روز پنجشنبه مورخ 95/10/30 پنجمین جلسه از دور هفدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی وحید با استادی مسافر آقای امیر جباری و نگهبانی مسافر داریوش حقیقی و دبیری مسافر ستار قربانی با دستور جلسه سمزدایی یا سم نزدایی رأس ساعت 17 آغاز بکار نمود + با شادی فراوان سومین سال رهایی مسافر غلامرضا باوندی رهجوی مسافر آقای امیر جباری را جشن میگیریم.
سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که در خدمت شما عزیزان هستم و این جایگاه را تجربه میکنم تا بتوانم آموزش بگیرم. من چند وقت پیش در یکی از شعبهها بودم و دیدم که کمک راهنماها کمتر جزوه چهارمقاله را در لژیون کار میکنند. من خودم زمانی که وارد لژیون شدم با چهارمقاله شروع کردیم که یکی از این مقالهها بحث سمزدایی است که دوستان زمانی که وارد کنگره میشوند در مشاوره با آن آشنا میشوند. حدود سه دهه است که سمزدایی بین مصرفکنندگان مواد مخدر رواج پیداکرده است، به این صورت که میگویند مواد مخدر سم است و مصرفکننده مواد مخدر مسموم و اگر سم را از بدن مسموم خارج کنیم حالش خوب میشود یعنی مثل کسی میماند که با قرص خودکشی کرده است و معدهاش را شستشو میدهند و سمزدایی میشود تا حالش خوب شود ولی آیا واقعاً این درست است؟ آیا زمانی که مواد را از بدنشان خارج میکنند واقعاً حالشان خوب میشود؟ بهندرت شده است که از این روش جواب بگیرند و بعد از این کار حالشان خوب بشود. و کسانی که سمزدایی کردند و بعدازآن به کنگره آمدند در لژیونها از درد و رنج و عذاب آن روزهایشان زیاد تعریف کردهاند و همیشه آن را از عذابآورترین روشهای تجربهشده خود میدانند.
ببینید اگر ما چیزی را بخواهیم سم بدانیم یعنی آن چیز ما را بهطرف مرگ میبرد و این چه سمی است که با مصرفش حال ما خوب هم میشود. در ثانی اگر بخواهیم مواد در بدنمان نباشد کافی است چند روز مصرف نکنیم تا بدنمان از مواد خالی بشود و دیگر احتیاجی به این روشهای دردآور مختلف و اینهمه هزینه کردن نیست. من یکچیزی را باید بگویم که همه این را میدانیم که شخص را بیهوش میکنند و به او آمپول نالوکسان میزنند و بعدش قرصی میدهند به نام نالتراکسون که میگویند با مصرف آن از مواد زده میشوی که این از پایه و اساس غلط است زیرا فقط گیرندههای بدنمان را از کار میندازد تا مواد در خونمان جذب نشود. ما مصرف میکنیم ولی چیزی نمیفهمیم که این ربطی به تنفر ندارد اصلاً. حالا بدن که خودش بعد از مدتی میخواهد مواد طبیعی را بسازد هم این قرصها مانع جذب آن میشود که خودتان ببینید چه مشکلاتی برای فرد به وجود میآید. یعنی واقعاً میبینیم که روش خیلی غلطی است و خدا را شکر دارد خیلی کمرنگ میشود.
کنگره آمد و گفت اصلاً مسمومیت نیست و جایگزینی مزمن است که مواد مصرفی خارجی جایگزین مواد شبه افیونی داخل بدنمان شده است و زمانی که ما از بیرون به بدنمان مواد نرسانیم اصطلاحاً خمار میشویم. حالا که این تعریف صورت گرفت دیگر مسئله بهطورکلی عوض شد و حالا باید کاری میکردیم که بدن فرد به حال اولش برگردد که با روش dst حدود یازده ماه زمان میبرد تا بدن به حالت اولش برگردد و تولید مواد شبه افیونی مثل روز اول از سر گرفته بشود. شما در نظر بگیرید دستتان شکسته و شما چه دکتر بروی و چه نروی جوش میخورد اما کنگره مثل آن آتلی است که میبندند تا استخوان به شکل صحیح جوش بخورد وگرنه در بیرون هم وقتی ترک میکنند بعد از مدتی بدن بهاندازهی ادامه امور حیاتی خودش مواد شبه افیونی تولید میکند ولی تنها با روش درمان کنگره است که به حالت اول خودش نزدیک میشود. ما به دنبال این هستیم به بالاترین راندمان در بازسازی سیستم ایکس خودمان برسیم. ما در کنگره همهچیز را ساده کردهایم تا برای همه قابلدرک باشد و حتی من شنیدهام که جناب امین دژاکام جزوه جهانبینی سه را هم نوشتهاند و تقدیم مهندس کردهاند تا با تائید ایشان در اختیار مسافران قرار بگیرد که جناب مهندس فرمودهاند این جزوه را سادهتر کنند و این اصول کنگره است که پیچیدهترین مطالب را ساده کردهاند. مگر این مواد چه چیز خاصی هست که ما آن را سم بنامیم که اکثر اینها دارو هستند که در جای خود میتوانند نجاتبخش هم باشند. خدا را شکر که این روشها در حال منسوخ شدن است و دیگر برای درمان اعتیاد لازم نیست راههای پیچیده را بپیماییم و هزینههای گزافی را خرج کنیم. باید حواسمان باشد که به کجا آمدهایم و داریم آرامآرام از تاریکی خارج میشویم که این بسیار باارزش است.
و اما قسمت دوم دستور جلسه که مربوط به تولد سومین سال رهایی مسافر غلامرضا باوندی میباشد.
من دوتا نکته را درباره ایشان میگویم که برای من بار آموزشی داشت. غلامرضا با شرایط بد جسمانی وارد کنگره شد و بهواسطهی همین با تخریب مواد و قرصهای روانگردان درگیر بود. همسفرش به خاطر شرایطی که داشت با او به کنگره نیامد و غلامرضا مثل خیلیها همسفر نداشت اما این را هم بگویم که در خانه برایش بسیار همسفر خوبی بود و فقط به شعبه نمیآمد. روی حرفم با همسفرانی است که فکر میکنند راهنمای مسافرشان مسافر آنها را داخل ماکرویو میگذارد و سریعاً او را درمان میکند. درمان اصلاً اینگونه نیست و فرآیند زمانیاش باید طی بشود تا درمان صورت بپذیرد. چطور میشود در چند روز انسان را به حالت قبل نگاه کرد و همسفر با این کار نهتنها بال مسافر نیست بلکه مانعی در راه درمان است. باید یاد بگیریم زخمهای خودمان را درمان کنیم نه زخمهای مسافرمان که همسفر غلامرضا همینگونه در کنارش بود. نکتهی دوم این است که ما رهجو داریم چند وقت از ورودش گذشته و دیگر با کنگره بهخوبی آشنا شده است که مثلاً ما به او میگوییم فلان سی دی را بنویس. دست از پا درازتر میآید به کنگره و زمانی که میپرسی سی دی را نوشتی میگوید نه، میپرسی مشارکت کردی میگوید نه. خب باید از او بپرسیم برای چه به کنگره میآید؟ برای چای خوردن میآید که در خانهاش هم چای اعلا هست. چرا خودت را اینقدر اذیت میکنی؟ غلامرضا از این نظر عالی بود و بااینکه به سفر دوم آمده بود من هر وقت میخواستم سی دی بنویسم میدادم او بنویسد. رهجو باید بداند که برخورد کمک راهنما سلیقهای نیست و این حرف خود مهندس است که باید سیدیها نوشته بشوند. من واقعاً با خیال راحت میرفتم و لژیون را به ایشان میسپردم و بااینکه ازنظر سنی در جای پدر من است ولی همیشه به حرفم گوش میکرد و فرمانبردار بود. من این روز را که تولد سه سال رهایی او است به همسرش و فرزندانش که چشمبهراه خوب شدن پدرشان بودند و مرزبانهایی که بستر را آماده کردن تا این رهاییها شکل بگیرد و باقی قسمتهای خدمتگزار که نقشی در این رهاییها و تولدها دارند تبریک میگویم.
اعلام سفر:
آنتی X: تریاک، شیره، روش درمان: DST، داروی درمان: OT، راهنما: آقای امیر جباری، مدت سفر اول: 16 ماه و 10 روز، رهایی از بند اعتیاد: 3 سال و 13 روز.
آرزوی مسافر:
همه عزیزانی که در سالن هستند به این جایگاه برسند.
سخنان مسافر:
تا پنج سال پیش به دلیل اینکه مطالعات زیادی داشتم فکر میکردم از همه بهترم و خودم را همیشه بالا میدیدم و به دیگران از بالا نگاه میکردم. معمولاً زندگی امروزی به دو بخش تقسیم میشود، یکی محیط داخل خانواده و دیگری محل و محیط کار. جالب اینجاست همیشه فکر میکردم دیگران به من بدهکارند در هر دو محیط، از همسر، فرزند، فامیل و همکاران و خیلیهای دیگر. همیشه طلبکار بودم و همیشه این حق را به خودم میدادم و بعدها وقتی به کنگره آمدم یاد گرفتم که این منیت است و این اولین درسی بود که اینجا یاد گرفتم. مدت زیادی درگیر مواد مخدر بودم و همین مدت زیاد باعث شد که خیلی از باورهایم به هم بریزد. 50 سال است که ازدواج کرده ام و در این مدت فکر میکردم که همسرم برده من است و به من بدهکار است. در محیط کار با همکارم که با من در یک سطح بود و هر دو یک مدرک تحصیلی داشتیم ولی فکر میکردم که او کارگر من است.
نمیخواهم بگویم که کنگره غرور من را شکست ولی کنگره من را به آدمیت نزدیک کرد. من الآن بعد از پنج سال اگر روزی ده بار پاهای همسرم را ببوسم کار بزرگی نکردهام، من کی بودم که همیشه دستور میدادم و همهچیز باید بر وفق مراد من باشد در خانه. لطف الهی شامل حالم شد و من با کنگره آشنا شدم و به آموزشها و مسیرش ایمان آوردم. کنگره به من گفت که اگر در مسیر باشی به همهچیز میرسی از همه نظر. ثروتی که کنگره به من وعده داد این بود که من الآن میتوانم در کنار خیلیها بهراحتی زندگی کنم و با آنها هیچ مشکلی نداشته باشم ولی اگر دوران قبل از کنگره بود همیشه جنگودعوا داشتم با نزدیکانم. از همه خدمتگزاران عزیز کنگره 60 سپاسگزارم، از راهنمای عزیزم آقای جباری ممنونم و همیشه دعاگوی ایشان هستم، از همه مسافران و همسفران عزیز سپاسگزارم که در این جلسه شرکت کردند و در آخر صحبتهایم این را بگویم که تمامی وعدههایی که کنگره میدهد، اتفاق میافتد.
- تعداد بازدید از این مطلب :
877