارهام سمت همسفرم، خانوادهام، جامعه و حتی کاسب محله بود و میگفتم خدا ذلیل کنه آنکسی را که کراک و شیشه و ... را آورد.
ولی وقتی وارد کنگره شدم، در کنگره فهمیدم باید رفتار و نگاهم را تغییر دهم، اگر تغییر ندهم دفترچه، کنگره 60، راهنمایم و هیچکدام نمیتوانند در من تغییر ایجاد کنند؛ جهان بینی در خارج از کنگره با یک سری حرفهای قلمبه و بزرگ توضیح داده میشود و اما جهانبینی در کنگره بسیار ساده و قابل فهم بیان شده است و کسی میتواند بگوید که جهانبینی را آموختم و یا آموزش گرفتم که مجری آن باشد و بتواند اجرا کند.
این کاری است که در کنگره باید اتفاق بی افتد و من فکر میکنم این اتفاق برای امین در لژیون من افتاد، با یک شرایط خیلی بدی وارد لژیون شد، خیلی آدم بداخلاق و همیشه حالت هجومی داشت و من سعی کردم اول این آدم را آرام کنم و بعد آموزش بدهم، من فکر نمیکردم که امین بیاید و سفر کند و به رهایی برسد، ولی ناامید نبودم و یادم است که 5 یا 6 ماه بعد از سفرش، شروع کردم به اولین سقوط آزاد، دومین سقوط آزاد و سومی دیگر قشنگ جرقه زد، یعنی سقوط آزادی رفت بینظیر و وقتی از آن سقوط آزاد برگشت من دقیقاً آن لحظه را یادم است و در پارک چمران نشسته بودم روی چمنها و امین آمد و حرفی به من زد و به خودم گفتم خوب، حساب کار دستش آمد که سقوط آزاد یعنی چه، درمان یعنی چه و قدرت غدد شبه افیونی یعنی چه و خدا را شکر این را هم فهمید و ازآنجا به بعد بود که جهانبینی خودش بود که به دادش رسید و کمکش کرد که در زندگی و با مشکلاتش کنار بیاید و زندگی کند و به نحو احسن از پس آن بربیاید و خدا را شکر خدمتگزار شد در شعبه مرزبان شد و دارد خدمتش را انجام میدهد و دارد آموزشش را میگیرد و من امیدوارم که ازاینجا به بعد را بهتر و بهتر و بهتر بسازد و چون اعتقاد من بر این است و چیزی را که من در امین دیدم یکدهم آن را دارد اجرا میکند و 10 برابر هم بیشتر از این هم توانایی دارد و میتواند بهتر از این باشد.
به مادر عزیزشان تبریک میگویم، خیلی زحمت کشیدند و بهاندازه مادر خودم برایش احترام قائل هستم و همسفرها واقعاً بینظیر هستند و به خانم رحیمپور تبریک عرض میکنم ایشان یکی از زحمتکشهای خوب شعبه هستند و به بچههای لژیون تبریک میگویم و اینکه تلاش کردند تا بچههای دیگر بیایند و در مسیر قرار بگیرند و صد درصد از این شادی و حال خوش نصیب آنها است و من تنهایی هیچ کاری را نمیتوانم انجام بدهم.
اعلام سفر مسافر امین:
مدت تخریب هفت سال / آنتی ایکس شیشه / مدت سفر اول 12 ماه و 20 روز / نام راهنما آقای بهزاد بابایی / رهایی از مواد 3 سال و چهار ماه، رهایی از سیگار 2 سال و 2 ماه
آرزوی مسافر امین:
آرزو می کنم تمام سفر اولی های کنگره این جایگاه را تجربه کنند.
صحبتهای مسافر امین:
از بنیان کنگره 60 جناب آقای مهندس دژاکام تشکر میکنم ونیز از خانواده محترمشان، از راهنمای بسیار عزیزم که زحمات بسیاری برای من کشیدند و از مادر بسیار مهربانم تشکر میکنم و نیز از پدر عزیزم که پشتوانه من بودند، از عمویم و از خواهرهای عزیزم، از برادر لژیونهایم و نیز از بچههای مرزبانی که پشتوانه ما هستند.
از گذشته یادی کنم که برای خیلیها شاید خوشایند نباشد، من هم مثل همه مصرفکنندهها با تخریب زیادی وارد کنگره شدم، خیلی برای من دردناک بود و جرقه در من موقعی زده شد و تقریباً یک ماه قبل از اینکه وارد کنگره شوم در پارک مواد مصرف میکردم درحالیکه دو، سه شب نخوابیده بودم و در حین مصرف خوابم برد و وقتی بیدار شدم دیدم دو سرباز از پشت من را گرفتند و دارند من را میکشند و من آنجا واقعاً غرورم خرد شد و دیدم که چه طور شخصیت من را زیر پایشان گذاشتهاند و هیچ ارزشی برای من قائل نیستند و بعد من را به کمپ بردند و دفعات زیادی به کمپ رفتم و هر سری که به کمپ میرفتم من در محیط کمپ جذب نمیشدم و برایم سخت بود و آخرین بار پدر و مادرم جلوی کمپ به من گفتند که اگر میخواهی در محیط خانه و جامعه جایی داشته باشی باید سالم برگردی و دیگر به سمت مواد نروم.
در رابطه به حضور من در کنگره، مادر من دو سالی بود که به شعبه پیک در سمت اندیشه میرفت و وقتی وارد شدم مقداری جذب شدم و آقا بهزاد را در آنجا دیدم و به مادرم گفتم این آقا چه کسی هستند و گفت راهنما است و وارد شدم و در لژیون آقا بهزاد نشستم و یک حالت خیلی هجومی داشتم و فقط مینشستم و هیچ کاری انجام نمیدادم و تنها چیزی که داشتم خواسته بود و میدیدم کسانی را که حالشان خوب است و یک امنیت در آنجا دیدم و جذب شدم.
جهانبینی من در کنگره خیلی رشد کرد و این سقوط آزاد برای من خیلی مفید بود و فرق نگاه و دیدگاهی جدید در من امین به وجود آورد، شاید مقدارش زیاد نبود ولی خوب بود و در سفر دوم آن باورها را به دست آوردم و در سفر دوم مصرف سیگارم چند برابر شد و درمان سیگارم را شروع کردم و وارد لژیون ویلیام شدم و سفرم را با حمایت راهنمایم آقا سیامک به پایان رساندم و درمان شدم.
بسیار خوشحال هستم و خدا را شاکرم که در این مجموعه خدمت میکنم و از آقا بهزاد تشکر میکنم همهجوره ازلحاظ جسمی، روحی و روانی به من کمک کرد و از خانم رحیمپور بسیار سپاسگزارم که تمام حال خرابیهای همسفرم را متحمل شد و من بهشخصه آدم درونریزی نیستم و همیشه این را انتقال میدادم به پدر و مادرم و اگر سالهای زیاد هم خدمت کنم نمیتوانم جبران کنم و هر چه دارم از پدر و مادرم دارم.
صحبتهای خانم رحیمپور:
از بنیان کنگره 60 جناب مهندس دژاکام و نیز خانم آنی تشکر میکنم و همسفران واقعاً خاص هستند و به مادر مهربانشان تبریک میگویم و آرزوی بهترینها را برای امین و خانوادهاش دارم و امیدوار هستم که موفقیتهای پیاپی را برایشان و انشا الله که آقا امین به مقام کمک راهنمایی برسد و شاگردان خوبی تعلیم دهد، سپاسگزارم از اینکه به صحبتهایم گوش دهید.
صحبتهای همسفر:
از جناب آقای مهندس دژاکام بسیار سپاسگزارم که این بستر را فراهم نمودند تا امثال امین من بیایند و به زندگی دوباره برگردند و نیز از خانم آنی بهعنوان اولین همسفر و از راهنمای امین که زحمات فراوان کشیدند برای پسرم و من نیز بسیار خوشحالم که بهعنوان همسفر این جایگاه را تجربه کردم و از خانم معصومه رحیمپور، خانم نرگس و نیره بسیار سپاسگزارم و از همه دوستان و عزیزان که تشریف آوردند خیلی ممنونم و تشکر میکنم.
تایپ و عکس: مسافر صدرا
منبع: نمایندگی کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
2518