شاید روزی که برای درمان پا به کنگره گذاشتم، هرگز این مطلب به فکر بنده نمیرسید که به این موضوعات هم باید رسیدگی کرد، مثل: شغل و تحصیل چه برسد به قدرت چونکه ازلحاظ جسمی و فکری بهقدری خراب و حیران بودم که فقط یک فکر در مخاطرهام میگنجید، یعنی خلاصی از مواد. با پا گذاشتن به این دانشگاه و کالج که در هیچ جای دنیا مشابهی ندارد آموختم که در پس از درمان اولویتهایی هم وجود دارد و من باید آن رسیدگی کنم چراکه اینگونه میشود گذشته ازدسترفته و خراب را دوباره احیاء نمود. پس در اواخر سفر اول بودم که بعد از به دست آوردن قسمتی از شهر وجودی دوباره به فکر تحصیل افتادم و بعد از مشورت باراهنمای عزیزم شروع به تحصیل کردم، چرا تحصیل؟
یاد گرفتم که سکون جایز نیست و برای پیشرفت و تکامل احتیاج به یادگیری بیشتری دارم تا بتوانم تصمیم درستی برای شغلم هم که در زمان سوءمصرف لطماتی خورده بود بگیرم. با ادامه تحصیل فکرم در سفر دوم از جهت تصمیمات احساسی بازتر شد و دیگر از آن رفتارهای هیجانی خبری نبود و بیشتر در شهر وجودی به سمت تعقل رفته بودم، چراکه احیاء را در تمام سیستمهای ازدسترفته خویش احساس میکردم و شغلم هم سروسامان گرفت وزندگیام در کل پس از سالها بهسوی تعادل قدم گذاشت.
تجربهای که من از تحصیلدارم و هنوز هم به دنبال آن هستم این است که مسافری که در سفرش پیشرفت حاصل میشود و به سمت حال خوشقدم میگذارد اگر بتواند از رکود و سکون دوری کند و مدام در حال گرفتن آموزش باشد چه در کنگره و چه در محل تحصیل. با تغییرات تفکر میتوان روبهجلو رفت و قدم برداشت و اگر ساکن باشد دچار مشکل میشود.
تحصیل و شغل احساس قدرت شگرفی به انسان میدهد، چراکه با شغل میتوان پایههای مالی خویش را مستحکم کنیم و این مسئله خیلی مهمی است. مسئلهای که به جد باید به آن اقرار کنم آیهای است که در کنگره همیشه روی دیوار و جلوی چشم من بوده؛ "خداوند ولی کسانی است که ایمان آوردهاند آنها را از تاریکی به سمت روشنایی هدایت میکند"
وقتی انسان در مسیر باشد و با خط و مشی کنگره پیش برود، مسیر الهی در زندگیاش جلوهگر میشود.
نگارش: مسافر سعید محسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
2030