در باب دستور جلسه هفتگی: کمک کنگره به من و خدمت من به کنگره
هرکدام از دستور جلسات یکسری مطالب را برای ما یادآوری میکند تا ببینیم در این زمینه چقدر تأثیرپذیر بودهایم. در مورد دستور جلسه کمک کنگره به من و خدمت من به کنگره باید برگردیم و به یادآوریم کنگره برای من چهکار کرده و من چه خدمتی در قبال این کمک انجام دادهام یا انجام میدهم.
در ضمن زیاد از آقای مهندس شنیدهایم که حساب همه با کنگره صفر است و اگر من خدمت نکنم و کنگره را رها کنم هزاران نفر هستند که عاشقانه مشعل و بیرق انجمن احیای انسانی کنگره 60 را برافراشته نگه خواهند داشت، پس کنگره نیازی به کمک من ندارد و این من هستم که نیازمند آموزشهای کنگره هستم.
کنگره به من کمک کرد تا در مسیر دانایی قرار بگیرم. بدانم که نمیدانم و بزرگترین دشمن من جهل و ناآگاهی من است، هر چه سختی و رنجکشیدهام و یا میکشم بذرش را خودم کاشتهام. (گندم از گندم بروید جو ز جو) پس کنگره، منِ گمگشته را پیدا کرد و آدرس مرا به خودم نشان داد. نور را به زندگی ما تاباند و مسیر زندگی ما را روشن کرد تا بتوانیم درست قدم برداریم. کمک کرد تا علم اعتیاد و صورتمسئله اعتیاد را بشناسیم. اینجا بود که دانستم انسان بهغیراز صور آشکار، صور پنهان دارد. نفس من تعیینکننده وجود من است و اگر بخواهم در تفکر موفق باشم نباید درگیر خواستههای نامعقول نفسم باشم. (زندگی زیباست، زشتیهای آن تقصیر ماست.)
کنگره کمک کرد تا مسافرم را همانگونه که هست بپذیرم و به او عشق بورزم. او را رها کنم و دوربینم را روی خودم زوم کنم و خودم را بشناسم. چون تا زمانی که من تغییر نکنم نمیتوانم از دیگران توقع خوبی و عشقورزی داشته باشم.
قبل از آمدن به کنگره فکر میکردم کارم درست است و در مسیر مستقیم قرار دارم. خود را تافته جدا بافته میدانستم. به دلیل ناملایمات و کموکاستیهای زندگی، پر بودم از توقع، کینه، بغض و حسرت، تا جایی که هرروز از خداوند مرگ طلب میکردم، یعنی ناامیدی و ناشکری مرا فلج کرده بود و کنگره با آموزشهای بینظیرش من را نجات داد، قلب و دلسنگ شده مرا مانند آب نرم کرد و زخمهایش را التیام بخشید تا به آرامش برسم.
اکنون میدانم که برای حل مشکلاتم و باز کردن گرههای زندگیام خودم مسئول هستم والان که در این مکان مقدس هستم خواسته خودم بوده و بهایش را پرداخت کردهام.
زندگی و حیات چیزی نیست که من میپنداشتم بلکه به قول سردار: باید بدانیم که ما همه برای آموزش و خدمت پا به حیات نهادهایم و طبق آیه کتاب آسمانی: لیس للانسان الا ما سعی. پس برای انسانیت و انسانی اندیشیدن سعی و تلاش و زمان طولانی نیاز داریم.
در قسمت دوم دستور جلسه، خدمت من به کنگره، هرچه میاندیشم میبینم چیزهایی که به نظر ما خدمت محسوب میگردد بازتابش به خود ما برمیگردد یعنی نتیجه و حال خوشش برای خود ماست. اگر بگویم من قوانین و حرمت کنگره را رعایت میکنم، در جلسات حضور دارم، متون و سیدیهای آموزشی را فرامیگیرم و اجرا میکنم، سبد قانون یازده را حمایت میکنم و یا در جایگاه کمک راهنمایی خدمت میکنم، بازهم همهٔ اینها کمک کنگره به من است که مرا پذیرفت تا بتوانم خدمت کنم. پس چیزهایی که کنگره به ما داده قابل قیمتگذاری نیست.
خدمت به معنی بندگی است. اگر بتوانیم بدون چونوچرا؛ قوانین و فرمانهای الهی را بپذیریم و رعایت کنیم یعنی بهفرمان عقل نزدیک شدهایم، آنگاه میتوان گفت آموزشدیدهایم و خدمت انجام دادهایم. پس خداوند لیاقت و اجازه خدمت به بندگانش را به هر کس نمیدهد.
در پایان خداوند را شاکرم و از بنیان کنگره 60 بسیار سپاسگزارم که این بستر را فراهم نمودند تا ما خودمان را پیدا کنیم.
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
با احترام؛ کمک راهنما همسفر سارا نجاران
نگارش: همسفر زهره
نمایندگی شیخ بهایی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
2733