English Version
English

باران محبت

باران محبت

اگر می‌خواهیم چیزی را یاد بگیریم به خلقت، آفرینش و طبیعت نگاه کنیم، طبیعت بسان مادری مهربان انسان را در دامن خودمی‌پروراند و انسان از طبیعت روش ماندگاری و بقاء را می‌آموزد.

طبیعت و هستی و آنچه که خداوند خلق کرده از یک نظم و انضباط خاص تبعیت می‌کنند و ایجاد یک سیستم منسجم و هدفمند و اینکه هر چیزی در جایگاه خودش قرار گرفته است و هدفی را دنبال می‌کنند نشانگر خالقی عالم و قادر است و وجود نظم و هماهنگی بین پدیده‌ها در جهان هستی وجود خدای بی‌همتا را اثبات می‌کند.آنچه که در طبیعت و در هستی وجود دارد درون ما انسان‌ها هم قرار دارد انسان مجموعه‌ای عظیم و ناشناخته است از کتابی قطور یک صفحه و از دریایی عظیم فقط قطره‌ای از آن را درک کرده‌ایم.باران رحمت الهی؛ خیر و برکت خداوند است بر روی زمین، زمین خشک و لم‌یزرع با دریافت باران و رحمت الهی احیاء می‌شود سرسبزی و حیات و زنده شدن را از رحمت الهی دریافت می‌کند، وقتی زمین سرسبز می‌شود تنوع حیات در آن زیاد می‌شود سرسبزی حس سرزندگی و حیات و آرامش را منتقل می‌کند، اما همین زمین سرسبز وقتی که از باران رحمت بی‌نصیب می‌شود از چرخه حیات خارج می‌شود و تبدیل به زمینی خشک و کویری سوزان می‌شود و حیاتی در آن برقرار نیست و فقط عقرب؛ رتیل و مارهای سمی و خطرناک و کشنده در آن حیات دارند.

اگر بخواهیم معادل این باران را برای انسان‌ها هم پیدا کنیم محبت است که اگر به زمین وجودی شخص داده شود آن زمین سرسبزی و حیات خودش را حفظ کند و اگر محبت و باران از آن شخص گرفته شود و اگر آن زمین سرسبز هم باشد خشک و بی رطوبت می‌شود و احساس سرخوشی، کار، تشکیل خانواده در او از بین می‌رود در او حیات وجود دارد اما سمی و زهرآگین است، انسانی که درون او عاری از محبت باشد کلام و سخنان او مانند سمی مهلک و کشنده است و در هر جمعی که قرار بگیرند آرامش و آسایش را از آن مجموعه سلب می‌کند و این بستگی به ظرفیت و دانایی انسان دارد هر چقدر ظرفیت و دانایی انسان‌ها بالاتر باشد از انتقال این سموم به دیگران ممانعت به عمل می‌آورند ولی کسی که ظرفیت و دانایی آن پایین است سموم خود را به دیگران منتقل می‌کند و او را از پای درمی‌آورد و انرژی را از دیگران می‌گیرد تا به حیات خود ادامه دهد.
انسان‌ها وقتی از صراط مستقیم خارج می‌شوند و فرمان‌ها الهی را نقض می‌کنند و فراموش کنند آنگاه قدرت و ابزار قدرت را به دست نیروهای منفی و بازدارنده می‌دهند وجود آنان عاری از محبت می‌شود و پیوند و ارتباط انسان‌ها با دیگران و هستی قطع می‌شود تجسس کردن در امور دیگران، غیبت کردن، سرزنش کردن و دروغ گفتن درون این افراد جای می‌گیرد و این صفات بد به او پیوند می‌خورد و درون این افراد مانند کویر خشک و سوزان می‌شود؛ و انسان برای ادامه حیات این خوراک را از هر جایی و هر بازاری طلب می‌کند و بهایی سنگین در عوض دریافت این محبت پرداخت می‌کند و سبب بسیاری از ناهنجاری‌ها و پیوندهای نامیمون می‌شود.
انسان وقتی از تاریکی خارج می‌شود و افکار و اندیشه او مثبت می‌شود و فرمان‌ها الهی را انجام می‌دهد و عمل می‌کند به تعادل می‌رسد و حس زندگی، آرامش و آسایش و عشق ورزیدن به هستی و مخلوقین و خالق هستی در او زنده می‌شود حس خوب مراقبت می‌خواهد، کینه و نفرت نداشتن مراقبت می‌خواهد.
 



برگرفته از سی دی سم
نویسنده:همسفر بتول
نمایندگی:بوشهر
نگارنده:همسفر صدیقه

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .