English Version
English

حال خوش با خدمت؛ جشن تولد اولین سال رهایی مسافر حسین

حال خوش با خدمت؛ جشن تولد اولین سال رهایی مسافر حسین

جلسه یازدهم از دوره سیزدهم سری كارگاههای آموزشی كنگره 60 نمایندگی قزوین در تاریخ 95/3/3 با دستور جلسه (كه چی؟با استادی دیده بان محترم آقای محمد صداقت، نگهبانی آقای حمید و دبیری آقای محمدرضا رأس ساعت 16 آغاز به كار كرد.

خلاصه سخنان استاد:

استاد فرمودند: خیلی خوشحالم که امروز در جمع شما عزیزان هستم. در مورد دستور جلسه یک سری مسائل در ذهن انسان به وجود می‌آید که یكسری از که چی ها هست که در سفر اول باید جواب آن‌ها را به خودمان بدهیم. اگر من نتوانم جواب سؤال‌ها را در سفر اول به خودم بدهم نمی‌توانم ادامه مسیر را بروم. یکسری افراد هستند که در کنگره درمان می‌شوند و به سراغ کار وزندگی‌شان می‌روند ٰخیلی منطقی و اصولی است. ولی یکسری افراد هستند که درمان می‌شوند و خواهان این هستند که خدمت کنند. این تعدادی که اینجا هستند خدمتگزار می‌خواهند. در جایگاه کمک راهنمایی، لژیون مرزبانی، سیستم پذیرایی، نگهبانی، دبیری و سیستمی که با کمک همه این عزیزان می‌چرخد. آن‌هایی که می‌خواهند بمانند باید بدانند که در سفر اول این سؤال برایشان پیش آمد که برای چی می‌خواهی خدمت کنی باید این سؤال را در سفر اول جواب بدهیم.

شخصی که امروز خدمتگزار است خودش را در سفر اول آماده کرده که من برنامه آینده‌ام در سفر دوم چه خواهد بود، یکسری سؤال‌ها هم هست که مختص زندگی خود انسان است، ٰ شخصی هست، و ربطی به کنگره ندارد. این‌ها سؤال‌های خیلی مهمی است. یکسری سؤال‌ها سرکاری است، مثلاً من مواد مصرف کردم که چی شود؟ خوب مواد مصرف کردی که لذت ببری و مشخص است، این من را گمراه می‌کند. فکر نکنید که ابزار شیطان فقط این است که خیلی خاص باشد که ما آن را بشناسیم نه خیلی وقت‌ها ابزارش می‌شود که چی. شما مواد مصرف کردی که چی بشود؟؟ که حالا ٰمی‌خواهی درمان شوی. مواد مصرف کردی که یک سری توانایی‌ها به دست بیاوری. حالا نمی‌خواهد کنار بگذاری، اگر کنار بگذاری می‌شوی یک آدم ناتوان. اگر من دانش و جهان‌بینی به‌اندازه خودم قوی شده باشد خیلی راحت می‌توانم پاسخ دهم. که من ‌بعد از درمانم دیگر آن انسان قبل از مصرفم نیستم. انسان ناآگاه و ناتوان نیستم. من در کنار درمانم یکسری آموزش‌ها دیدم و دانایی‌ها کسب کردم که این دانایی‌ها باعث می‌شود من نسبت به افرادی که درمان نشدن و یا تا حالا مواد مصرف نکردند در جامعه یک سر و گردن بالاتر هستم. کسانی که به کنگره می‌آیند و به رهایی می‌رسند این افراد بالاتر از بقیه هستند. چون تجربه سال‌ها حضور در تاریکی‌ها رادارند. احتمال اینکه ماها دوباره مواد مصرف کنیم خیلی کم است، ولی احتمال اینکه یک آدمی كه تا حالا لب به سیگار هم نزده مواد مصرف کند خیلی بیشتر است. چون ما می‌دانیم اگر بازی کنیم، بازی در آگاهی است. چه کسانی می‌دانند؟ کسانی که توانستند جهان‌بینی را در کنارکم کردن دارو بالا ببرند. چون در حال آموزش هستند.

صحبت‌های استاد در مورد حسین آقا :

امروز جشن تولد یک‌سالگی حسین عزیز است. این روز را به خانواده محترمشان، راهنمای خودم آقای ترابخانی و جناب آقای مهندس و سرکار خانم آنی و همچنین آقای امین تبریک می‌گویم. امیدوارم حسین عزیز روزبه‌روز پیشرفت کند. حسین خودش انتخاب کرد که خدمتگزار باشد. کسی در کنگره کسی را زور نمی‌کند. و امروز در جایگاه خدمتی مرزبانی در نمایندگی قزوین خدمت می‌کند. زمانی که حسین وارد لژیون شد مثل همه بچه‌ها مشکلات خاص خودش را داشت مشکلات بیرونی داشت، مشکلاتی که می‌خواست تسویه‌حساب کند با آدم‌هایی که در دوران مصرف به او لطمه زده بودند و این طبیعی است و یکی از اتفاقات خوبی که برایش افتاد این بود که حسین این کار را انجام نداد، صبر کرد و امروز توانست آهسته‌آهسته مشکلاتی که سر راهش بود را بردارد. بعد از حدود دو سال از ورودش به کنگره تازه زندگی‌اش روی روال افتاده، این را گفتم که بدانید قرار نیست اگر من وارد کنگره شدم دو یا سه ماه دیگر زندگی من روی روال باشد. بعد از دو سال این اتفاق برای حسین افتاد، حسین یاد گرفت که چگونه تفکر کند، چگونه ببخشد و چگونه صبوری کند. این یادگیری‌ها صد در صد نیست. همه‌چیز نسبی است، نسبت به آموزشی که می‌گیرم. و امروز حسین به جایگاهی رسیده که فهمیده باید خدمت کند ٰ برای حال خودمان باید خدمت کنیم. و از هیچ‌چیزی دلخور نشویم، حتی مسیر راه دور. خیلی از عزیزان از راه دور به این شعبه می‌آیند، آن‌ها می‌دانند که برای خودشان این کار را می‌کنند. به این ایمان رسیدند. جایگاه خدمتی در کنگره مقدس است، آن شخص مقدس نیست، آن جایگاه مقدس است. چون زمانی که شخص در آن جایگاه قرار می‌گیرد یعنی فهمیده که چه‌کاری انجام می‌دهد. من بازهم به آقای سیامک طالبی تبریک می‌گویم به خاطر این نمایندگی پرشور و پرانرژی. امیدوارم همیشه و سالیان سال پرانرژی بماند.

اعلام سفر حسین آقا:

18 سال تخریب، مصرف اوپیوم ، مدت سفر اول 12 ماه و 2 روز با روش dst ، داروی درمان شربت ot ، راهنمای خوبم آقای محمد صداقت ، رهایی 1 سال و 6 ماه

 

آرزوی حسین آقا:

امیدوارم تمام شعب کنگره مال خودش باشد و روزی کنگره جهانی شود.

صحبت‌های حسین آقا:

 

خیلی خوشحالم که در جمع شما عزیزان هستم. بیشتر خوشحالم که در کنار عزیزی هستم که خیلی زحمت مرا کشید. به من راهکارهایی داد که کمک زیادی به من می‌کرد. آخر هر پله به من یک پیامی می‌داد، می‌خواستم وضعیت خودم را بیان کنم ولی پیام آخر هر پله را که می‌خواندم جوابم را می‌گرفتم. نگاه کردن به ایشان به من آرامش نی داد. وجود ایشان باعث شد که من خودم را خردکنم و دوباره بسازم. کنار من عزیزی نشسته که مادرم است، خیلی اذیتش کردم. باعث شدم که خانه وزندگی‌اش را از دست بدهد. وقتی به آخر خط رسیدم، وقتی به‌جایی رسیدم که به خودم گفتم که چی؟ تا کی؟ تا کی می‌خواهی بار مشکلاتت روی دوش دیگران باشد این شد من راه کنگره را پیدا کردم.. دو سه ماه اول خیلی نامرتب می‌آمدم، تا اینکه آقای صداقت فهمید که من می‌خواهم درمان شوم ولی بلد نیستم. این شد که من آرام‌آرام سعی کردم خودم را درست کنم و ایستادم، سفرم را ادامه دادم، خدمت کردم و از برادر لژیونی هام یاد گرفتم. از آقا سیامک خیلی تشکر می‌کنم که اجازه داد سر لژیونشان بنشینم. از همسفرم تشکر می‌کنم که خیلی کمکم کرد، بااینکه وضعیت خیلی خوبی نداشت. من هرچقدر بخواهم تشکر کنم چه زبانی و چه عملی اصلاً نمی‌توانم جبران کنم. ولی سعی می‌کنم آن تغییر را در خودم ایجاد کنم تا حسین قبلی نباشم. و به آرامش و تعادل برسم و بتوانم انتقال دهم. از راهنمای همسفرم هم خیلی تشکر می‌کنم که به ما کمک کردند.

.

صحبت‌های خانم افشار کمک راهنمای همسفر:

خدا را شکر می‌کنم که توانستم این جایگاه را تجربه کنم، خیلی خوشحالم و از اینکه امروز در کنار شما هستم خیلی انرژی گرفتم. خانم فاطمه از اولین رهجوهای لژیون من بودند. یک جلسه آمدند و من با آن‌ها صحبت کردم و به آن‌ها گفتم که من در کارم خیلی جدی و سختگیر هستم. خیلی باانگیزه بودند و شاید خیلی کم غیبت داشتند. دوست داشتند که در کنگره خدمت‌گزار باشند، هر خدمتی را که به ایشان واگذار می‌شد به نحو احسنت انجام می‌دادند. در قسمت سایت و در جایگاه دبیری خدمت می‌کنند و با خدمت کردن حالش روزبه‌روز بهترمی شود. از همه شما تشکر می‌کنم.

صحبت‌های خانم فاطمه:

از خدا سپاسگزارم که در این جمع پر از شور و انرژی هستم. خانم افشار عزیز به من درس صبر و استقامت داد. من از روز اول که به کنگره آمدم خیلی حال بدی داشتم. پسرم مریض بود و اصلاً حال خوشی نداشت. خدا را شکر می‌کنم که حسین به قزوین آمد و باعث شد که من کنگره را بشناسم. من وقتی به کنگره آمدم پر از کینه و نفرت بودم و بخشش را آر سركار خانم افشار یاد گرفتم. مدیون ایشان هستم و دستشان را می‌بوسم. از جناب آقای مهندس، خانم آنی و جناب استاد امین و آقای صداقت بسیار سپاسگزارم.

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .