هشتمین جلسه از دور بیست و نهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران با استادی آقای رضا میرزایی، نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر حمید و با دستورجلسه "قضاوت و جهالت"در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۲۸ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود. همچنین سومین سالگرد رهایی کمک راهنمای محترم آقای احمد خادمی را با شور فراوان جشن گرفتیم.
سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر، خدا را شکر میکنم که سعادت حضور در این جایگاه را پیدا کردم و از نگهبان محترم تشکر میکنم. امروز دو دستور جلسه داریم یکی دستور جلسه اصلی و دیگری تولد آقای خادمی؛ تولدها هم از دستور جلسات اصلی کنگره هستند چون تولدها هرکدام یک پیامدارند و آنهم بهنوبهٔ خودش مهم است. رهاییهای لژیون چهارم را به خودشان و همسفرهای محترمشان، به بنیان کنگره ۶۰ جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان سرکار خانم آنی و استاد جهانبینی آقای امین دژاکام، ایجنت محترم شعبه جناب آقای احمد حکیمی، به مرزبانهای محترم شعبه و تمامی کمک راهنماهای عزیزی که حضور دارند تبریک میگویم و امیدوارم که این رهاییها مستدام باشد.
دستور جلسه اول بحث قضاوت و جهالت است، بحث کلی ما درمان اعتیاد است به روش DST. شاید سؤال پیش بیاید که من آمدهام اینجا مشکل اعتیاد و موادم را حل کنم و ارتباط درمان اعتیاد و دستور جلسات چه هست؟ همینطور که میدانید خطمشی و درمان کنگره بر اساس دو پارامتر مهم است، یکی انسان و دیگری مواد مخدر. مواد مخدر و انسان هرکدام جداگانه مشکل خاصی ندارند و مشکل از زمانی شروع میشود که اینها باهم ممزوج میشوند، مثل اکلیل و سرنج، در مغازه رنگفروشی و نقاشی هرکدام از این دو در جعبههایی مجزا هستند و هیچ مشکلی باهم ندارند ولی مشکل زمانی شروع میشود که این دو باهم مخلوط شوند و حالت انفجار را به وجود آورند. مواد مخدر هم درواقع با انسان ترکیب شد و ازدواج کرد و پدیدهٔ نامیمونی به نام اعتیاد به وجود آمد. برای درمان قطعی ما نیاز به شناخت و معرفت داریم، شناخت مواد مخدر و شناخت انسان، ظاهراً همه ما مواد مخدر را کموبیش میشناسیم ولی بحث شناخت انسان مقولهای بسیار مهم برای ماست. آیا شناخت انسان در حد اطلاعات شناسنامهای است؟ خیر، همانطور که میدانید کنگره ۶۰ انسان را به دو بخش مجزا تقسیم کرده: صور آشکار و صور پنهان، اگر میخواهیم مشکل اعتیاد فرد را حل کنیم و درمان انجام بگیرد میبایست ما روی شناخت انسان خصوصاً صور پنهان و عقبهٔ انسان از زمانی که از مرحلهٔ حیوانی پا به مرحلهٔ انسانی پا گذاشت، واقف باشیم.
شناخت صور پنهان انسان در بحث درمان اعتیاد بسیار مهم است و بحث قضاوت و جهالت درواقع بیشترین بار تأثیرش روی صور پنهان است. خداوند زمانی که انسان را آفرید قضاوت را در وجودش نهادینه کرد، برای اینکه قدرت اختیار را به او داد و گفت ای انسان تو اختیارداری. انسان شروع کرد به قضاوت کردن خوب و بد و تشخیص راه و بیراهه، پس با توجه به گوهر وجودی انسان که اختیار است، انسان ناخواسته نیاز به قضاوت دارد ولی فقط در مورد خودش. ولی من اصلاً در مورد خودم قضاوت نمیکنم و فقط در مورد دیگران دائم در حال تجسس و قضاوت هستم. دیروز آقای مهندس گفتند که قضاوتهایی که ما انجام میدهیم هشتاد درصد در درون خود ما هست، اگر در کوچهای عبور میکنم و کسی را میبینم که از خانهای خارج میشود در موردش قضاوت میکنم، اگر دو نفر را ببینم که باهم حرف میزنند، قضاوت میکنم که در مورد مواد و ضد ارزشها صحبت میکنند. پس به قول استاد امین قضاوت مثل یک جوی دوسر هست که یک سرش در درون من و سر دیگرش در درون جامعه است؛ و اما پروسهٔ قضاوت چه تخریبی را برای من به وجود میآورد، چراکه باعث خراب شدن حال من میشود و من هم حال اطرافم را خراب کنم، استاد امین به زیبایی این قضیه را تبیین میکنند و میفرمایند اگر برفرض آقای میرزایی اینجا نشستی و در مورد خواهرت در شهر اصفهان قضاوت میکنی، این قضاوت کردنت بهمانند این است که یک موشک ازاینجا شلیک کردی به سمت آن شخص در اصفهان و این موشک دقیقاً به هدف برخورد میکند، شاید جنگافزارهای امروزی که تمام الکترونیک هستند به هدف برخورد نکنند ولی قضاوت کردن دقیقاً به هدف برخورد کرده و حال طرف مقابل را بد میکند و متقابلاً آنهم ناخواسته در صور پنهانش یک موشک به سمت من شلیک میکند و سطح انرژی ما پایین میآید، مضاف بر اینکه ما روایات زیادی از ائمه اطهار داریم که تجسس و قضاوت نکنید.
کنگره ۶۰ قضاوت کردن را منع میکند خصوصاً بچههایی که وارد سفر میشوند، باید دوربین را روی خودشان زوم کنند. درواقع ریشه اصلی قضاوت کردن از جهل و نادانی است، هرچه انسان جاهلتر و نادانتر باشد قضاوتهایش در مورد دیگران بیشتر. یکی از نشانههای تعادل و به درمان رسیدن اینکه شخص دیگران را قضاوت نکند. پس اول به خودم توصیه میکنم که دانایی خود را روزبهروز افزایش بدهم تا دست از قضاوتهای نابجا بردارم حتی در مورد فرزندانم، حتی در مورد همسرم و بعد به تمام مسائل این موضوع را تعمیم بدهم.
سخنان استاد در مورد آقای احمد خادمی
دستور جلسه دوم سومین سال رهایی یکی از کمک راهنماهای محترم شعبه به نام احمد خادمی هست، خدا را شکر که این روز را دیدم و این روز را به بنیان کنگره ۶۰ جناب آقای مهندس دژکام، سرکار خانم آنی، استاد امین، ایجنت محترم شعبه جناب آقای حکیمی و خانواده بزرگ کنگره ۶۰ تبریک میگویم.
قبل از اینکه در مورد احمد صحبت کنم باید بگویم که احمد هم مثل تمام دوستانی که اینجا نشستند و حتی بدتر از این عزیزان تخریب داشت، احمد هم مثل من و شما بود با دنیایی از سیاهی و تاریکی، باحال خراب به کنگره آمد و تخریب الکل و تریاک شدید، شرایط جسمی بسیار بد، یک شهر بمبارانشده. آمد، شروع کرد و آموزشها را گرفت و در کنارش مسئلهٔ مهمی که بود همسفر محترمشان درواقع از نقش تماشاچی بودن خارج شد و بهعنوان بازیگر در کنارش قرار گرفت، آموزشها را گرفتند و سفرشان را طی کردند. ما هیچوقت نباید زحماتی را که گروه خانواده متقبل میشوند فراموش کنیم، سرکار خانم زیبنده از کمک راهنماهای بزرگواری بودند که همسفر احمد ایشان را بهعنوان کمک راهنما انتخاب کردند و شروع به آموزش گرفتن شدند و همسفر محترمشان آموزشها را عملی کردند و یک سال در دورهٔ مرزبانی قرار گرفتند و به زیبایی و عمل سالم این دوره را پشت سر گذاشتند. احمد در پروسهٔ کمک راهنمایی قبول شد، پروسهٔ کمک راهنمایی درواقع مکمل درمان هست و احمد برای خودش و از روی نیاز کمک راهنمایی قبول شد و همسفر محترشان هم کمک راهنمایی قبول شد و تبدیل شدند به یک زوج کنگرهای فعال و شروع کردند به خدمت.
آقای مهندس دژاکام میگویند که هدف کنگره تکثیر دانایی است و فقط در مورد احمد نکتهای که باید بگویم که احمد زمانی که آمد کنگره یک پوستهٔ سختی از جهل و نادانی دورش را احاطه کرده بود، عین لاک ضخیم یک لاکپشت و کاری که احمد کرد این بود که آن پوستهٔ جهل و نادانی را شکست و همهٔ ما ازجمله خود شخص من میبایست این پوستهٔ سخت و محکم جهل و نادانی را بشکافیم، احمد آن پوسته را شکست و از آن خارج شد و طبق گفته استاد سردار آموزشهای کنگره را فراگرفت و شروع به خدمت نمود و با خدمت توانست تارهای وجودی خود را که به نادرستی به هم وصل شده بود، با برداشتن صافی سیاه به انوار الهی نزدیک کند. بابت تمام نعمتهایی که خداوند به همه ما که در زیر این سقف جمع شدهایم عطا کرده و به خاطر نعماتی که خانواده محترم آقای خادمی عطا کرده، خدا را شکر میکنم.
آرزوی آقا احمد:
من آرزو میکنم خداوند هرکسی با هر امید و آرزویی که از درهای کنگره ۶۰ وارد میشود را ناامید نکند و هیچکسی ناامید از این درها خارج نشوند.
اعلام سفر آقای خادمی
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر، آخرین مصرف تریاک، طول سفر اول ۱۲ ماه و ۱۲ روز، روش درمان DST، راهنما جناب آقای میرزایی، رهایی ۳ سال و ۳ ماه و چند روز. آنتی ایکس سیگار، روش درمان DST، طول سفر نیکوتین خوراکی ۱۰ ماه و ۱۸ روزبه راهنمایی جناب آقای هادی سفر کردم، رهایی ۱ سال و ۷ ماه.
سخنان آقای خادمی:
یک پیامی هست که من همیشه با این پیام زندگی کردم و همیشه به من انگیزه داد و واقعاً یکسری الهامات از این پیام گرفتم: من آب میآورم؛ تو آنقدر بنوش که سیراب شوی؛ اما نه زیرآب. من بلندم؛ به بلندای قلههایی که نتوان تسخیر نمود اما تو بر بال من مسلح بیا تا عظمت را ببینی. من میرویانم؛ آنقدر که زمین و آسمان را شب و ظلمت فراگیرد اما تو از میان سبزهها نور را بیاب و بر بال آن بنشین و بهسوی من پرواز کن تا آنچه به باورت نمیگنجد ببینی. تو میتوانی همه آنچه هست با نیروی عقل خویش تبدیل به بهترین کنی و بهسوی نقطهای بیایی که آغاز نمودی. واقعاً وقتی آدم در این جایگاه قرار میگیرد یکسری حسهایی سراغ آدم میآید که اصلاً قابل وصف نیست، من گنگ خوابدیده و عالم تمام کر/ من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش. خدا را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم و لیاقت حضور در این جایگاه را به من عطا کرد و تشکر میکنم از همه عزیزانی که با مشارکتشان نسبت به ما محبت داشتند و آرزو میکنم که همه این جایگاه را تجربه کنند و به آن حال خوشی که مدنظر کنگره هست برسند.
اعتیاد من از سیگار شروع شد و درواقع استارت و بستری که نطفهٔ اعتیاد بسته میشود از سیگار است، من هم از سیگار شروع کردم و بهمرور گرس، حشیش، تریاک، هروئین و بعد الکل و در تمام این سالهایی که درگیر اعتیاد بودم آرامآرام تمام تاریکیها را حس کردم و تخریب وحشتناکی داشتم و اواخر کارم گریه شده بود چون خارج شدن از این قضیه برایم اصلاً قابلباور نبود و از خدا میخواستم یکراه و مفرّی باشد که از این مشکلات رهایی پیدا کنم و یک ایمان قلبی به من دهد و نهایتاً با قرار گرفتن در مسیر کنگره این سعادت نصیب من شد و خدا را هزاران بار شکر میکنم. اعتیاد و تمام تاریکیها فرصتی هستند و مثل شمشیر دو لبه عمل میکنند، هم انسان را پارهپاره میکند و هم میتواند مسیر مشکلات را باز کند و انسان را به ارتقاء برساند.
تشکر میکنم از بنیان کنگره ۶۰ آقای مهندس دژاکام و خانواده محترشان سرکار خانم آنی، استاد جهانبینی آقای امین، استاد حکیمی ایجنت محترم شعبه؛ واقعاً این خانواده و روش و متدی که بنیان کنگره مبتکر و مبدأ آن بودند، همه افرادی که درگیر اعتیاد هستند را احیاء میکند و از خداوند برای این خانواده طول عمر و عزت و سلامتی آرزو میکنم. تشکر میکنم از راهنمای عزیزم جناب آقای محمدرضا میرزایی که استادی بودند بر شعلههای آتش، ایشان واقعاً خیلی آرامش به من میداد و صحبتهای ایشان آبی بود بر روی آتش درون من، دستشان را میبوسم. از استاد ارجمند جناب آقای هادی که در لژیون ویلیام وایت رهجوی ایشان بودم تشکر میکنم، واقعاً آموزشهای ایشان کمک کردند که از اعتیاد سیگار خارج شوم. از راهنمای همسفرم سرکار خانم نجفی که از اساتید و پیشکسوتان کنگره هستند تشکر میکنم و برای ایشان و خانواده محترمشان از خداوند توفیق روزافزون و سلامتی آرزو دارم. از همسفرم ممنونم که مرا تحمل کرد، من در طول زمان مصرفم خیلی اذیتش کردم و امیدوارم که مرا ببخشند و مطمئنم که مرا بخشیده چون در غیر این صورت من به درمان نمیرسیدم، امیدوارم بتوانم گذشته را جبران کنم. از زهرای عزیزم تشکر میکنم، صبری که در زمان مصرف که داشت و مهربانی که با نگاهش به من هدیه میداد، به من خیلی آرامش میداد. من شاید پدر خوبی برایش نبودم ولی امیدوارم با خوبی گذشته را جبران کنم و در پایان از همه کمک راهنمایان کنگره ۶۰ چه در گروه خانواده و چه در گروه مسافران تشکر میکنم و دست همه عزیزان را میبوسم و امیدوارم که خداوند به همگی توفیق دهد.
سخنان همسفر زیبنده:
سلام دوستان زیبنده هستم کمک راهنما و یک همسفر،
خدا را شکر میکنم که این روز قشنگ را میبینم و یکبار دیگر توفیق پیدا کردم تا در جمع شما باشم. جناب آقای میرزایی صمیمانه به شما تبریک میگویم و آرزو میکنم در تمام مراحل زندگی موفق باشید. احمد آقا همچنین به شما تبریک میگویم و آرزو میکنم در این راهی که قدم گذاشتید مصمم باشید و همچون گذشته در کنگره از خدمتگزارهای موفق باشید. خانم فاطمهٔ عزیز به شما و زهرای عزیزم تبریک میگویم.
اگر خانم فاطمه را امروز میبینید که آنقدر آرامش دارند و اینجا نشسته و با لبخند ملیحشان سومین سال رهایی مسافرش را جشن میگیرد، فکر نکنید که مشکلاتش با شما فرق داشته، اعتیاد یک درد مشترک است بین مصرفکنندگان و خانوادههایشان. خانم فاطمه هم باحال خراب وارد کنگره شد و خیلی کمحرف و خجالتی بودند ولی هیچوقت کلمه نه بر زبانشان نبود و هر چیزی که میگفتیم باکمال میل قبول میکرد و سیدیها را کامل مینوشت و هر مسئولیتی که را که به ایشان داده میشد به نحو احسن انجام میداد و متقابلاً هم خودش انرژی میگرفت و نتیجهاش هم این شد که امروز حال خودش و مسافرش به حمد الهی خوب هست. خیلی خوشحالم که در جایگاه کمک راهنمایی میبینمشان و واقعاً این شال نارنجی خوشرنگ که گردنشان هست، برازنده ایشان هست چون یکی از همسفرهایی بودند که به قول کنگره سرش را با سر راهنمایش عوض کرد و تمام آموزشهای کنگره را با قلبش پذیرفت. آرزو میکنم همه سفر اولیها و همسفرهایشان این جایگاه را تجربه کنند و برای این خانواده عزیز آرزو میکنم در تمام طول عمرشان منشأ خیروبرکت باشند.
سخنان همسفر فاطمه:
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر، خیلی خوشحالم که این جایگاه را تجربه میکنم و خدا را هزاران بار شکر که دست من و خانوادهام را گرفت و نگذاشت در تاریکیهای سخت اعتیاد بمانیم و کنگره را در مسیر زندگی ما قرارداد. از بنیان کنگره ۶۰ جناب آقای مهندس دژاکام، سرکار خانم آنی عزیز، استاد جهانبینی آقای امین دژاکام تشکرمی کنم، چراکه اگر ما اینجاییم و این روز را جشن میگیریم به برکت وجود این عزیزان هست و برایشان سلامتی آرزو دارم. از راهنماهای بزرگوارمان جناب آقای میرزایی و سرکار خانم زیبنده عزیز صمیمانه تشکر میکنم، خیلی خوشحالم که امروز کنار من هستند. هرچه درس گرفتیم و آموختیم از آموزشهای ناب این عزیزان بوده و امیدوار بتوانیم راهشان را ادامه بدهیم و آموزشها را منتقل کنیم، برای خودشان و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و عاقبتبهخیری دارم. از راهنمای سیگار مسافرم جناب آقای میرمحمدی، خانم خوشدل عزیزم که در سفر دوم از آموزشهای ایشان بهره بردم تشکر میکنم، از خانم جودکی اسیستنت محترم شعبه و جناب آقای حکیمی ایجنت محترم شعبه تشکر میکنم و تولد سه سالگی مسافرم را بهش تبریک میگویم. از زهرای عزیزم ممنونم که روزهای سخت اعتیاد را تحمل کردند.
مسافرم از اول عاشق کنگره و آموزشهای کنگره بود و همیشه مرا تشویق میکردند. به نظر من علم و آموزشهای کنگره مثل یک دریای بیکران است و یکسری از افراد کنار میایستند و نظارهگرند و یکسری هم خودشان را به دل دریا میزنند و از این دریای بیکران مروارید صید میکنند، انشالله همه ما بتوانیم از لحظهلحظه حضورمان در کنگره بهرهمند شویم و استفاده کنیم. اگر بخواهم از روزهای سخت اعتیاد صحبت کنم مطمئناً همه ما آن روزها را تجربه کردیم و به قول آقای امین که میفرمایند تمام مشکلاتی که ما دچار میشویم از دو قانون پیروی میکنند یا مجازات هستند یا آزمایش الهی، حالا اگر آن روزهای سخت مجازات بودند یا امتحان الهی، خدا را شکر که برای همیشه از زندگی من بیرون رفت و به جرأت میگویم که از زمانی که وارد کنگره ۶۰ شدم به بهترین دوران زندگیام واردشدهام. کنگره به من هویت، شخصیت و یک زندگی تازه داد و اینها را همه مدیون کنگره هستم و خوشحالم که از خدمتگزاران کنگره هستم، البته در این جایگاه در حال یادگرفتن و آموزش دیدن هستم و درواقع کوچکترین خدمت در کنگره بزرگترین خدمت به خود من هست و این من هستم که به آموزشهای کنگره نیاز دارم. پیامی که برای همسفرهای عزیز دارم این است که هیچ بنبستی همیشگی و ماندگار نیست و ما میتوانیم با امید و تلاش و توکل غیرممکنها را ممکن کنیم وزندگی خودمان را دوباره از نو بسازیم و هیچوقت ناامید نباشد و در پایان از تمام عزیزانی که در جشن ما حضور پیدا کردند تشکر و قدردانی میکنم.
سخنان همسفر زهرا:
سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر؛ میگویند قلب هر کس بهاندازه مشت بستهٔ اوست، اما من قلبهایی را دیدم که بهاندازه دریایی از محبت وسیعاند، دلهای بزرگی که هیچگاه در مشتهای بسته جای نمیگیرند. خداوند را شاکرم که این اذن و اجازه را به ما داد تا در این جایگاه قرار بگیریم، از بنیان کنگره ۶۰ جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تشکر میکنم، واقعاً کار بزرگی کردند و ایشان کسی بودند که توانستند به مصرفکنندهها و خانوادههایشان عزت و احترام بدهند. تولد سهسالگی پدرم را به خودش و مادرم تبریک میگویم و از راهنمای گرانقدر پدرم جناب آقای میرزایی خیلی تشکر میکنم، ایشان زحمتهای زیادی برای پدرم کشیدند و از راهنمای مادرم سرکار خانم زیبنده تشکر میکنم و برای این عزیزان آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
دوران اعتیاد واقعاً دوران خیلی سختی بود و در آن دوران، اعتیاد اختیار خانواده ما را در دست گرفته بود و همیشه یکقدم از ما جلوتر بود و همیشه حرف اول را میزد و فقط پدر من درگیر مواد نبود بلکه مواد همه را درگیر کرده بود ولی خوشحالم که امروز توانستیم به این جایگاه برسیم و دوران تاریکی تمام شد. گفتهشده هیچ بدی و گرفتاری وجود ندارد مگر آنکه خداوند از لطف و کرم خویش در آن بلا نعمتی قرار داده باشد، کنگره واقعاً مکان مقدسی و یک نعمت بزرگ هست که همه ما باید قدر آن را بدانیم و یک مسیری هست برای تولد دوباره. خدا را شکر که توانستیم به آرامش برسیم و آرزو میکنم همه سفر اولیها و سفر دومیها به آن جایگاهی که لیاقتش رادارند برسند.
رهایی ها
تجلیل از پارکبان نمایندگی اراک مسافر نعمت
تایپ: همسفر سارا واهبی
عکاس: حمید وحیدیان
تنظیم گزارش: رضا نوروزی و بهمن مشفق
- تعداد بازدید از این مطلب :
4656