این جلسه، جلسه سوم از دوره پنجم سری کارگاههای آموزشی عمومی روزهای پنجشنبه کنگره 60 اصفهان نمایندگی میرداماد در تاریخ 95/3/6 با استادی مسافر رضا و نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر داوود با دستور جلسه " در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردهام؟ " برگزار گردید.
خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه امروز جزو دستور جلسات بسیار مهمی در همه تشکیلات است. تمام قدرت جوامع روی مسائل مالی میچرخد. عنوان، بسیار زیبایی ست. کنگره ازلحاظ شرایط مالی در جای بسیار خوبی قرار دارد و در بین NGO های مردمنهاد بسیار قوی در حال حرکت است اما این مسئله هم وجود دارد که روزی که من مصرفکننده مواد مخدر بودم و حاضر بودم تمام دارایی، ثروت و هستی خودم را بدهم تا برای یک روز هم که شده به فکر مصرف مواد مخدر نباشم اکنونکه به رهایی رسیدهام برای مکانی که در آن درمان شدهام چهکاری انجام دادهام؟
انسان همیشه دوست دارد همهچیز برایش آماده باشد و از همهچیز و همهکس طلبکار است وقتی هم که وارد وادی اعتیاد میشود طلبکاریها اضافهتر میشود، این روحیه در همسفران نیز مشاهده میشود. جناب مهندس در این خصوص میفرمایند: نپرسید شما برای من چه کردهاید؟ بپرسید من برای شما چه کردهام؟ هیچوقت نگفتیم من بهعنوان یک فرد در این جامعه چه کردهام؟ از پیشرفت اقتصاد ژاپن میگوییم، از پیشرفت فنّاوری آمریکا میگوییم، اما از خودمان سؤال نمیکنیم که چه کردهایم؟
به کنگره آمدهایم تا درمان شویم و عقاید و دیدگاهمان عوض شود قبل از هر چیز باید بدانیم کنگره یک سازمان نهاد مردم است نه خصوصی است نه دولتی من دیروز بهعنوان یک مصرفکننده و سفر اولی عضو کنگره بودم و حالا ایجنت هستم. از بیرون سرمایهگذاری نشده و یا دولت خرج نمیکند که ما، درمان شویم تکتک ما وظیفهداریم. امروز که خوب شدم چرا یادم رفت؟ چرا انسان ناسپاس است؟ خودم و وجدانم باید بدانیم که چه کردهایم. چرا خزانه هفته پیش باید 125 هزار تومان باشد یعنی نفری حدوداً 300 تومان اصلاً بحث این نیست که هزینه یک ساعت مشاور روانپزشکی 30 هزار تومان است. 500 نفر آدم اگر نفری 1000 تومان هم میانداختیم میشد 500 هزار تومان. همگی میگوییم بخشش از بزرگترهاست و لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست. باید بسترش هم باشد، باید مال بخشیدن باشیم.
هنوز نمیدانیم برای چی پول میدهیم، هنوز نمیدانیم در چه مکان مقدسی قرارگرفتهایم؟ چه بخواهیم چه نخواهیم خواسته یا ناخواسته معلم اعتیاد بودهایم، بذرهایی کاشتهایم که اکنون علفهای هرز شدهاند. حالا برای جبران این خسارتها چهکاری انجام میدهیم؟ پایههای مالی خانواده و خودمان را باید قوی کنیم، پایههای مالی مکانی هم که ما را نجات داده باید قوی شود. یک زمانی من فکرش را نمیکردم که معتاد شوم، حالا که درمان شدهام پل پشت سرم را خراب نکنم اگر یک آجر روی آجرهای کنگره 60 بگذارم جای دوری نمیرود. به اعتقاد من، در جامعه، ما به کنگره 60 خیلی بیشتر از، دانشگاه نیاز داریم.
اما یک سال رهایی آقا فرشید:
تولدها پیامی است برای ما که بدانیم اشخاصی که اینجا درمان شدهاند از اول سرخ و سفید نبودهاند و دیگر اینکه اگر دیگران توانستهاند پس ما هم میتوانیم. فرشید از شعبه سلمان با تخریب شیشه و باشخصیتی خاص وارد لژیون من شد. ارتباط برقرار کردن با او خیلی سخت بود نمیتوانستم ذهنش را بخوانم. راهنما باید روحیات رهجو را بشناسد، نمیتوانستم وارد حریم او بشوم در سفر اول براثر حادثهای ماشینش آتش گرفت و حرارت آتش او را عوض کرد. گاهی تلنگر باید حتماً محکم بخورد. این آتش در صور پنهان همهی ما هست اما گاهی باید در صور آشکار هم اتفاق بی افتد.
فرشید به طرز بدجوری سوخته بود موضوع جالب اینکه بعد از سوختن ماشین جرقه لازم خورد و او به خود آمد و سفر خود را انجام داد و به درمان رسید. من در سفر دوم یکبار به او گفتم خیلی در خود فرورفتهای؟ او در جواب گفت: مشکلی نیست. گفتم: دوست دارم لبخندت را ببینم. فرشید در بدترین شرایط آداب معاشرت و ادب خود را حفظ میکند اما لبخند را نداشت خدا را شکر خوب شد. با لبخند بسیار زیباتر است، در کنگره خدمت میکند، قلب خیلی مهربانی دارد. همسفرشان به درجه کمک راهنمایی رسیدند انشا الله سال آینده شال کمک راهنمایی را روی شانههای آقا فرشید خواهیم دید. در انتها به خودش و همسفرش و خانواده محترمشان تبریک میگویم.
اعلام سفر مسافر فرشید:
سلام دوستان فرشید هستم یک مسافر. آخرین آنتی ایکس مصرفی شیشه 11 سال تخریب داشتم که 18 ماه و 11 روز با کمک راهنمای خوبم جناب رضا پروانه سفر کردم. رشته ورزشی شنا و در حال حاضر به لطف خدا و فرمان جناب مهندس دژاکام 1 سال و 28 روز هست که آزاد و رها هستم.
آرزوی مسافر فرشید:
هر جمعی که تعدادش از انگشتان دودست بیشتر باشد حتماً یک نفر هست که پیش خداوند عزیز باشد: خداوندا بهحق همان یک نفر ازت میخواهم در این لحظه هر عزیزی هر آرزو و هدفی که در دل دارد را به دست آورد و به آن برسد. آمین
آرزوی همسفر الهام :
آرزو میکنم تمامی سفر اولیها به رهایی برسند و این جایگاه را لمس کنند. آمین
سخنان مسافر فرشید:
قبلاً از نقد کردن بدم میآمد ولی الآن با تمام وجود میپذیرم. از خداوند سپاس گذارم که فرصت دوباره زندگی کردن را به من داد. سپاس گذارم از آقای پروانه که واقعاً، قلبی به ایشان احساس ارادت خاصی دارم. از آقای باقریان راهنمای قبلی کمال تشکر رادارم و از راه دوردست ایشان را میبوسم من با احداث شعبه میرداماد لطف خدا شامل حالم شد و در لژیون آقای پروانه قرار گرفتم.
روزی سوار ماشین بودم که ماشینم آتش گرفت و من سوختم. این واقع باعث شد من از خواب غفلت بیدار شوم و در ادامه سفرم را بهخوبی انجام بدهم تا به رهایی برسم.
از همسفرم تشکر میکنم خیلی ایشان را اذیت کردم فقط یکی از آنها این بود که در خانه حتی موقع خوابیدن ایشان اجازه نداشت بدون مانتو و روسری بخوابد و این خیلی سخت بود ولی ایشان هیچگاه شکایت نکرد و در تمام این مدت فقط به من عشق و محبت داشت ولی منبعد از رهایی لذت زندگی بدون مواد را چشیدم و فهمیدم عشق در زندگیام معجزه کرد از راهنمای همسفرم کمال تشکر رادارم که به ما صبوری را آموختن. پیامی که برای تمامی سفر اولیها دارم این است که:
واقعاً جایگاه رهایی لذت وصفنشدنی دارد که چشیدن آن تنها با تلاش شخصی هر شخص امکانپذیر میباشد. از خداوند میخواهم که در هر جایگاه خدمتی در کنگره 60 قرا میگیرم بتوانم سالمترین خدمت را انجام دهم. با تمام وجود از تکتک عزیزان که امروز در این جشن حضور دارند تشکر میکنم و از خداوند طول عمر باعزت برای آقای مهندس و خانواده ایشان خواستارم.
سخنان کمک راهنمای همسفر خانم نجمه:
خدا را شاکر که امروز اجازه پیدا کردم در این جایگاه قرار بگیرم. همه دوستان از مهر و محبت این دو عزیز گفتند و ما اگر عشق و محبت این دو عزیز را سرلوحه زندگیمان قرار دهیم هیچگاه بیصبری نمیکنیم. تنها یک دلیل میتواند من همسفر را در کنار مسافرم قرار دهد و آنهم عشق است خانم الهام همین عشق را سرلوحه خود قراردادند. این تولدها یک نشانه است، یک مصرفکننده شیشه را شاید ما درک نکنیم ولی امروز میبینیم الهام و فرشید تنها یک نمونه از هزاران نمونه رهاشدهاند. تنها و کوچکترین حال خوشی که کنگره به من داد رهایی بود و خدمت. خانم الهام در آزمون کمک راهنمایی قبول شدند. الهام و فرشید با خدمت کردن علفهای هرز زندگیشان را خشکاندند. تبریک به این دو عزیز و جناب آقای رضا پروانه و همه عزیزان.
سخنان همسفر الهام:
خدا را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم. دست مسافرم را میبوسم من لایق اینهمه تمجید نبودم و دوست ندارم حال خوش امروزم را با گذشته تلخ کنم چون همانطور که از اسمش پیداست گذشته گذشت. آقا فرشید در اینیک سال واقعاً یازده سال تخریب را بامحبت فراوان جبران کردند. از برادر آقا فرشید مسافر جواد و ندای عزیزم که در سفر اول ما را همراهی کردند تشکر میکنم. از آقای مهندس دژاکام پدر علم کنگره کمال تشکر رادارم از خانوادهی پر از مهر و محبتشان قدردانی میکنم، از آقای رضا پروانه که بسیار مدبرانه و پدرانه مسافرم را راهنمایی میکنند تشکر میکنم از کمک راهنمای خوبم خانم نجمه تشکر میکنم و دست ایشان را میبوسم از کمک راهنمای عزیزم خانم معصومه تشکر میکنم.
لژیون ویلیام ال وایت کمک راهنما مسافر مسعود قاسمی:
تهیه گزارش: همسفر ندا
نگارنده: مسافر نعیم
عکاس: مسافر میثم
- تعداد بازدید از این مطلب :
4616