English Version
English

گزارش لژیون پارک طالقانی مورخه:1395/8/14 -چهاردهم آبان ماه سال 95

گزارش لژیون پارک طالقانی مورخه:1395/8/14 -چهاردهم  آبان ماه  سال 95

در روز جمعه به تاریخ 95/8/14 در پارک طالقانی لژیون پزشکان با نگهبانی مهندس دژاکام و با دستور جلسه " تجربه من از روش‌های ترک اعتیاد و روش درمان DST و بهترین راه" برگزار شد.

سخنان استاد:

دستور جلسه برای من فوق‌العاده جالب بود، چون یکی از علائق من بود. در مورد ترک و درمان بین من و مهندس خیلی بحث شد وایشان اعتقادات خود را بیان کردند، سپس فکر کردم که؛ چه تفاوتی بین ترک و درمان وجود دارد؟ چرا معتادان می‌گویند ترک اعتیاد؟ حتی در کلینیک‌ها شما پزشکان محترم نوشته‌اید ترک اعتیاد با متادون و هیچ‌کدام ننوشته‌اید درمان اعتیاد، برای اینکه در تفکر جامعه‌ی علمی ما همان‌طور که از هزاران سال به‌اشتباه بوده، گفته‌اند: اعتیاد درمان ندارد و اعتیاد بیماری مرموز، جسمی، روانی و اجتماعی است و در آخر، این باور که لبی که خورد به وافور شسته میشه با کافور یعنی فرد باید بمیرد آن موقع بگوییم خوب شده است، چون اعتیاد درمان ندارد و فقط ترک است.

برای همین از بیشتر بیماران اگر سؤال کنید می‌گویند: به خدا بیست دفعه ترک کردم، کمپ رفتم، یک ماه، دو ماه، یک سال پاک بودم. ازنظر روانی و فیزیولوژی می‌دانید که اصولاً مواد مخدر برای فرد معتاد ازهر چیز و همه‌کس عزیزتر است، از شغل، آبرو و حتی موقعیت اجتماعی او عزیزتر است. درواقع این عزیز بودن به خاطر ترشح دوپامین و سایر هورمون‌ها است. وقتی شما این عزیزترین عزیز را ناگهان از فرد بگیرید، سال‌های سال چشمان او دنبال مواد است، به قول مهندس در کنگره هم تا بگویند: تریاک یا هروئین یک عده بلند می‌شوند و می‌روند، برای اینکه ناگهان یاد آن عزیز می‌افتند و همیشه چشمان آن‌ها دنبال مواد است به همین دلیل ضرب‌المثل‌هایی مطرح‌شده که اعتیاد درمان ندارد؛ اما نکته مهم این بود که؛ سال‌های بعد داروهایی کشف شد یا برای درمان اعتیاد درست کردند، این داروها از اولین تا این آخری که بو پره نور فین است، هرکدام عوارضی داشتند.

در تحقیقاتی که اخیراً برای ستاد انجام دادم. ما میزان اثربخشی این داروها و روش‌های درمانی را بررسی کردیم تا اینکه؛ درمان اعتیاد به روش DST آقای مهندس ابداع شد. این روش خواصی دارد، یکی از خواص آن بر مبنای خود طبیعت انسان و خود طبیعت ابداع‌شده است و خارج از آن نیست. اینکه ما می‌گوییم عمر مثلاً تریاک دوازده ساعت یا هشت ساعت است، ایشان در یک مثال جالبی بیان می‌کنند، بله ما قبول داریم، این هشت ساعت برای این است که؛ نشئه باشیم، دوازده ساعت برای این است که رفع خماری کنیم، ولی بعد بیست‌وچهار ساعت چی؟ ما نمی‌دانیم فرد دوازده ساعت بعد متادون و یا شربت تریاک را یک‌دفعه خورده یا نه؟ بعد به او بگویم برو تا دوازده ساعت بعد خماری بکش یا قرص بخور، ما باید به همان روش DST مثل سه وعده‌غذا خوردن در طول روز نگذاریم نشئگی از بین برود. همیشه دربرد مؤثر این اسلحه یا دارو که شربت تریاک یا متادون یا بو پره نور فین هست، درمانگران باید بر این مبنا کار کنند، چون سازگاری بدن هم همین را می‌گوید. به نظر من روش درمانی کنگره بسیار روش درستی است و ما همه شاهد آن هستیم.

 

آقای دکتراردشیر

وقتی ما فرد مصرف‌کننده و مواد مصرفی او را در نظر می‌گیریم، فرد بر اساس تلاش بیرونی صبح از خواب بیدار می‌شود و می‌گوید صبح مصرف کنم، ظهر مصرف کنم و شب هم مصرف کنم وزندگی برای این فرد تمام‌شده و بی‌معنا است. درزمینه‌ی درمان باید این مسئله را در نظر بگیریم و یک برنامه‌ریزی دقیق را ایجاد کنیم و زمان ناخودآگاه فرد را نیز در نظر بگیریم، چون ما یک ساعت و تایم آگاهانه داریم و یک‌زمان ناخودآگاه آگاهانه داریم، مثلاً امروز صبح باید بلند شوم و به پارک بروم، ناخودآگاه آن ساعت دستور می‌دهد و من سر ساعت از خواب بیدار می‌شوم. پس زمان واقعیت را نباید بازمان ناخودآگاه اشتباه بگیریم.

کسانی که مصرف‌کننده هستند یک تایم و زمانی برای مصرف دارند وقتی زمان مصرف فرابرسد، وسوسه همراه آن می‌آید، پس بهتر است در درمان، زمان ناخودآگاه را در نظر بگیریم. ما درزمینهٔ درمان وقتی برای فرد یک وعده در نظر می‌گیریم، فرد همیشه با این استرس مواجه است که؛ نکند من به‌جایی بروم و دارو نداشته باشم، ولی وقتی درمان در سه وعده صورت می‌گیرد، آرامش درونی به فرد دست می‌دهد.

پس TDS هم ازنظر علمی و هم ازنظر ناخودآگاهی و بعضی مکاتب می‌گویند؛ این کار باید صورت بگیرد. من همیشه به بیمارانم می‌گویم: اگر ما اسلحه را در نظر بگیریم برد نهایی آن بیست متر است و برد مؤثر آن صدوبیست متر است و باعث کشته شدن فرد می‌شود. دربرد نهایی به هدف می‌خورد و کار دیگری انجام نمی‌دهد، متادون هم همین‌طور است شاید بیست‌وچهار ساعت فرد را نگه دارد ولی بعد از ده ساعت، دوازده ساعت آرام‌آرام اثر خود را از دست می‌دهد و فرد به‌جای اینکه ده سی‌سی را در دو وعده مصرف کنند، بیست سی‌سی هم به او بدهیم اثر نمی‌کند. من بارها این را امتحان کردم کسانی که با بیست سی‌سی مراجعه کردند به مرکز، من دو تا 6 سی‌سی به آن‌ها دادم و این افراد را نگه‌داشته است پس می‌توانیم بگوییم که؛ روش DST واقعاً معجزه است.

 

آقای دکتررضا

به نظر من یکی از دستور جلسات مهم پروتکل DST و تجربه‌ای است که نسبت به آن وجود دارد و مقایسه‌ی آن با بقیه متدهای درمان است. ماسوای مدت‌زمانی که بیمار از کنگره می‌گرفتیم، تقریباً یک سال و اندی است که؛ ما از مهرماه امسال دور دوم لژیون در کلینیک را انجام می‌دهیم و نتایجی که در این بحث پیش‌آمده، انگیزه بیشتر بیماران برای بحث درمان است. در کلینیک روزهای یک‌شنبه راهنما از کنگره می‌آید، چهارشنبه‌ها روان‌شناس ما مدیریت می‌کند، روزهای دوشنبه هم‌سفران می‌آیند و مشارکت و بحث می‌کنند. حتی با صلاح‌دیدی که آقای مهندس آن زمان داشتند و ما بیماران متادون و بو پره داشتیم آن‌ها هم با پروتکل DST می‌آید و می‌نشیند و فردی هم که اوتی مصرف می‌کند می‌نشیند و هیچ‌گونه خدشه‌ای به آن‌ها وارد نمی‌شود.

پروتکل اجرایی ما نیازمند اصلاح مجدد است، ما در بحث پروتکل درمانی که بحث متادون است، فرد باید روزانه به مرکز بیاید و دوز دارو را به‌صورت تک‌دوز استفاده کند. اساس این قسمت این است که؛ ما از همان ابتدا با بی‌اعتمادی به بیمار نگاه می‌کنیم و فرض می‌کنیم، اگر بیمار جلوی ما دارو را نخورد حتماً بیرون می‌فروشد و استفاده نمی‌کند. درصورتی‌که در پروتکل DST از همان ابتدا به فرد اعتماد می‌شود و بیمار هفتگی دوز خود را به شکل DST می‌گیرد؛ اما این قسمت چون نگاه بی‌اعتمادی نسبت به بیمار وجود دارد، می‌گوییم: باید هرروز جلوی ما دوز خود را مصرف کنی.

در بحث درمان یکی از اشتباهات این است که ما زمان را مشخص نمی‌کنیم که فرد چند ماه باید تحت درمان باشد. ما نقطه شروع را مشخص می‌کنیم ولی نقطه پایان مشخص نشده. ولی در پروتکل DST این زمان مشخص است و در عمل این سیستم جواب داده است. ما هم باید اعتماد را در سیستم خود به اجرا درآوریم و از پروتکل DST استفاده کنیم، چون این روش در ایران طراحی‌شده و جواب داده و در درمان بیماران مؤثر بوده است.

 

آقای دکترعلیرضا

نکته‌ی مهم در متد DST سقف دوز مصرفی است، مسئله‌ای که ما هیچ‌وقت رعایت نکردیم. هر جا که بیمار خواست، دوز مصرفی او را بالا بردیم. اگر ما دوز دارو را تقسیم کنیم و در طول روز با اعتماد به بیمار دوز دارو را به او بدهیم، مطمئناً نتیجه‌ی بهتری می‌گیریم.

 

آقای دکترمحمدعلی

هدفی که از پروتکل قبلی دارودرمانی عنوان‌شده این است که؛ ما سینگل دوز (تک‌دوز) بدهیم و شخص در کلینیک سینگل دوز را دریافت کند و روز بعد دوباره مراجعه کند. کسانی که برای بار اول این کار را انجام دادند، چند اشکال اساسی در این مسئله وجود دارد. یکی از نکاتی که من به تجربه یافتم این بود که؛ کسانی که ما به آن‌ها سینگل دوز می‌دهیم و دیگر به آن‌ها نمی‌گوییم: دوز دارو را همین‌جا بخور و برو، بلکه می‌گوییم: دوز دارو را ببر و مصرف کن. زمانی که با آن‌ها صحبت می‌کنیم، آن‌ها به‌صورت سنگیل دوز مصرف نمی‌کنند، مثلاً شخصی 100 میلی‌گرم در روز متادون مصرف می‌کند. این 100 میلی‌گرم را هر وقت دوست داشت یک‌تکه از دارو را مصرف می‌کند مثل کسی که وقتی احساس خماری می‌کند یک‌تکه تریاک می‌خورد. تقسیم این دارو به سه نوبت در روز باعث می‌شود این رفتار از بیمار گرفته شود و بیمار در طی روز تقسیم‌بندی کند و بداند که ما برای سایر اوقات روز او هم برنامه داریم.

نکته مهم‌تر که من آن را باور دارم این است که مصرف DST دارو اثربخش بودن درمان را افزایش می‌دهد. خدمت مهندس گفتم قبلاً یک‌زمانی درزمینهٔ اوتی یک پژوهشی انجام دادیم و به افراد روزانه سینگل دوزی دادیم و اثری که باید از آن بگیریم را نگرفتیم، ولی با روش DST که آقای مهندس انجام می‌دادند اثر بسیار خوبی از این دارو گرفته شد. در مورد متادون و حتی داروهای دیگر هم نتیجه خوبی گرفتند. در بعضی از درمان‌های دیگر مثل روان‌پزشکی وقتی دارو را به این شکل تجویز کردیم اثربخشی دارو خیلی افزایش پیدا می‌کند و بیمار احساس می‌کند در تمام این مدت تحت درمان قرار دارد و پزشک احاطه کامل به آن شخص دارد.

به‌طور سنتی برای شخص من پیش‌آمده وقتی دارویی مثل کلرودیازپوکساید را برای بیمار نسخه می‌کنم که؛ صبح و ظهر و شب بخورد، داروخانه روی دارو می‌نویسد: هر 8 ساعت و فرد به‌صورت اتوماتیک آن را سر ساعت می‌خورد. باور ذهنی وردم این است که؛ باید داروهایشان را مثل آنتی‌بیوتیک سر ساعت خاصی به آن‌ها بدهیم، آن‌ها به این طریق نتیجه اساسی‌تری می‌گیرند.

 

آقای دکترنادر

آقای مهندس در این سی دی به سوابق گذشته ترک اعتیاد در روش‌های مختلف اشاره کرد. دلیل اینکه هیچ‌کدام از روش‌ها باقی نماندند، این بود که هیچ‌کدام مؤثر نبودند و نتیجه‌ی مثبتی نداشتند.از طرفی روش‌هایی که الآن به‌روز می‌شود حاصل چندین سال تجربه‌های مختلف بوده است، این روش، روش مناسبی بود حتی در درمان با متادون یا درمان با قرص. آقای مهندس به این موضوع اشاره کردند که؛ ما متخصص چشم‌پزشک یا گوش و حلق و بینی داشتیم ولی متخصص درمان اعتیاد نداشتیم و از ابتدا همیشه به‌صورت سطحی و ساده به آن نگاه شده است.

اما الآن به اطلاعات و آگاهی در این زمینه نیاز داریم. همه می‌دانیم شروع اثر دارو سه تعریفی است که برای همه داروها گفته می‌شود. آقای مهندس می‌گوید: درواقع شلیک گلوله به‌حساب می‌آید. هرچه تعداد دفعات بیشتر شود مواد بیشتر به سمت دارو هدایت می‌شود. چرا؟ چون شروع اثر تعادل ایجاد می‌کند. در اوج اثر متادون روز سوم خیلی خطرناک می‌شود. فرد مراجعه می‌کند و می‌گوید: روزی دو سی‌سی برای من کم است. پروتکل می‌گوید بیش از این حد نباید بدهید. از او اصرار و از ما انکار چون ما عوارض بعدازآن را می‌دانیم.

می‌دانیم که روی‌هم انباشته می‌شود وبری بیمار اثر تشنجی دارد و احتمال مسمومیت بیشتر می‌شود. من به‌شخصه از روش DST در سایر موارد هم استفاده می‌کنم، مثلاً در متادون درمانی برای بیمار از سه تا دوز استفاده می‌کنم و در سیر یازده ماه، هشت ساعت را رعایت می‌کنم و موفق هم هستم.

 

 

خانم دکترنوشین

طبق فرمایشات همه‌ی پزشکان آن چیزی که در کلینیک‌ها مشاهده می‌کنیم با آن چیزی که در پروتکل به ما آموزش داده‌شده از زمین تا آسمان فرق داشته است. یکی از مهم‌ترین چیزهایی که کمتر به آن توجه می‌شود، این است که؛ مریضی که مراجعه می‌کند حجم بیشتری از استرس را با خود دارد.که نصف آن استرس ترس از خماری است و خودش هم در جلسه‌ی اول بازگو می‌کند که من اگر به مسافرت بروم بدون دارو بمانم چه کنم؟ اگر این دوزی که شما می‌دهید جواب ندهد چه‌کار کنم؟ چیزی که من به تجربه دریافتم به افراد بیمار می‌گویم: مثلاً اگر 50 سی‌سی متادون مصرف می‌کنی ما به تو می‌دهیم ولی تو ازلحاظ روانی روی خودت کارکن! اگر کارکنی ممکن است با 30 سی‌سی هم تا شب دوام بیاوری، یعنی؛ با سه دوز 10 سی‌سی در سه وعده این روش جواب می‌دهد. تشخیص اختلالات روان‌پزشکی و روان شانسی قدم اول است و در این روش مؤثراست. در ترک اعتیاد وقتی ما استرس را پائین می‌آوریم دوز بیمار خودبه‌خود کم می‌شود و بیمار نسبت به درمان و ما پزشکان اعتماد بیشتری می‌کند.

 

خانم دکترشیوا

روشی که در کنگره به‌کاربرده می‌شود، درمان به روش DST است که مثلث درمان را دارد که اضلاع آن تشکیل‌شده از جسم، روان وجهان بینی. در این درمان ما بسیار نتیجه می‌گیریم درمان جسم که همان درمان دارویی است، در سفر اول انجام می‌گیرد که جلوتر از آموزش است. در کنگره 60 درمان بالاتر از ترک و تعادل بالاتر از درمان است. در سفر اول بیماران به درمان می‌رسند و در سفر دوم هست که به تعادل می‌رسند؛ بنابراین سفر دوم در کنگره بسیار مهم است.

 

 

 مهندس

جلسه خیلی خوبی بود، یک تفکری به وجود آمد که از زوایای مختلف به آن نگاه کردیم. یک خاطره خوبی از همین مکانی که نشسته‌ایم، دارم.اینجا سالن نبود بلکه زمین فوتبال بود، زمین فوتبال را از ما گرفتند. گفتند: می‌خواهیم اینجا را پیست تیراندازی بکنیم. بچه‌ها گفتند: بیایید دعوا کنیم، تورها را بکنیم، شلوغ کنیم، گفتم نه هیچ کاری نکنید، بگذارد من چهار، پنج روز فکر کنم یک‌راهی پیدا می‌کنم.

بعد از یک هفته آمدم و به بچه‌ها گفتم: بروید پیست تیراندازی ثبت‌نام کنید، مگر اینجا تیرانداز نمی‌خواهد؟ وقتی ما در آنجا ثبت‌نام کنیم باز اینجا مال خود ما می‌شود. همه ثبت‌نام کردیم اینجا پر شد از بچه‌های کنگره، بدون جنگ و خونریزی اینجا را پس گرفتیم. مسابقات تیراندازی لیگ تهران آغاز شد درصورتی‌که ما تازه تیراندازی باکمان را یاد گرفته بودیم. البته در کشور مهم‌ترین باشگاه، باشگاه کنگره 60 است. در تیراندازی سیبلی جلو قرار دارد که روی آن کاغذ A4 می‌چسبانند به نام فیس و روی سیبل سه نفر تیراندازی می‌کنند. من به خاطر اینکه بچه‌ها راه بیفتند و نگویند: از سن ما گذشته، خود من هم جزء تیراندازها شدم.

موقع تیراندازی فقط خدا می‌کردم که تیرم به سیبل بخورد تا می‌خواستم تیر بی اندازم تیرها به چپ و راست می‌رفت. دو نفر از بچه‌ها که برای تماشا آمده بودند، گفتند: مهندس، شاید ایراد از تیرها باشد، تیرها را عوض کن! گفتم: مربی گفته در مسابقه نباید تیرها را عوض کنید. گفتند: برای تو که فرقی نمی‌کند تو همه را بیرون می‌زنی، اگر تیرها را عوض کنی شاید به هدف بخورد. زمانی ما به نتیجه نمی‌رسیم، مثل من که هر چه تیرها را عوض کردم باز به نتیجه نرسیدم.

من باید آن روز تیراندازی را کاملاً یاد می‌گرفتم. اگر ما نبض کار را یاد بگیریم به نتیجه می‌رسیم اگر نبض کار در دست ما نباشد یک وعده‌ای، سینگل دوز،TDS هر طور کنیم باز فرقی نمی‌کند. آشپز باید آشپز باشد، مواد غذایی اگر از بهترین مواد هم باشد، بهترین غذا باید به دست آشپز پخته شود. ما الآن وارد فازی شده‌ایم که؛ درمان هم وجود دارد. الآن سینگل می‌کنیم که روزی یک وعده است. شما باید یک نکته را در نظر بگیرید، ما وقتی می‌گوییم: دزد، دزد داریم که از جیب پدرش دزدی می‌کند، دزد هم داریم که راهزن است و سرقت مسلحانه می‌کند به همه‌ی این‌ها می‌گوییم دزد. می‌گوییم سواد، یکی پنج کلاس سواد دارد، یکی دکتراست یکی لیسانس است پس فرق می‌کند. ما همه می‌گوییم: معتاد، معتاد طبقه‌بندی دارد و همه را نمی‌توان پروتکل داد. سینگل دوز برای کارتن‌خواب‌ها بود.

یک سری الکلی‌ها، کارتن‌خواب‌ها بیرون بودند، دربه‌در بودند و شغل و حرفه‌ای نداشتند، به آن‌ها می‌گفتند: صبح به صبح باید بیایید اینجا بخورید و بروید. حالا این فرد برج‌ساز، مهندس، جراح یا بازرگان هستند، به این افراد نمی‌توانی بگویی که؛ باید بیایی، دارو را همین‌جا بخوری. دو تا سه درصد معتادان کارتن‌خواب هستند که؛ باید در مرکز اوتی یا متادون بخورند و بروند، ولی بقیه این‌طور نیستند. به خاطر اینکه این افراد نمی‌توانند روزی سه بار به مرکز بیایند به همین خاطر DEDY شد تا یک روزی یک‌بار دارو بخورند. ولی کدام معتاد می‌تواند در روز یک‌بارمصرف کند و کدام ماده مخدر است که؛ در بدن بیست‌وچهار ساعت دوام داشته باشد. وقتی فردی هرروز می‌خورد و شما می‌خواهید او را روی TDS ببرید پانزده روز، بیست روز تا یک ماه طول می‌کشد تا فرد سازگار شود؛ بنابراین ما یک سری معتاد داریم که در جامعه موجه هستند نه می‌توانند در روزبه کلینیک بیایند نه می‌توانند روزی یک‌بار بخورند باید به آن نودوهشت در صد اعتماد بکنیم. مسئله‌ای داشتیم با آقای مکری در مرکز ملی مطالعات رو پایلوت هزارنفره، ایشان نیز می‌گفت: بیمار باید روزی یک‌بار دارو بخورد. گفتم: روزی یک‌بار خورد که اصلاً قابل‌قبول نیست، بلکه باید هفته‌ای یک‌بار دارو بگیرد و ببرد خانه گفت: مگر می‌شود گفتم: ما امتحان می‌کنیم تا ببینیم چه می‌شود؟ هنوز که آزمایش نکردیم.

در همان مرکز ملی مطالعات دوز شد، TDS سه بار در روز. در پروتکل هزارنفره دارو را هفته‌ای یک روزبه بیماران می‌دادیم البته بیشتر از هفده سی‌سی نداریم و بیشتر از هزار نفر را پایلوت کردیم. وقتی مواد را بخورند تا هفت، هشت ساعت جواب می‌دهد ولی بعد از هفت، هشت ساعت پایین می‌آید و شخص دنبال خلاف و غیره می‌گردد، پس باید عمل شود. در کنگره در مورد DST یا روش‌های دیگر درمان است مطالب زیادی است. مهم‌ترین ویژگی DST این است که؛ به درمان صدر صد معتقد است و کار DST این است که؛ در فهم اعتیاد تلاش و کوشش فراوان می‌کند، DST می‌خواهد کاری کند که؛ خودمصرف کننده اعتیاد را بفهمد. DST کاری می‌کند که؛ خود فرد مصرف‌کننده لحظه‌به‌لحظه بداند چه‌کار می‌کند، برنامه‌اش چیست؟ زمان درمانش کی است؟ اگر کم می‌کنیم برای چیست؟ اگر گریز بزند سفرش خراب می‌شود، وقتی گریز می‌زند سیستم را خراب می‌کند.

ما برای بچه‌ها تفهیم می‌کنیم که گریزی که می‌زنند سیستمی که خودش را بالانس می‌کند را به هم می‌زنند. ما تنها چیزی که در رابطه با آن صحبت نمی‌کنیم گریز است چون تجربه‌ای که ما داریم تجربه چندین هزارنفره است. من هفته‌ای حداقل نودتا صد تا رهایی امضا می‌کنم که؛ تجربه‌ی بسیار گسترده‌ای است در همه‌ی جهات که ما به آن عمل کنیم؛ بنابراین ما تمام اطلاعات را به مریض منتقل می‌کنیم که؛ چرا باید کم کنی؟ چرا باید زیاد کنی؟ و اعتقادداریم که درمان، درمان قطعی است. به همین دلیل همه‌چیز آموزش داده می‌شود و افراد تحت فرمان می‌آیند. انجام این کار در کلینیک‌ها کار سختی است ولی ما در کلینیک‌ها اجرا می‌کنیم. فکر نکنید فقط باید در کنگره آن را اجرا کرد شما به‌راحتی می‌توانید در کلینیک‌ها هم این مراحل را آموزش دهید، اول کار سخت است ولی ذره‌ذره امکان‌پذیر است. چندین کلینیک این کار را شروع کرده‌اند، لژیون هم دارند، آموزش هم می‌دهند و به درمان قطعی هم می‌رسند. امیدوارم که در این راه به‌اتفاق هم موفق بشویم و به نتیجه نهایی برسیم.

 

بعد از سخنان جناب آقای مهندس آقای دکتر رضا مجدداً مشارکت کرده و گفتند:

باراهنمایی‌هایی شما چند کلینیک شروع به انجام این کارکردند. خود ما هم از یک بیمار شروع کردیم و تقریباً یک سال و نیم پیش لژیونی که تشکیل داده بودیم، در سه هفته یک نفر می‌آمد و تغییر هم می‌کرد. اتاق روانشناسی که داشتیم در آن اتاق از یک نفر شروع شد باوجوداینکه اجباری در کار نبود، رسید به چهارده، پانزده نفر و ما مجبور شدیم سالن انتظار را نصف کنیم. الآن سی دی که دوستان در هفته می‌گیرند تقریباً به چهل سی دی رسیده است و افراد خودجوش به کلینیک مراجعه می‌کنند. بحث فقط TDS کردن نیست، بلکه پروتکلی به نام DST داریم که ظرافت خاص و لم هایی دارد و ما باید لم ها را یاد بگیریم اگر باور را در میان بیماران ایجاد کنیم و ره‌جو احساس کند که جلسات برای او مفید است حتماً استقبال می‌کنند. چند هفته پیش که بازرسی آمده بود من لیست رهایی کنگره و برگه فالوآپ هایی که وجود داشت را به آن‌ها نشان دادم. یکی از نقاط قوت ما تشکیل جلساتی است که برگزار می‌شود. آن‌ها گفتند: این جلسات یکی از نقاط قوت این کلینیک است که خیلی منظم و منسجم است. آن‌ها به من پیشنهادی دادند که؛ شمار رهایی‌ها را در زون کن قرار دهید تا قابل‌ارائه باشد. اگر این کار خوب پیش برود درروند کار بدبینی نسب به کلینیک‌ها برطرف می‌شود. دکتر مکری هم تأکید داشتند بر ویرایش پروتکل تا به کلینیک‌ها کمک جدی‌تری شود.

 مهندس در پاسخ گفتند:

اصلاً نیاز به ویرایش نیست مسئله این است که ما روی شربت OT یک پایلوت را انجام دادیم تا پروتکل بر مبنای پایلوت انجام شود. اگر در پایلوت TDS بوده، باید پروتکل هم TDS باشد، اگر پله‌ها کاهش بیست‌ویک روزه بوده باید کاهش هم بیست‌ویک روزه باشد، اگر در صد ضریب هشت‌دهم بوده باید الآن هم هشت‌دهم باشد. ما نمی‌توانیم چیزی که پایلوت کردیم سه وعده TDS بوده بیاییم آن را DEDY کنیم یا بیست‌ویک روز را بکنیم یک ماه، چیزی که پایلوت شده هر نفر به یک صورت شروع کرده. ما در تمام این مدت یک اور دوز اوتی نداشتیم. هدف اول این است که؛ بیماران به درمان برسند، هدف دوم این است که کلینیک‌ها رونق بگیرند. بیاییم هرکدام از کالایی که در کنگره به درد می‌خورد برداریم و هرکدام به درد نمی‌خورد بریزیم بیرون و هرکدام از کلینیک‌ها بشود کنگره 60، به اسم خودتان. من مطمئنم چیزی که کلینیک را سر پا نگه می‌دارد بیماران هستند. چیزی که الآن کنگره را سر پا نگه می‌دارد اعضای کنگره هستند. اگر هرکدام خوب شوند با خود پنج نفر دیگر را هم می‌آورند. اگر خوب شوند هر چی پول بخواهید می‌دهند. این دیدگاه را که معتادان افراد فقیر و گدا و کارتن‌خوابی هستند از ذهن خود بیرون کنید. دو در صد بیماران این‌طور هستند، بقیه معتادان افراد ثروتمندی هستند.

 

تهیه و تنظیم : علیرضا نیک روش

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .