دستور جلسه که چی؟ از دستور جلساتی است که میتوان در مورد آن ساعتهای متمادی گفت و نوشت، چراکه تعیینکنندهی جایگاه من درزمینهٔ جهانبینی میباشد که من از روز اول که به کنگره آمدم تا به امروز چه کردهام، ضلع جهانبینی من چقدر رشد کرده است؟ چون انسانهای مصرفکننده مواد مخدر،....
معمولاً بهجز مصرف مواد که برای آن هدفی مشخص و قدرتمند داشتهاند (این هدف گذشتن از مرحلهی خماری و نکشیدن عذابهای مربوط به آن ازجمله جسمی و روانی)در موارد دیگر هدف مشخصی برای انجام کارهای خود نداشتهاند و اگر هم داشتهاند این هدف خیلی زود فراموششده است زیرا که الویت همیشه با مصرف مواد مخدر بوده است. ولی زمانی که یک مصرفکننده پا به کنگره میگذارد، یاد میگیرد که باید هدفمند زندگی کند، یاد میگیرد که باید برای انجام کلیهی کارهای خود در کنگره یا بیرون از درب کنگره از خود سؤال کند که چی؟ یا برای چی؟
زیرا که من مسافر اگر هدفی برای انجام کار خود نداشته باشم و بیهدف حرکت کنم نمیتوانم سفر خوبی داشته باشم، سفر خوب من منوط به داشتن هدفی مشخص و دقیق است تا من به رهایی برسم. اگر هدفم درمان باشد و رسیدن به تعادلی که سالهای سال از نعمت آن دور بودهام هرگز در پی بهانههایی از قبیل: حال بد، پادرد، دست درد، کمبود وقت برای رفتن به کنگره، کثیف بودن لباس سفید و نپوشیدن آن، گوش نکردن و ننوشتن سیدیها، بیپولی و هزاران مورد دیگر... نخواهم بود و اصلاً به آنها فکر نمیکنم چراکه هدفم درمان است، هدفم چیزی است که در سراسر زمین انسانهای بیشماری در پی آناند و راه را نمیدانند ولی من که راه را پیداکردهام چرا عمل نکنم؟
چرا مرتب با بهانههای کوچک و زودگذر هدفم را فراموش کنم؟ چرا لذت حال خوبی که حتی در مدت کوتاه که به کنگره آمدم را با خراب کردن و لذتی زودگذر و لحظهای عوض کنم؟
آری بهراستی مواد دارای جذابیتی بیحدومرز است، هیچکس منکر لذت مواد و مشروبات الکلی و نشئگی نمیتواند باشد. لذتی که در مصرف مواد است ازنظر فرد مصرفکننده در هیچچیز کائنات به دست نمیآید، ولی زمانی که فردی به کنگره میآید و جهانبینی او بالا میرود متوجه میشود آری بهراستی مواد خیلی خوب است و خیلی هم لذت دارد ولی به چه قیمتی؟ آیا به قیمت اینکه تمام آبرو، حیثیت، مال، ثروت، حال خوب زندگی، زن و فرزند و هزاران مورد دیگر را از دست بدهیم؟ آیا به قیمت اینکه خود را در منجلاب مواد فروکنم؟ آیا به قیمت اینکه در جامعه برچسب مواد مخدر بسیاری از حقوق شهروندی مرا از من بگیرد؟
به چه قیمتی؟ و این همان سؤال که چی است، که فرد مسافر در حال سفر یا حتی سفر دومی در هنگام وسوسههای احتمالی باید از خود بپرسد، از خودش بپرسد مواد بزنم که چی؟ به چه قیمتی؟ و این چیزی نیست مگر تغییر دیدگاه یا رشد ضلع جهانبینی که ما در کنگره آموزشدیدهایم و یاد گرفتهایم، در مواردی مثل خدمت هم همینطور.
من اگر هدفم را از خدمت کردن بدانم هیچگاه قبلهی خود را گم نمیکنم و دچار منیت و سردرگمی نخواهم شد، پس بهراستی هدف برای تمامی امور زندگی مخصوصاً رهایی از بند اعتیاد باید قوی و راسخ باشد تا هیچ سدی نتواند مانع آن بشود.
چه خوش گفت ابوالسعید ابوالخیر:
هر دلی کو همت عالی نیافت ملکت بیمنتها حالی نیافت
چشم همت گر شود خورشید بین که شود با ذره آخر همنشین
نگارنده: مسافر علی فروغی
به قلم کمک راهنمای مسافر امیر ایزدان
- تعداد بازدید از این مطلب :
3559