English Version
English

کارگاه آموزشی جهان بینی؛ هفته راهنما

 کارگاه آموزشی جهان بینی؛ هفته راهنما

بسم الله الرحمن الرحیم

این جلسه هفتمین جلسه از دوره پنجاه و هفتم سری کارگاه‌های آموزش جهان‌بینی کنگره 60 ویژه مسافران و همسفران سفر دوم با دستور جلسه هفته راهنما به نگهبانی و استادی آقای مهندس دژاکام و دبیری همسفر سمانه در تاریخ چهارشنبه 95/02/08 رأس ساعت 13:15 آغاز به کار نمود.

سلام دوستان حسین هستم مسافر . امیدوارم حال شما خیلی خوب باشد، حال من هم بحمدلله خیلی خوب هست. این هفته، هفته راهنما است و هفته راهنما را به همه عزیزان تبریک و تهنیت می گویم. بحث هفته پیش، بحث ادب بود. واقعاً ادب مرد یا زن، به ز دولت اوست. هرچه انسان فهمیده تر و داناتر باشد، آرامتر است. از زمان قدیم، آن چیزی که زورش خیلی زیاد است یا به گاری می بستند یا به شخم. مثلاً اسب یا قاطر که زورش زیاد است و به گاری می بندند. کسی که خیلی حرف می زند، فحاشی می کند و صدایش را بلند می کند، قلاده ای گردنش می اندازند. دقیقاً مثال همان حیوانی که خیلی پارس می کند، قلاده به گردنش می اندازند و به زنجیر می بندند. پس انسان بودن، نه به زورش است و نه به زبانش. اگر خیلی زبان دار باشی، به سگ تشبیه می شوی. خیلی زوردار باشی، به گاو تشبیه می شوی. پس هرچه انسان فهمیده تر و آرام تر باشد، متین تر و آدم تر است.

هرچه انسان فکورتر باشد، وقتی اشتباهش را به او گوشزد کنند، فوری می پذیرد. هرچه انسان جاهلتر باشد، روی اشتباهش سماجت می کند، گوئی اگر بگوید که من اشتباه کرده ام، شخصیتش ترک می خورد. انسان بودن در ادب و نزاکت درک می شود. انسانهای با ادب را همه دوست دارند و انسان های بی ادب به خودشان ضربه می زنند. این هفته، هفته راهنماهاست . راهنماها در کنگره 60 یک مسیر تکاملی بسیار مهمی را تاکنون طی کرده اند. ساختاری که ما در کنگره 60 برای راهنماها داریم، فکر نمی کنم، در هیچ کجای دنیا به این شکل و فرم وجود داشته باشد و عمل شود. در انجیوهای مشابه داریم که وقتی فرد به رهائی می رسد، بلافاصله می تواند بعنوان راهنما خودش را معرفی کند و هیچ کسی هم تعیین نمی کند که چه کسی راهنما باشد یا نباشد، هرکسی که موادش را قطع کرد، خودش را راهنما معرفی می کند. اینجا یکسری خوبی ها دارد و یکسری بدی ها هم دارد.

در خیلی از گروه ها، بعد از مدت کوتاهی، راهنما که مواد می زند، تمام شاگردانش مواد می زنند و اختلالات زیادی به وجود می آورند. اصلاً آیا این راهنما صلاحیت این را دارد؟

نه هرکه سر بتراشد قلندری داند                 نه هرکه آینه برداشت سکندری داند

هزار نکته باریکتر از مو اینجاست                  نه هرکه رخ بر افروخت دلبری داند

هزاران نکته از مو باریکتر اینجاست. در قدیم آنانی که قلندر می شدند و می گفتند که می خواهیم در خدمت مردم باشیم، سر و ابروهایشان را می تراشیدند و می گفتند که ما نفسمان را از بین می بریم و در خدمت مردم می رفتند.

بعضی ها از آن قلندری فقط سرشان را می تراشیدند. نه هرکه سر بتراشد، قلندری داند. یکسری همه صوفی بودند و سیبیل های کلفتی داشتند. یک نشانه آنها سیبیل بود و هزاران کار دیگر باید انجام می دادند. یکسری ریش می گذاشتند و عبادت می کردند. یکسری هم فقط ریش می گذاشتند و بقیه موارد را رعایت نمی کردند. بنابراین در قسمت راهنماها، راهنمائی خیلی مسئله مهمی است، که آیا این فرد از نظر علم و دانش، صلاحیت اخلاقی و رفتاری دارد و آیا می تواند قابل اعتماد باشد؟ آیا می تواند هدایت افراد دیگر را برعهده بگیرد؟

فردی که خودش دچار تزلزل و مشکلات اخلاقی است، چگونه می تواند بعنوان راهنما یا اسپانسر کس دیگر راهنمائی کند. به قول یک نفر می گفت: آهنگری کاری ندارد، آهن را می گذاریم داخل کوره، سرخ می شود، آنوقت اگر بکشیم میل می شه ، تو سرش بزنیم بیل می شه. راهنمائی خیلی خطرناک تر از معلمی است. معلم درس را می دهد و درست یا غلط آن خیلی فرق نمی کند و اتفاقی برای کسی نمی افتد. ولی اگر راهنما یک آدرس غلط بدهد، این داستان فرق می کند. در اوایل تشکیل کنگره، یک راهنما داشتیم که سقوط آزاد بود و 40 تا رهجو داشت و بعد از مدتی رفت و زد و بقیه شاگردانش هم رفتند و مواد زدند. بعد دیدم که اینطور نمی شود و مورد آزمایش قرار دادم. دیدم برای اینکه شخص راهنما شود، خودمان باید تعیین کنیم که چه کسی راهنما بشود و یا نشود. بنابراین گفتیم که راهنما باید حداقل متد دی اس تی و جهان بینی را بلد باشد و من گفتم که هرکس می خواهد راهنما شود، باید امتحان بدهد. می گفتند ما بخاطر اینکه امتحان ندهیم، رفتیم و معتاد شدیم، حالا شما اینجا می خواهید امتحان بگیرید. گفتم: نه این امتحان فعلاً یک مسئله فرمالیته است و آنها را در امتحان قبول کردم. ذره ذره امتحانات گرفته شد، سوالات بیشتر شد، سوالات تخصصی و فنی و جهان بینی شد، نمرات بالای 17 مورد قبول شدند و شرایط سخت تر شد و راهنمای افراد بایستی راضی می بودند و بعد مصاحبه هم انجام می دادند. تازه بعد از طی این مراحل به مرحله کمک راهنما می رسیم. یعنی از هر 10 نفر ممکن است، 1 نفر به کمک راهنمائی برسد. از هر 100 نفر 10 نفر.

بعد مسئله لژیون ها مطرح شد. برای خانواده ها هم گفتیم که باید امتحان بدهند و تمام دروسی که آقایان مسافر امتحان می دادند بایستی همسفران بدانند و امتحان بدهند. لژیون تشکیل شد و ما به یک منبع بسیار قوی و نیرومند و راندمان بالائی رسیدیم. الآن راندمان بالای 60 رهائی در هفته، آمار خوبی است. امسال 3199 نفر رهائی داشتیم. الآن پیشرفته ترین کشورهای دنیا، به دنبال اطلاعات ما هستند. بالاترین کسانی که در سطح جهانی هستند، مثلاً خانم نورا ، در این خصوص صبح به من ایمیل زده بود. نایدا متعلق به موادمخدر آمریکا و تمام دنیاست و ایشان مسئول نایدا هستند. این بخاطر این است که اطلاعات ما خیلی خوب و مناسب است. حالا راهنماها بوجود آمدند. راهنماها همه خدماتشان رایگان است. بالاترین دستمزدشان لحظه ای است که یک نفر را به رهائی می رسانند. در اینجا ما باید جایگاه راهنما را محترم بشماریم و به آن احترام بگذاریم. راهنماها هم باید به گونه ای رفتار کنند که شایسته این احترام باشند. اگر یک راهنما صدایش را بالا ببرد، همه چیز را خراب کرده است.

به گوش من رسیده بود که در اصفهان یکی از راهنما صدایش را بالا برده بود. اگر هزاران شاگرد داشته باشی و در یک جلسه صدایت را بالا ببری، همه را خراب کرده ای. چون شما معلم هستید، کارتان پرورش انسان است. شما در حال پرورش دادن شاگرد هستید، بنابراین اگر راهنما صدایش را بالا ببرد، برای خودش فاجعه بوجود آورده است. من اگر برای یک سفر اولی، صدایم بالا برود و او هم صدایش را بالا ببرد، من خودم را خراب کرده ام. بنابراین این شأن را همه ما باید حفظ کنیم. راهنماها به شاگردان چیزی را هدیه می دهند، که هیچکس نمی تواند هدیه بدهد. یعنی واقعاً پاکی به معنای واقعی را راهنماها به شاگردان هدیه می دهند. راهنماها هستند که رهجو را از تاریکی به روشنائی هدایت می کنند.

در نامه ای که من صبح به ویلیام فرستادم، نوشتم که اگر من بخواهم مقایسه کنم، زحمتی که یک فرد در گروه معتادان بی نام (گروهی که من خیلی دوستشان دارم) می کشد، 50 برابر فردی است که در کنگره 60 به درمان می رسد. آن فرد هر لحظه در حال مبارزه و جنگ است، ولی در کنگره 60 جنگی وجود ندارد. این مبارزه به حداقل رسیده و اصلاً مبارزه ای وجود ندارد. در کنگره این سفر، سفری بسیار لذت بخش است. سفر اولی ها می گویند: لذتی که ما در سفر اول بردیم، نه در زمان مصرف بردیم و نه حالا که رها شده ایم و این را راهنما به شخص هدیه می دهد. پس کلیه رهجوها وظیفه دارند که از راهنمایشان حداکثر تقدیر را بجا بیاورند، چه در گروه همسفران و چه در گروه مسافران. چون شکرگزاری از مخلوق، عین شکرگزاری از خالق است. در این هفته، هیچ جشن تولدی برگزار نمی شود و تمام شعب جشن راهنما را برگزار می کنند. رهجوها در این هفته می توانند به هر شکلی (آزاد) ، از راهنمای خودشان تقدیر کنند. راهنماها منتظر تشکر و قدردانی نیستند، ما وظیفه مان است که این کار را انجام دهیم، هم سفر اولی و هم سفر دومی. اگر شما 50 شاگرد دارید و راهنما شده اید، باز هم باید از راهنمای خودتان تشکر کنید. ما این را بعنوان یک انسان باید یاد بگیریم. مگر خداوند خالق و مربی ما نیست. ما در روز طبق سنت خودمان 17 رکعت نماز می خوانیم و از خداوند تشکر و شکرگزاری می کنیم. الحمدلله رب العالمین سپاس و تشکر از پروردگار عالمیان، معلمان ما هم مثل قطراتی هستند از خالق که باید از آنها هم تشکر کنیم.

اگر ما این کار را انجام دادیم، فردا فرزندان ما هم این را می آموزند. این یک فرهنگ است. فرهنگ قدردانی، فرهنگ اینکه اگر کسی به من چیزی بیاموزد، من بنده او هستم. ما باید با عزت تمام این کار را انجام بدهیم. این راهی است که ما می توانیم در آینده مرتب افراد زیادی را به رهائی برسانیم و خیلی از خانواده ها را از پریشانی نجات بدهیم. خانواده هائی که شال نارنجی و آبی دارند، یک روز مشکلدار بوده اند و زندگیشان احتمال بود که از بین برود و از هم پاشیده شود، ولی این اتفاق نیفتاد. دکتر ربیعی وزیر رفاه و کار و امور اجتماعی که جمعه در پارک طالقانی بود (قطعه ای از فیلمشان در سایت کنگره هست) می گفتند که ما باید از این صمیمیت شما الگوبرداری کنیم، کاشکی در کشور اینگونه بود، کاشکی در کشور همه همدل می شدیم و کشور را می ساختیم و در ضدیت یکدیگر حرکت نمی کردیم.

بنابراین در هر قسمتی ما باید احترام قائل شویم. اگر مادر ما، غذا درست می کند، باید از او تشکر کنیم. اگر یک نفر یک استکان چای به ما می دهد، باید حرمتش را داشته باشیم. در این زمانی که انسانها ممکن است بخاطر رسیدن به پول، خیلی کارها بکنند، فردی تمام انرژی و توانش را برای انسان ها می گذارد تا آن فرد رها شود. بنابراین این هفته را به همه شما خیلی خیلی تبریک می گویم و معمولاً استاد جلسات را از بین راهنماها انتخاب می کنند. ما راهنما داریم، رهجو داریم و منابع آموزشی.

آمار مالی 1394؛

صورت خلاصه منابع مالی دریافتی در سال مالی منتهی به 29/12/1394:

کمک از ستاد مبارزه با مواد مخدر : 10.500.000 تومان

سبد جلسات در طول سال 94 : 931.400.000 تومان

حامی حساب سبد جلسات بابت اجاره ها و سایر کمک ها: 286.400.000 تومان

مبلغ جمع شده در لژیون مالی : 1.655.700.000 تومان

حامی زمین(شعبی که لژیون مالی نداشتند) :  336.900.000 تومان

جریمه های انضباطی (خسارت انضباطی): 240.000.000 تومان

صدور کارت : 56.300.000 تومان

این صدور کارت یک فکر بود.

برای جریمه های انضباطی هم با یک تیر دو نشان زدیم، یکسری ها که از کنگره رفتند، از طرفی هم که مبالغی برای ادامه مسیر درمان دریافت شد. لژیون مالی هم یک فکر بود.

در مجموع منابع مالی که ما دریافت کردیم: 3.517.200.000 تومان

خانه قاضی خرما و گردو زیاد است، حساب و کتاب زیاد است.

حالا کلیه هزینه های ما ؛

مبلغ اجاره پرداخت شده: 131.500.000 تومان

تعمیرات ساختمان: 166.500.000 تومان

آب و برق و گاز و تلفن و اینترنت: 53.800.000 تومان

اردوهای آموزشی: 98.800.000 تومان

برگزاری تولد مسافرین : 12.000.000 تومان

هزینه های ورزشی: 141.600.000 تومان

چاپ و فتوکپی و تبلیغات: 37.300.000 تومان

سایر هزینه ها : 111.000.000 تومان

کل هزینه های ما در سال 94: 834.600.000 تومان

نکته:

یکی از این نکته ها مربوط به هزینه های ورزشی است. ورزش برای ما اهمیت بالائی دارد. یعنی آنقدر اهمیت دارد که شما حتی تصور آن را هم نمی توانید بکنید. اگر شما بخواهید به تلویزیون بروید و یک موسسه ای را تبلیغ کنید، هر ثانیه ای 500 هزار تا 2 میلیون تومان پول باید پرداخت کنید. ما توسط سیستم ورزشی مان بزرگترین پیام رسانی را کردیم. آقای ربیعی، رئیس بهزیستی و معاونانش بخاطر ورزش به پارک طالقانی آمدند و ظرف دو روز تمام شبکه های تلویزیون قسمت هایی از کنگره را نشان دادند. یعنی اگر ما می خواستیم این تبلیغ را در تلویزیون ها انجام بدهیم، با 5 میلیارد تومان هم نمی توانستیم انجام بدهیم.

بعضی ها می گویند، مهندس پول ها را راحت خرج ورزش می کند. اولاً که کسانی که اینگونه می گویند خودشان ریالی به کنگره پرداخت نمی کنند و حتی پول چای هم نمی دهند. دوم اینکه بیشتر پول مسابقات را خود من، از جیبم پرداخت کردم. اگر به بازیکنانمان نفری 100 دلار دادیم، بخاطر این بود که بچه های ما هزینه خرج و مخارج نداشتند و این 100 میلیون را وحید دولت آبادی و رضا و خود من پرداخت کردیم. بقیه مسائل را هم همینطور. ما چطور می توانیم توان خودمان را نشان بدهیم؟ حتی من گفته ام که یک حساب باز کنیم بعنوان ورزش، که بتوانیم ورزش را حمایت کنیم. الآنه ورزش وضعیت اسفناکی دارد. مثلاً در مسابقات کشتی، بعد از گذشت یک سال هنوز حواله و پرداختی به آنها نداده اند. در بعضی قسمت ها مشکلات مالی آنقدر زیاد است که به خوابگاه راهشان نمی دهند و حتی شام به آنها نمی دهند. بنابراین ما می خواهیم ورزش را حمایت کنیم و این حمایت را از سبد ها انجام نمی دهیم. ما برای زمین هم از سبدها پرداخت نمی کنیم. در اینجا، جا دارد که از بچه های امور مالی واقعاً تشکر و سپاسگزاری کنیم. این افراد واقعاً امین ما هستند. اینها یک ریال را هم حساب و کتاب می کنند. این افراد سعی می کنند برای هر چیزی کم ترین هزینه را داشته باشند. الآن مامور خرید که برای خرید صندلی می رود، بیشتر از قیمت واقعی آن را فاکتور می گیرد که دستمزد خودش باشد، ولی در کنگره وقتی می خواهند صندلی بخرند، تحقیق می کنند و با پائین ترین قیمت صندلی را می خرند.

مسئله دیگر؛

ما تابحال برای مرزبانان که می خواستند انتخاب شوند، صلاحیت تعیین نمی کردیم. ولی الآن به یکسری مشکلات بر می خوریم و می خواهیم برای کسانی که کاندیدای مرزبانی هستند، نظر بدهیم. البته تا بحال من مقاومت کرده ام و هنوز این کار را انجام نداده ام. باید ببینیم که در آینده این کار را انجام بدهیم یا نه؟ تا حالا من این کار را نکرده ام، نه جلوی کسی که می خواسته راهنما بشود گرفته ایم و نه کسی که می خواهد مرزبان بشود، مثل اینکه در آینده احتمالاً باید چنین کاری را انجام بدهیم. امیدوارم که در این کار هم موفق بشویم.

مطلب دیگر؛

ما در کنگره هیچگونه جریمه ای نداریم، مگر اینکه تصویب شده باشد. ما در دو جا خسارت وارده می گیریم:

1ـ فردی گل رهائی گرفته و دوباره برگشت کرده و مواد مصرف کرده. زمانی که می خواهد به کنگره برگردد، بایستی هزینه این برگشت را که 1میلیون تومان است، بپردازد. این جریمه را هم در تمام شعب، ایجنت آن شعبه می تواند تقسیط کند.

2ـ وقتی شخص وارد لژیون تازه واردین می شود، راهنما انتخاب می کند و یک نامه OT برایش صادر می شود، اگر این فرد بیشتر از دو ماه غیبت غیرموجه داشت، بایستی جریمه بشود. اینجا این جریمه را 500هزار تومان در نظر گرفتیم.

اگر شخص غیبت موجه داشت (بیمارستان، زندان و ...) ایرادی ندارد، ولی اگر غیرموجه بود بایستی 500هزار تومان پرداخت کند و اقساط کمتر از 100هزار تومان هم نداریم. اگر آقای خان توضیحی از هر شعبه ای خواست، بایستی ایجنت ها مدارک را تحویل ایشان بدهند. در غیر اینصورت هیچ گونه خسارت دیگری نداریم، مثلاً اگر سفر اول 18 ماه شد، ماهی 100 هزار تومان باید بپردازد، خیر چنین چیزی ندارم، فقط در دو مورد بالا بایستی جریمه پرداخت کنند.

 

نام فایل تاریخ مدت زمان حجم (MB) لینک
فایل صوتی سخنان مهندس 95/02/08 00:49:36 17.0 دانلود
فایل صوتی رهایی ها 95/02/08 01:43:02 35.4 دانلود

 منبع: کنگره60
نگارنده: مسافر احمد شریفیان
عکاس: مسافر سیروس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .