English Version
English

چشمه‌های مغز

چشمه‌های مغز

سال‌های 75 یا 76 بود که با همهٔ ترس‌هایی که از بیماری مواد مخدر داشتم با این مقوله آشنا شدم که به‌خاطر جهل و ناآگاهی از مواد مخدر، اعتیاد، انسان و مهم‌تر برای گذر از ترسی که داشتم ناخواسته قدم به سرزمین نابودی‌ها گذاشتم.

در ابتدای دوران ابتلا به بیماری بعد از هر مصرف همیشه دچار سردرد و حالت تهوع می‌شدم که این حالت‌ها را در دوستانم نمی‌دیدم، به‌زعم آن‌ها به دلیل تجربه بیشتر آنان در مصرف؛ بروز این حالات در روزهای ابتدائی امری عادی تلقی شده که به‌مرور برطرف خواهد شد. من در حال حاضر درک می‌کنم که در آن روزها من به چه سیستمی ضربه وارد می‌کردم و به‌مرور مانع از تولید و ترشح چه هورمون‌هایی شدم که جای آن‌ها را سرخوشی کاذب و خارش و دورگه شدن صدا گرفت اما زهی خیال باطل.

در سال‌های اول و دوم ظاهراً همه‌چیز بسیار خوب و عالی پیش می‌رفت و جسم من هیچ وابستگی به مواد مخدر پیدا نکرده بود اما ناخودآگاه در پی دوره‌های مختلف مصرف در درونم به یک نیرویی احتیاج پیدا کردم که به‌نوعی حامی و دلیل اعمال و رفتارهایم بود و من غافل بودم که ادامه این روند چه پیامدهایی برای من خواهد داشت و من کمترین تصور را هم نداشتم که جسم هم نیز وابستگی پیدا خواهد کرد و همین عامل باعث فروریختن ترس من از مواد مخدر شد و متأسفانه بر این باور شدم که اعتیاد تا این حد که می‌گویند این‌قدر هم غول بی شاخ و دم نیست و جای تعجب داشت از افرادی که همهٔ داشته‌هایشان را ازدست‌داده بودند اطرافیان مهم‌ترین عامل آن را بیماری مصرف مواد مخدر بیان می‌کردند.

به‌مرور هر چه پیش می‌رفت من نردبان جهل و نادانی را بالا می‌رفتم و به مدارج و مراتب تاریکی‌ها دست پیدا می‌کردم تا این‌که گل بود و به سبزه نیز آراسته شد! حال علاوه بر نیاز به یک موجود نامرئی برای حمایت درونی به نیرویی نیاز داشتم که بتوانم حداقل صبح‌ها از رختخواب جدا شوم و به امورات روزمره رسیدگی کنم، در آن روزها و حتی سال‌های بعد بیماری هیچ زمانی دلیل بیماری را نفهمیدم. متأسفانه نه‌تنها من بلکه از هر بیمار دیگری هم همین سؤال را پرسیدم که چرا این بیماری؟ و یا علت این بیماری؟ در پاسخ همه یک‌دل و هم‌زبان در پاسخ به این سؤال می‌گفتند: به دلیل این‌که جسم در معرض با مواد مخدر در یک بازه زمانی طولانی به موادمخدر عادت پیداکرده به همین دلیل نسبت به آن احساس نیاز دارد، همین سؤال را بارها از پزشکان هم پرسیدم که آن‌ها نیز همین جواب را فقط با کلمات قلمبه و سلمبه و با زبان علمی دادند و من باز نفهمیدم و این‌بار یک سؤال بزرگ‌تر روبه شدم که اگر بدن تحت تأثیر هم‌جواری با یک ماده با آن عادت پیدا می‌کند چرا به آب‌ونان و برنج اعتیاد پیدا نمی‌کند من که سال‌های بیشتری از این‌ها استفاده کردم! زمانی‌که غذا نمی‌خورم فقط گرسنه هستم، چرا درد ندارم! چرا پرخاش نمی‌کنم! اعتیاد به غذا و میوه باید چندین برابر و با وسعت بیشتری باشد.

طی سال‌های درگیری اعتیاد راه و روش‌های مختلف سنتی و علمی موجود را برای جدایی از بیماری امتحان کردم که دقیقاً مثل فردی که در مرداب اسیرشده با هر دست‌وپا زدن در این راه فقط بیشتر فرومی‌رفتم. یک‌بار میزان مصرفم بیشتر شد، جائی دیگر وعده‌های مصرف من تکرر پیدا کرد، در یک مطب به مصرف قرص و دارو نیز نائل شدم و درنهایت، متأسفانه مصرف صنعتی‌ها نیز به آلبوم اضافه گردید تا این‌که اتاق احیا را به لطف UROD نیز تجربه کردم، اما به قول اطباء و پزشکان عزیز برای درمان هر بیماری شناخت و تشخیص از مهم‌ترین عوامل است. چیزی که در مورد آن اطلاعات و آگاهی به‌اندازه امروز و به این واضحی وجود نداشت.

به لطف کنگره 60 و ارائه تعاریفی از موادمخدر، انسان و طرح صورت‌مسئله اعتیاد، ضمن بیان متد و روش DST و حل مشکلات دیگر هیچ نیازی فقط به پاک کردن صورت‌مسئله اعتیاد به روش‌های سابق نیست. در این راه با ارائه متد DST و داروی درمان OT برای درمان جسم در کنار روان و جهان‌بینی افراد کاری کارستان صورت خواهد گرفت تا شهر وجودی که در اثر هجوم ساقیان باده گستر، موریانه‌ها و کرم‌ها، موش‌های صحرائی و ملخ‌ها و حتی حشرات و مگس‌ها و موجوداتی که باعث خرابی سیستم‌های زیربنایی آن شدند بارقه‌های امید در بین ساکنان نیز تجلی یافت و کارخانه‌ها و منابع تولیدی شهر ترمیم و بازسازی می‌شوند و سیستم‌های اساسی و زیربنایی شهر مجدداً فعالیت استاندارد خود را از سر خواهند گرفت و از آنجائی که خرابی‌ها و ویرانی‌ها به‌مرور حادث گردیده درمان و نوسازی و بازسازی باید به‌مرور و مهم‌تر این‌که تحت نظارت مهندسین و کارشناسان خبره صورت بگیرد و فرد نیز باید از تمام دستورات و توصیه بهره برده و آن‌ها را بکار ببندد که در غیر این‌صورت و عدم هماهنگی درون و برون و یا ساخت‌وساز یک‌باره صدمات و ضربات مهلک‌تری وارد خواهد شد.

تمام فرایند این ساخت‌وسازها تحت نظارت پروژه‌ای که به‌نام سیستم ایکس نام‌گذاری شده انجام می‌شود و در آن تمام چشمه‌های هورمون‌های شهر که در ارتفاعات مغز و سایر نقاط قرار داشتند مثل انکفالین، دوپامین، اندورفین و سایر آن‌ها به خشکی گراییده بودند از نوع به جوشش و قلیان خواهد افتاد و از تراوشات آن‌ها کوچه‌باغ‌ها، جنگل‌ها و مرغزارهای بدن سیراب خواهد شد که در پی همین سیراب شدن شهر وجودی، انسان به تعادل و صلح دست خواهد یافت که در غیر این‌صورت تلاش‌های بی‌نتیجه خواهد بود.

 

نويسنده: مسافر اميد لژيون آقاي احمد جعفري ( لژيون ششم)
نمايندگي آكادمي

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .