English Version
English

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی مورخ سوم دی ماه 1395

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی مورخ سوم دی ماه 1395

یازدهمین جلسه از دور دوازدهم لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی آقای دکتر مسعود، نگهبانی آقای مهندس دژاکام  و دبیری خانم دکترغزل با دستور جلسه "کمک کنگره به من و خدمت من به کنگره" در تاریخ 1395/10/03 رأس ساعت 8 صبح آغاز به کار نمود.

سخنان استاد: دکتر مسعود

دستورجلسه ی امروز؛ کمک کنگره به من و خدمتی که من درمقابل می توانم به کنگره انجام بدهم است. این به صورت یک پدیده در نظر گرفته شده که؛ مثل همه ی پدیده های زندگی سه ضلع دارد . آرم کنگره هم سه ضلعی است و آقای مهندس معتقد به سه بُعد قضیه بودند نه دو بعد و مقابل هم قرار گرفتن.

 در این سه بعد یک مبحث این است که چه کسی می دهد؟ چه کسی کمک می گیرد؟ و نوع کمک و خدمت چه چیزی هست. خداوند به ما یک خمر طبیعی بسیار عالی داده که؛ آقای مهندس جوی های بهشت را به خمر تشبیه کرده اند ودر درون ما نیز هست،  موادی مثل؛ اندروفین، داینورفین، بتا اندروفین،انکفالین و مواد دیگری که می توانند موجب رفاه، راحتی، کاهش درد و کاهش اضطراب شوند و در نهایت ما زندگی راحتی داشته باشیم.

ما در یک تعامل غلط می گوییم: ما موادی را مصرف می کنیم که در ابتدا لذت و خوشی زیادی به ما دست می دهد ولی به مرور زمان که اثرات خود را می گذارد، ما می بنیم که تخریب شدیم. از چه نظر تخریب شدیم؟ از نظر جسمی، به قول آقای مهندس  در زمان مصرف تابلو می شویم. یک مصرف کننده ی مواد کاملأ تابلو است و همه جا می تواند نماد ناسلامتی جسمانی از نظر؛ قیافه،طرز صحبت کردن و خمیدگی است ومی توان بیماری های مختلف را در او دید. مواد سلامتی عقلی را از ما می گیرد همان طور که جناب مهندس فرمودند و خود من هم بنا به تحقیقاتی  باید کارتن خوابی را یاد می گرفتم، در میان کارتن خواب ها، کارتن خوابی را دیدم که دندان پزشک بود، کارتن خوابی که میلیارد بوده و از ترکیه پارچه وارد می کرد ولی عقل او ذائل شده بود ودر مشکلات به وجود آمده مهارت حل مسئله را از دست داده بود و نتوانسته بود مشکلات را اولویت بندی کند و از امکانات استفاده کند و به طرف درمان برود. به روایت دولت حدود پانزده هزار کاتن خواب در تهران داریم و بقیه معتادانی که کارتن خواب نشده اند زندگی خوب وجالبی ندارند.

 اعتیاد به ما مواد می دهد به قیمت لذت زود گذر ولی در مقابل سلامت جسمی، روانی، عقلی و همین طور ثروت ما را می گیرد.  همیشه  این بحث بود که؛ لبی که خورد به بافور شسته می شود با کافور یعنی اعتیاد درمان ندارد.

خدا را شکر در کنگره 60 روش درمانی به وجود آمد که؛ بنیان گذار این روش جناب آقای مهندس دژاکام هستند و همان تعامل سه وجهی را با ما انجام می دهند، یعنی؛ مواد را از ما می گیرد در مقابل سلامت جسمی، عقلی، ذهنی و روانی را به ما برگرداند. مواد را از ما می گیرد ودر مقابل جهان بینی درست را به ما آموزش می دهد، چون در زمان مصرف مواد جهان بینی و نگرش درستی نداشتیم.

 جناب مهندس اشاره ای به سن های تقویمی، فیزیولوژیک، و عاطفی داشتند و خودشان را مثال زدند که من هیجده سال است که رها شدم و قاعدتأ باید هیجده سال پیرتر شده باشم ولی وقتی عکس های هیجده سال پیش را می بینم حالم بد می شود و پاره می کنم اصلأ باورم نمی شود که من آن شخص بودم.

 در کنگره 60 وقتی اعتیاد، درمان می شود، شخص مصرف کننده روز به روز جوان تر و قوی تر می شود به طوریکه بعد از بیست سال که سن تقویمی او بالا رفته ولی سن فیزیولژیک و روانی او خیلی بهتر و جوان تر شده است. ما باید با تغییر جهان بینی وقوی تر شدن به طرف سلامتی برگردیم. یکی از راه های بازگشت به سلامتی ورزش است، اما ورزش متعادل، ما حق نداریم ورزش سنگین کنیم و به خاطر گذشته ی بدی که داشتیم بخواهیم آن را جبران کنیم. ما باید متعادل ورزش کنیم، به تغذیه اهمیت بدهیم، به روش زندگی اهمیت بدهیم، استرس های روانی را کنترل کنیم و به سمت سلامتی برویم. همیشه یادمان باشد که رسیدن به یک نتیجه ی خوب و مثبت، زمان‌بر است. ما برای پختن غذا هم نیاز به زمان کافی داریم.

در تخریب ممکن است تخریب فوری شروع شود، ولی در موقع ریکاوری باید آرام آرام و پله پله بالا بیاییم. متأسفانه دیده می شود که مصرف کننده ها چه در روش ترک و چه در روش درمان، انتظار دارند تمام مشکلات مالی، خانوادگی و شغلی آنها فوری بر طرف شود ،نباید چنین انتظار داشته باشند بلکه آرام و تدریجی جلو بروند.

در مورد سی دی مستان؛ بحث خمر، یاران سمت راست، یاران سمت چپ و سابقون مطرح شده است. در سی دی جناب مهندس می فرمایند: در وجود شما خمر نهاده شده است، اگر از دستش بدهی می شوی معتاد، مصرف کننده و فردی که حال خوبی ندارد ولی اگر بخواهی خمر را داشته باشی چه در ریکاوری و چه زمانی که هنوز به دام اعتیاد نیفتادی باید سعی کنی با آیتم های؛ ورزش، تغذیه خوب، زندگی سالم و بینش درست خمر وجودی را اضافه کنی، چون خمر با بیماری ورفتار غلط کاهش پیدا می کند و با رفتن به سمت ارزش ها افزایش پیدا می کند.

من در جوانی مطالعاتی در مورد مسائل عرفانی وفلسفه داشتم. همیشه در عرفان و مسائل فلسفی یک دنیای دو گانه تجسم شده؛ عشق و عقل. عده ای معتقد بودند عشق مهم است و عقل را باید رها کرد و به آن اهمیت نداد، ممکن است حضرت مولا نا با این همه عظمت در این گروه باشد. گفته می شود پای استدلالیان چوبین بود، پای چوبین سخت بی تمکین بود. آنها عشق را اصل می دانند و عقل را یک چیز حسابگرانه‌ی ضد ارزش می دانند. عده ای هم بر عکس، مثل ماکیاوری ها اعتقاد داشتند که؛ عشق یعنی چه؟ کدام عشق به تودنان می‌دهد، گرسنگی نکشیدی که عاشقی یادت برود.

جناب مهندس با زیرکی بیان کردند که؛ عقل و عشق ضد هم نیستند و به جای اینکه مقابل هم قرار بگیرند ما باید ضلع سومی به آن بدهیم یعنی ؛عقل، عشق، ایمان. شما اگر عقل نداشته باشید عاشق چه کسی شدید؟ عاشق در دیوار شدید؟ اگر ایمان نداشته باشید، می توانید کار خوب انجام بدهید؟ اصلأ فرقی بین ارزش و ضد ارزش قائل هستید؟ این نکته بسیار زیبا  و قابل طرح در دنیا است که؛ عقل و عشق را روبروی هم قرار ندهیم. در مدارس هم زنگ انشاء به ما می گفتند: علم بهتراست یا ثروت مثل اینکه علم وثروت ضد هم هستند درصورتی که این طور نیست، علم می تواند تولید کننده ثروت باشد وعقل می تواند تولید کننده عشق باشد به شرطی که در کنار آنها ایمان هم وجود داشته باشد.

 

احسان

بعضی از مسائل را نمی شود با هیچ مقیاسی سنجید. اینکه کنگره برای من چه کار کرد و من در مقابل برای کنگره چه کاری انجام دادم را نمی شود باهم قیاس نمود. این سوأل می خواهد مطلبی را به من یاد آوری کند که؛ تمام موجودات هستی بدون توقع و هیچ خرابکاری مشغول انجام وظایف خود هستند و تنها انسان است که متوقع است. من هیچ وقت نتوانستم از خودم بپرسم که؛ در مقابل نعمت هایی که گرفتم چه کار کردم؟ این درس زندگی است و این طور نیست که اگر من برای کنگره کاری انجام ندهم، کنگره به مشکل بر می خورد. کنگره مسیر خود را طی می کند ولی آیا من درس های زندگی را آموختم؟  آیا من متوجه شدم که در مقابل هر چیزی که می گیرم باید چیز دیگری را پس بدهم؟ یا می خواهم تبدیل به مردابی بشوم که فقط می گیرد و چیزی پس نمی دهد؟ این سوأل مهمی است و هر انسانی باید از خود بپرسد که؛ من چه کاری انجام دادم؟ در این صورت است که؛ انسان  می تواند به مبدأ هستی برگردد و شبیه بقیه کائنات که کارهای خود را انجام می دهند، شود.

 

دکتر رضا

فردی که وارد کنگره می شودچه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ سلامت روانی وضعیت مخدوشی دارد. اگر شما در سیستمی قرار بگیرید که؛ سلامت و درمان را به شما برگرداند وبه سبک درست زندگی برساند شاید واژه ای بالاتر از این باشد که؛ شما احیا شدید. کسی که فردی را احیا می کند و به حیات دوباره می رساند، مثل این است که؛ تمام عالم بشریت را احیا کرده است.

شاید کنگره به ظاهر در قبال کاری که برای افراد انجام می دهد توقعی ندارد ولی به شکل مستتر یک رهجو وظایفی در دوران سفر دارد، اگر وارد کنگره شده و از خدمات کنگره بهره می برد باید قدردان باشد. فردی که وارد سیستم کنگره60 می شود علاوه برشخصیت حقیقی ،شخصیت حقوقی هم پیدا می کند. هر یک از رهجو ها وحتی خود ما پزشکان  که ادعا می کنیم کنگره ای هستیم ،عملکرد و شیوه حرکت و کار ما و توصیه ای که به افراد می کنیم، ممکن است برای ورود افراد به کنگره ایجاد جاذبه یا دافعه داشته باشد و خیلی مهم است. پس باید قدرشناس باشیم و اگر کاری برای کنگره  انجام نمی دهیم باعث نشویم که؛ افراد از کنگره دور شوند.

 

خانم دکتر فرشته

ما در ابتدا  باید ببینیم این سه ضلع یعنی؛ کمکی که به ما شد چی هست؟ کمک دهنده و کمک گیرنده چه کسی هست؟ و نوع خدمت چی هست؟

من اوایل که وارد کنگره 60 شدم اطلاعی از سیستم کنگره نداشتم به همین دلیل  این سیستم را قبول نداشتم به خاطر اینکه در ذهن ما درمان با متادون بود و همیشه این حس را داشتیم که بیمار را فقط به صورت کاهش آسیب نگه داریم و درمان به صورت نگه دارنده بود. فکر نمی کردیم یک روز رهایی برای بیماران اتفاق بیافتد ولی در طی دو، سه سالی که با کنگره آشنا شدم، دیدگاه و حس من نسبت به بیماران تغییر کرد و به بیمارن القا کردم که درمان به صورت کامل اتفاق می افتد.حتی برای بیمارانی که با متادون درمان می شوند این حس نیز ایجاد شده است. این کمکی است که؛ کنگره به من کرده و در من امیدی بوجود آورده که بی خود به این رشته نیامدم و حرکتی که  برای بیماران انجام می دهم خیر و برکتی در زندگی من ایجاد می کند از طرفی برای خودم وظیفه می دانم که کمکی برای کنگره باشم.

همه ی ما پزشکان نسبت به کنگره دینی داریم و هر مریضی که اسم کنگره را می آورد همه ی ما او را برای ادامه کار در کنگره تشویق می کنیم، حتی بیمارانی که از کنگره می آیند و می گویند: مسیر سخت است و می خواهند جداگانه در کلینیک سفرخود را ادامه بدهند ما طبق کنگره اقدامات را انجام می دهیم یا او را راهنمایی می کنیم که دوباره به کنگره بر گردد. حمایت پزشکان از کنگره حس مضاعفی در آنها ایجاد می کند که به این راه ادامه بدهند.

 

خانم دکترشیوا

مصرف کنندگانی که وارد کنگره می شوند در ابتدا آموزش ها را به صورت رایگان استفاده می کنند در ادامه وقتی  وارد سفر دوم می شوند ارائه دهنده‌ی خدمت می شوند، کسانی هستند که؛ ما می توانیم به آنها امیدوار شویم و درمان آنها کامل و ادامه دار باشد، چون خدمتی که به کنگره 60 می کنند در واقع کمک به خودشان است. آموزش هایی که در سفر اول گرفتند در سفر دوم تکرار می شود و آموزش ها هیچ وقت از یاد آنها نمی رود و همیشه می تواند با اعتماد به نفس به دیگران خدمت کنند.

ما انسانها وقتی چیزی را به دست می آوریم شادی ما موقت است، ولی وقتی به افراد دیگر خدمت می کنیم شادی ما پایدار می شود. من به عنوان یک پزشک فقط از خدمت های کنگره استفاده کردم و اگر در به درمان رسیدن بیماران حس خوبی دارم همه کمکی است که؛ کنگره به من کرده و شرایطی را فراهم کرده که من امروز حس خوبی داشته باشم.

 

دکتر مجمدعلی

در تمام زندگی داد و ستد وجود دارد. ما در ازاء  چیزی که از افراد می گیریم حتمأ باید چیز دیگری را به آنها پس بدهیم. در مورد مواد مخدر و مصرف کنندگان، معضل اصلی درمان این بود که؛ وقتی ما مواد مخدری که قسمتی از زندگی فرد شده یا بنا به تعریفی که کنگره 60 از اعتیاد می کند فردی که با مواد مخدر ازدواج کرده و با آن زندگی می کند وقتی مواد را از او بگیریم چه چیزی جایگزین آن می کنیم؟ مشکل اصلی که در اکثر روش های درمان نا موفق وجود داشت همین مسئله بود.

ما از فرد مصرف کننده، می خواستیم که به مکان های خاص نرود و در ازای آن نمی توانستیم به آن فرد چیزی بدهیم و این سوألی بود که همیشه از ما می شد و بعضی افراد می گفتند: یعنی شما می گویید ما دیگر زندگی نکنیم و سبک زندگی مان را به خاطر اینکه قرار است دیگر مواد مصرف نکنیم عوض کنیم، آیا ارزشش را دارد؟ خود من فکر می کردم نه ارزشش را ندارد، اگر قرار است فردی را درمان کنیم، جدا از مسائلی که توصیه می کردیم، افراد از نظر فیزیولوژیک و جسمی در شرایطی قرار می گرفتند که حوصله و توان کار کردن را نداشتند، ارتباط جنسی آنها مختل می شد و دچار افسردگی و بی انگیزه بودن می کردند.

ما مواد مخدر را از افراد می گرفتیم وآنها را از زندگی کردن ساقط می کردیم. ما مواد مخدر و مسائلی که با مواد مخدر ارتباط داشت را از مصرف کننده گرفته بودیم و چیز خاصی نمی توانستیم به او بدهیم فقط تعداد روزهای پاکی او روز به روز افزایش می یافت ولی از لحاظ جسمی و روانی فردی نا متعادل و نا متوازن بود.

در کنگره 60 در مقابل مواد مخدری که از فرد بیمار می گیریم، مواد مخدر درونی را به او بر می گردانیم و عواملی که؛ جسم و عقل شخص را دچار فرسایش و تخریب کرده بود کم کم از او می گیریم ودر مقابل به او چیزی می دهیم که؛ بیمار حس می کند زندگی بهتری هم هست و می تواند بهتر از انسان های دیگر زندگی کند. اگر ما بیماری را موقع سفر، خوب درمان کنیم، ممکن است از انسانی که هیچ وقت مواد مخدر مصرف نکرده است  متعادل تر باشد.

 

دکتر بهنام

این دستور جلسه با دقت انتخاب شده است  به طوری که حداقل سالی یک بار در مورد این موضوع در کنگره صحبت شود. انسانها خصلت های بد و خوب زیادی دارند یکی از این خصلت ها فراموشی است.

 گاهی الطافی شامل حال ما می شود که برای ما جذاب است. و باخود فکر می کنیم این لطف را هرگز فراموش نمی کنیم و اگر روزی آن فرد به ما نیاز داشت حتمأ به او کمک می کنیم. وقتی  مدتی از این قصیه می گذارد کمتر نسبت به آن فرد ارادت داریم یا او را فراموش می کنیم یا احساس می کنیم که؛ لطفی که داشته وظیفه ی اوبوده است .

کنگره 60 می خواهد به ما همسفران و مسافران بگوید که؛ یادتان باشد از کجا شروع کردید و به کجا رسیدید و چه چیزهای از این سیستم به رایگان دریافت کردید. اگر به جایگاهی رسیدید که می توانید خدمتی انجام بدهید و در جهت بهبود کنگره گام بردارید بدون هیچ منتی این کار را انجام بدهید و این نباشد که اگر خدمتی می کنید  باید مجدداً چیزی را دریافت کنید.

 

دکتر نوری

من حدود بیست سال هست که در کار ترک اعتیاد هستم و در طول این بیست سالی که به نظر خودم مشغول درمان اعتیاد بودم در هر دوره ای جهان بینی و دید گاه من نسبت به این بیماری تغییر می کرد.

در طی این مدت من حدود هشت سال پیش به انجمن دیگری رفتم و فکر می کردم آن انجمن بهترین روش برای ترک اعتیاد است. حتی جلسات را در مرکز خودم برگزار می کردم و به خاطر علاقه ای که به آن افراد داشتم چون من دیدم افراد شش، هفت سال پاکی دارند به آنها کمک های مالی و معنوی می کردم تا این که بعد از چند سالی که با آنجا کار می کردم اشکا لاتی در کار آنها می دیدم که مانع از درمان می شد.

حدود 8 سال پیش چاپ اول کتاب مهندس را گرفتم و خواندم ولی وارد قضیه نشدم تا این که دو، سه ماه پیش از طریق یکی از دوستانم وارد کنگره شدم و متوجه شدم که راه دیگری هم برای درمان وجود دارد. کار کنگره 60 به دلم نشست و امیدوارم من هم خدمتگزار خوبی برای کنگره 60 باشم.

 

دکتر محمد

درست است ما شربت OT نمی خوریم ولی با شرکت  در جلسات تغیراتی در خود ما ایجاد می شود.

کنگره کمک کرده تا در زندگی خصوصی  مشکلات را به راحتی بر طرف کنیم و علاوه بر این توانسته دیدگاه ما را نسبت به شناخت بیماری اعتیاد، طرز درمان بیماران و حتی در شلوغ شدن کلینیک و به پاکی رساندن بیماران به ما کمک کند.  جا دارد از جناب مهندس و همه ی اعضای کنگره 60 که به ما این آموزش ها را دادند تشکر کنم.

من شخصأ کاری برای کنگره انجام ندادم، تنها کار کوچکی که توانستم انجام بدهم معرفی کنگره بود، یعنی؛ هر جا که رسیدم از طرز درمان و رابطه بیمار و پزشک صحبت کردم و برای کسانی که با کنگره آشنا نبودند،  کنگره را برای آنها تعریف کردم.

 

خانم دکتر مریم

کنگره 60 علم آموزش درمان اعتیاد را به من آموخت .علمی که در دنیا بی نظیر است در واقع کنگره 60 برای من مثل یک دانشگاه است و هر هفته مطالب جدیدی را فرامی گیرم. پس چطور باید کمک را جبران کنم؟ یکی اینکه با پایبندی به اصول و قوانین کنگره آنها را محترم بشمارم ،دستهای حمایتی خود را به گردش در آوریم و قانون یازدهم را را خیلی سریع تر حرکت بدهیم. ما پزشکان چه کلینیک داشته باشیم و چه در کلینیک کار کنیم ،زمانی که وارد کنگره شدیم به خاطر حمایت از کلینیک ها وارد کنگره شدیم و جناب مهندس با آغوش باز از کلینیک ها بدون هیچ چشم داشتی حمایت کردند. پس ما فقط دعا گوی مهندس نباشیم  بلکه دست های خود را در خدمت گزاری حرکت بدهیم .

همان طور که گفتند: دست های خدمتگزار مقدس تر از لب هایی هستند که به دعا مشغولند یا دیگران کاشتند و ما خوردیم پس ما هم بکاریم تا دیگران بخورند.

 

مهندس

دستورجلساتی که در کنگره مشخص می شود براساس بروز مشکلاتی که در کنگره پیش آمده اسمی برای آن انتخاب کردیم و به شور گذاشتیم تا تمام گروه ها در مورد آن صحبت کنند، نه اینکه آن را پنهان کنیم. مثلأ بعضی از افراد در کار دیگران دخالت و فضولی می کردند و ما دستور جلسه فضولی را گذاشتیم تا این قضیه در طول یک هفته برای همه مشخص شود یا مثلأ تجربه من از روش های ترک یا معرکه گیری که بعضی از افراد دور هم جمع می شوند و جو را متشنج می کنند ما آن دستور جلسه را معرکه گیری می گذاریم تا همه در مورد معرکه گیری صحبت کنند .

دستور جلسه ی امروز هم به نام؛  کمک من به کنگره و کمک کنگره به من مطرح شده است.  در نیروها ی نظامی اصطلاحی وجود دارد به نام به جای خود، یعنی؛همه ی افراد آزاد هستند ولی یک جا به آنها می گویند: به جای خود. به جای خود یعنی؛ هر شخصی در جایگاه خود قرار بگیرد و ببیند چند چند است.

تازه واردینی  که وارد کنگره می شدند، جلسه ی دوم می گفتند : ما به سیستم شما انتقاد داریم،« یارو را تو دِه راه نمی دادند، سراغ خانه کد خدا را می گرفت.» هنوز وارد سیستم نشده و نمی دانند چه خبر است، از همه انتقاد دارند، مثلأ می گفتند: قانون یازدهم را اول جلسه بگذارید، حرمت کنگره را در آخر جلسه بخوانید، دعا را این طوربخوانید، چرا همیشه خودتان را معرفی می کنید و سلام می کنید.

خاصیت همه ی انسان ها این طور است، مثلأ اگر گدایی سر کوچه شما باشد و شما هر روز صبح به مدت یک ماه هزار تومان به این گدا پول بدهید و بعد از یک ماه دیگر به او پولی ندهید، روز اول و دوم هیچ نمی گوید ولی روز سوم همان گدا یقه شما را می گیرد که؛ پس هزار تومان من چی شد؟ «نیکی که از حد بگذرد نادان گمان بد برد».بعد از مدتی که کمک نکردی، فکر می کند وظیفه ات بوده که؛ هر روز به او پول بدهی به همین خاطر می گوید: هزار تومان من چی شد؟ نمی گوید: آقا آن هزار تومانی که به من می دادی چه شد؟

ما مشابه این مورد را در همه ی سیستم ها داریم. در سیستم کنگره60 هم داشتیم ولی وقتی این دستور جلسه را مطرح می کنیم، فرد می آید و می گوید: خوب کنگره به من این کمک ها را کرده پس من به کنگره چه کمکی کردم؟ در آنجا مطرح می شود که؛ کنگره از دولت بودجه دریافت نمی کند، کمک های مالی از بیرون جذب نمی کند، از کشورهای خارجی که پیشنهاد کمک مالی می کنند مبلغی دریافت نمی کند و همه ی کمک ها از درون خود کنگره و اعضای آن است. این دستور جلسه یادآوری می کند تا افراد جایگاه خود را بدانند که ؛ نسبت به سیستم چه کمکی کرده اند. این موضوع را می توان به تمام سطوح بسط داد؛ ایران برای من چه کرد، من برای ایران چه کردم؟ مانند همان جمله معروف جان اف کندی که گفت: آنقدر نپرسید آمریکا برای شما چه کرد، شما برای آمریکا چه کردید. فرزند می گوید: پدر تو این کار را برای من نکردی، تو برای پدرت چه کار کردی؟ شوهر برای همسرش خدماتی انجام داده، همسر چه خدماتی برای شوهر انجام داده؟ اداره برای ما خدماتی انجام داده ، ما چه خدماتی برای اداره انجام دادیم؟ما همیشه هر چیزی که دریافت می کنیم، چیز دیگری پس می دهیم. من گاهی اوقات این مثال را برای اعضای کنگره می زدم و می گفتم: درختی را در نظر بگیرید شما دوسطل آب و مقداری کود به آن می دهید، در مقابل درخت به شما دو هزارتا سه هزار گردو می دهد. به یک گاو، علف، یونجه و آب می دهید در مقابل سالی یک بار گوساله به شما می دهد، روزی چهل ، پنجاه کیلو شیر می دهد و پوست و گوشت آن برای شما استفاده دارد.

ما انسان ها در قبال چیزی که دریافت می کنیم چه چیزی پس می دهیم؟ بعضی اوقات خیلی طلبکار هستیم و همه چیز را از بالا نگاه می کنیم و می گوییم: من خیلی درس خواندم خوب درس را برای خودت خواندی! من اگر درس خواندم، برای خودم خواندم و نباید منت آن را سر دیگری بگذارم.

با قرار دادن این دستور جلسه ، افراد با بحث هایی که به صورت آزاد مطرح می شود متوجه نقاط ضعف  خودشان می شوند و جایگاه خودشان را پیدا می کنند، به همین دلیل هر چیزی که می خواست در کنگره تبدیل به مشکل شود از آن درس می گرفتیم و آن را پنهان نمی کردیم.

ما در کنگره مشکلات را تبدیل به فرصت کردیم. همین مکانی که الان لژیون پزشکان در آن تشکیل می شود، قبلأ زمین فوتبال بود و ما در این جا ورزش می کردیم و مسابقات را برگزار می کردیم. یک روز که آمدیم ورزش کنیم ،دیدیم درب این جا بسته است، پرسیدیم چرا درب این جا را بسته اید؟ در جواب گفتند:این جا زمین تیراندازی شده و برای فدراسیون است. بچه ها عصبانی و هیجان زده شدند، گفتم: شلوغ نکنید تا فکر کنیم و مشکل را برطرف کنیم. بعد از گذشت یک الی دو هفته گفتم: به جای این که دعوا کنید همه بروید و در تیراندازی ثبت نام کنید، بالاخره در بین صد نفر از اعضای تیم نود و نه نفر خود ما هستیم. همه رفتند و در تیراندازی با کمان ثبت نام کردند. الان بزرگترین باشگاه تیراندازی با کمان کشور متعلق به کنگره 60 است. دو سال قبل؛ در مسابقات قهرمانی تیم کنگره قهرمان شد، دو سال پیاپی قهرمان تهران؛ دخترم آنی کماندار بود. در حال حاضر بسیاری از مربیان تیر و کمان کنگره در جاهای دیگر تدریس می کنند و داوران بسیاری هم در رشته تیر و کمان داریم.

فدراسیون می گوید: همه ی مسابقات تیراندازی را در کنگره برگزار کنیم، همه ی تیراندازان از این که برگزار کننده مسابقات کنگره 60 است خوشحال هستند. ما سعی کردیم از فرصت ها و مشکلات به نحو مطلوب استفاده کنیم. لژیون هایی که در کنگره 60 به وجود آمد در اثر این بود که عده ای در کنگره باند و گروه درست می کردند، ما برای این که باندها را خنثی کنیم، لژیون ها را درست کردیم. یعنی؛ باند هایی درست کردیم که مثبت بودند، آموزش می دادند،راهنما داشتند که قبلأ امتحان راهنما شدن را پشت سر گذاشته بودند.

قبلأ هر کس لات و گردن کلفت بود برای خودش باند و گروه تشکیل می داد، بعد ما گفتیم هر کس بخواهد رئیس تیم شود باید ما او را تأیید بکنیم باید امتحان فنی و جهان بینی  بدهد تا خود ما به او گروه یا تیم بدهیم.

به عقیده ی من مشکلات در زندگی انسان رحمت است. اگر مشکلی برای ما پیش می آید باید مشکل را حل کنیم از آن عبور کنیم و به نحو مطلوب از آن استفاده کنیم. ما در سهروردی ساختمانی داشتیم که محل کار ما بود بدون اطلاع ما آنجا را پلمپ کردند. پنجاه و چهار روز آن مکان بسته بود، ما هم  که جایی  را نداشتیم به پارک طالقانی آمدیم. به بچه ها گفتم : آتش آزاد، گفتند: آتش آزاد یعنی چه؟ گفتم: قبلأ در جبهه های جنگ برای تیراندازی همه ی سربازان تحت فرمان فرمانده بودند، زمانی که؛ اوضاع به هم ریخته می شد، فرمانده می گفت:آتش آزاد، یعنی؛ هر کس هر وقت خواست تیراندازی کند.

من هم گفتم آتش آزاد، هر راهنمایی مسئول لژیون خودش است، شاگردانش را بردارد و در پارک تشکیل جلسه بدهد. بعد از مدتی چون سابقه حضور در پارک طالقانی را داشتیم در پارک ماندگار شدیم. الان چندین سال است که، در پارک طالقانی هستیم ولی علت اصلی بروز آن مشکل بود. همه ی کارهای ما در اثر بروز مشکل است، اگر من مشکل اعتیاد نداشتم ، امروز این جایگاه را نداشتم.

تهیه و تنظیم : علیرضا نیکروش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .