روز دوشنبه مورخ ۱۳۹۵/۵/۴ کارگاه آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه همسفران نمایندگی شهر قدس با دستور جلسه «کار، تحصیل، قدرت» با استادی خانم عصمت، نگهبانی خانم شهلا و دبیری خانم مریم ساعت ۱۶ آغاز به کار نمود.
خلاصهای از سخنان استاد:
من خدا را شکر میکنم که یکبار دیگر این قدرت را به من داد تا خدمت کنم، از دوستانی که این فرصت را به من دادند تا یکبار دیگر خودم را محک بزنم، تشکر میکنم و اما در مورد دستور جلسه امروز کار، تحصیل، قدرت که تشکیلشدهاند از سه کلمه کنار هم و هرکدام معنای خاص خودش را دارد؛ چرا اول میگویند کار، تحصیل، قدرت؟! چرا برعکس آن را نمیگویند؟! قدرت، تحصیل، کار!
چون حرکت اول باکار است، شاید بگوییم که کارکنیم چه بشود! کار میکنیم که پایههای مالی خودمان را استوارتر و محکمتر کنیم؛ و درآمدی را به دست آوریم و آن را به نحو احسن خرج کنیم.
فرد باکار کردن خودش را مشغول میکند و از خیلی ضد ارزشها دوری میکند، مثل دخالت کردن در کارهای دیگران، ولی یک فردی که بیکار هست و در خانه نشسته، مثل آبی میماند که بیحرکت در جای خودش ثابت است؛ من وقتیکه مسافرم مواد مصرف میکرد، به فکر همهچیز بود بهغیراز کار کردن؛ و کار را یک وظیفهی اجباری میدانست و بهاجبار من به سرکار میرفت، ولی وقتی وارد کنگره شد و تازه سفرش را شروع کرد، من همسفر توقع داشتم از مسافرم که حتماً به سرکار برود.
ولی راهنمای مسافرم با توجه به ساختار جسمی مسافرم تشخیص داد، مسافر من به سرکار برود یا اصلاً به سرکار نرود و چون سفر مسافرم برای من مهم بود، قبول کردم که یک مدت به سرکار نرود و به درمانش ادامه بدهد و سعی کردم در زندگی قناعتپیشه کنم تا اینکه مسافرم حالش بهتر شد و راهنمایش این اجازه را داد که علاوه بر درمان اعتیاد، میتواند به سرکار هم برود.
همینطور که آقای مهندس میگویند: در سفر اول درمان اولویت دارد و این نیست که فرد صبح تا شب بیکار باشد و بگوید من به درمانم ادامه میدهم، ولی اینطور نیست، در اصل باید فرد اضافهکاری نکند و همان تایم کاری خود را انجام بدهد و در کلاسهای آموزشی حضورداشته باشد و درمانش را ادامه بدهد.
و مسئله بعدی تحصیل: تحصیل یعنی به دست آوردن علم و مهارت؛ تحصیل میتواند از یک نظر یک مدرک علمی باشد و از یک نظر میتواند با یک کتاب خواندن، فرد به آن تحصیل برسد.
همانطور که آقای مهندس در سی دی خودشان مطرح کردند: تحصیل مهم است اما برای کسی که درمان خود را شروع کرده؛ درمان مهمتر است تا کار و تحصیل و اینکه قدرت یعنی مهارت و توانایی که در مورد انجام کاری که به ما قدرت میدهد، مثل قدرت بیان، قدرت نوشتن، قدرت انجام کار. مثلاً وقتی من کتاب میخوانم و تمرین نویسندگی میکنم، قدرت نوشتن را پیدا میکنم.
علم یا تحصیل و یا هر مهارت دیگری و یا تمرین هر کاری به انسان قدرت میدهد، من قبل از اینکه وارد کنگره بشوم، در برابر مشکلات کم میآوردم، ولی وقتی وارد کنگره شدم و کارم را شروع کردم و با وادیها و نشریات، تحصیل کردم و خدمت کردم به این قدرت رسیدم که در برابر مشکلات مقاوم باشم.
قدرت این را پیدا کردم که با یک سری از مشکلات کنار بیایم، من قبل از اینکه مرزبان بشوم، در جلسات عمومی این قدرت را نداشتم که مشارکت کنم ولی وقتی مرزبان شدم، به این قدرت رسیدم و قدرت بیان پیدا کردم که بروم بالا و خودم را معرفی کنم، در دوران مرزبانی بود که من تصمیم گرفتم علاوه بر کارهای خانه، یک مهارت دیگر هم داشته باشم و اینکه بروم دنبال کارهای گواهینامه و یک سری آگاهی در مورد رانندگی به دست آوردم و به این قدرت رسیدم که بتوانم رانندگی کنم و اینکه من چگونه از قدرتم استفاده کنم و بستگی به دانایی من دارد که در جهت مثبت که همان عمل سالم است، آن را انجام بدهم و یا در جهت منفی!
در جهت مثبت اینکه به خانواده کمک کنم و در جهت منفی اینکه برای مردم خطرآفرین باشم و بروم در خیابان بوق بزنم و باعث آزار و اذیت دیگران بشوم.
و در آخر من اگر کارمند، مهندس و یا یکخانه دار هستم، تواناییها و مهارتهایی که دارم را میتوانم خوبیهایش را به همراه داشته باشم و یا برعکس آن.
نگارنده: همسفر هدا
- تعداد بازدید از این مطلب :
2427