English Version
English

کارگاه آموزشی کنگره 60؛ نمایندگی قم

کارگاه آموزشی کنگره 60؛ نمایندگی قم
جلسه سیزدهم از دور پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی قم روزهای پنج شنبه مورخ 94/09/05 با دستور جلسه رابطه یادگیری با معرکه گیری ( نق زدن و حاشیه ) با استادی دیده بان محترم جهان بینی جناب آقای امین دژاکام و نگهبانی آقای ابوالفضل یزدیان و دبیری آقای داود عشوری رأس ساعت 17 آغاز بکار نمود.
 
 

 
 
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که توانستم در این مکان حضور داشته باشم. این جای جدید را به شما تبریک عرض می کنم. امیدوارم این توفیق ها ادامه داشته باشد و این مکان جایی شود برای درمان اعتیاد و به تعادل رساندن افراد و خانواده هایشان . اما دستور جلسه ، یادگیری و معرکه گیری. همیشه برای انسان یکسری حجاب هایی وجود دارد که شخص را از مطالب ارزشمند محروم می کند و این حجاب ها در درون خود انسان است. در زمان های دور مثلا هزار سال پیش اگر شخصی قصد یاد گرفتن علمی را داشت باید مسافت های بسیار طولانی را سپری می کرد تا به یک استادی در فلان جای کره زمین برسد و از او بخواهد که فلان علم را به شخص بیاموزد ولی در حال حاضر و در زمان ما بسیاری از علوم به راحتی و سهولت در اختیار ما قرار دارد ولی چه مقدار از این علوم را می توانیم برخوردار شویم. یادگیری مسئله ای است که حتی در این برهه ی زمانی برای هر کسی اتفاق نمی افتد، برای اینکه انسانی بتواند فعل یاد گرفتن را در خود صرف کند باید از یکسری مراحل و مقدمات عبور کند . یعنی هر کسی آمادگی ندارد که در کلاس یا جلسه یک استاد بنشیند و مطالب را به راحتی یاد بگیرد و به سرعت خود تبدیل به یک استاد شود . ما برای یادگیری باید بهای آن را پرداخت کنیم . وقتی انسان خواسته ای مبنی بر یاد گرفتن موضوعی را دارد مطمئنأ در  همان حال خواسته های دیگری هم در وجودش هست برای مثال وقتی من دوست دارم جهان بینی یاد بگیرم همزمان دوست دارم در کنارش هنرپیشه هم بشوم و فلان ورزش را هم انجام بدهم و بتوانم به مسافرت دور دنیا هم بروم . یعنی وقتی چندین خواسته در یک سطح قرار گرفته اند هیچ کدام از این خواسته ها نمی تواند رشد کند بایستی زمان بگذرد و مقداری از خواسته ها کنار برود تا اینکه جا برای خواسته اصلی باز شود . مفهوم پالایش هم به همین معنی است یعنی انسان سختی ها را باید تحمل کند تا خود را برای یاد گرفتن مطلبی آماده کند . چندین سال پیش بنده خیلی دوست داشتم در سر کلاس هایم مطالبی که استاد می گفت را یاد بگیرم ولی نمی توانستم ، وقتی با دقت نگاه کردم متوجه شدم که علت این است که من هم زمان خواسته های زیادی دارم و زمان گذشت و بعضی از خواسته ها کنار رفت .


 
چرا کسانی که وارد کنگره می شوند حاضر می شوند در سر کلاسها بنشینند و آموزش بگیرند ؟ چون رنجی که متحمل شده اند بهای همان یادگیری است ، پس هر انسانی آماده یادگیری نیست بایستی زمان زیادی را سپری کند تا آماده یادگیری شود . در مورد خانواده ها هم به همین منوال است. آنها هم سختی های زیادی را سپری کرده اند تا آماده یادگیری در کنگره شده اند. کسی که گرسنگی کشیده است قدر نان را می داند و کسی که واقعا تشنگی کشیده باشد قدر آب را متوجه می شود . ما وارد کنگره می شویم و تحت آموزش و یادگیری قرار می گیریم و بعد از مدتی مقداری از دردهای ما التیام پیدا می کند ولی بعد از مدتی بعضی از خواسته های ما که کنار رفته بودند باز خود را به گونه ای نشان می دهند و فرایند یادگیری ما را متوقف می کنند. ما باید مثل یک باغبان خوب که همیشه از درختان خود مراقبت می کند تا آفت نزنند و در معرض علف های هرز قرار نگیرند عمل کنیم . هر انسانی که توفیق یاد گرفتن نصیبش می شود باید مثل یک باغبان خوب عمل کند .  به نظر بنده توفیقی بالاتر از یاد گیری نیست و هیچ چیز به اندازه یادگرفتن حس انسان را عوض نمی کند و باعث می شود مسیر زندگی انسان عوض شود . یاد گرفتن نیمی از قضیه است و نیم دیگر محافظت کردن از این یاد گرفتن است چون اگر این محافظت وجود نداشته باشد بعد از مدتی محصول ما دچار آسیب می شود و این موضوع را آقای مهندس در سی دی عناصر معرکه گیری به زیبایی بیان کرده است. بنده در زمان تحصیل درگیر این موضوع بودم و چون چیزی را یاد نمی گرفتم با بعضی از کسانی که شبیه من بودند ، می نشستیم و سیستم آموزشی یا استادمان را مورد نقد قرار می دادیم . که این دانشگاه و استادانش اصلا صلاحیت آموزش دادن را ندارند و تمام وقت ما صرف این انتقادها می شد و همیشه تصور می کردیم که ما چه انسانهای صاحب نظر و دانشمندی هستیم و می توانیم اشکالات سیستم و اساتید را پیدا کنیم و بعدها که زمان گذشت متوجه شدیم در حاشیه هستیم . کسانی که واقعا یاد گرفتن را دوست داشتند عاشقانه استادان خود را دوست داشتند و برای آموزش دیدن وقت می گذاشتند و برای اینکه به دیگران چیزی را یاد بدهند از خواسته های خود می گذشتند ولی ما همیشه در حاشیه بودیم .



 
اگر انسان در کاری که انجام می دهد ناتوان یا ناکام باشد ، دو راه بیشتر ندارد ، یا بایستی ایرادات خود را برطرف کند و از مشورت دیگران استفاده کند و فرمانبردار باشد تا به انرژی لازم برسد . یا دوربین خود را بروی سیستم بیندازد تا یک ایرادی پیدا کند و این انسانها کسانی هستند که در روشنایی روز به دنبال شب می روند و ما این کار را کردیم و حال بسیار بدی هم به ما دست داد . انسان باید با خود صادق باشد و وقتی دید حال خوبی ندارد از دیگران کمک بخواهد و از تجربیات اساتید و کسانی که قبلا این راه را رفته اند استفاده کند و کاملا فرمانبردار باشد تا به حال خوش برسد و درکنگره 60 باید این مسیر را از راهنمایان خود بیاموزیم . به نظر من کسی که نمی خواهد این کار را بکند بهتر است برود مواد بزند چون کسی که مواد می زند دیگر این قدر عذاب نمی کشد و به نظر من هیچ چیز مثل بلا تکلیفی نیست یعنی اگر مصرف کننده باشی حالت معلوم است و اگر واقعا برای درمان هم آمده باشی حالت معلوم است و بیچاره کسی که بین مصرف و درمان مانده باشد و این شخص واقعا در عذاب است . امیدوارم که آموختن و یاد گرفتن برای ما تداوم داشته باشد ، چرا که موفقیت های کنگره مدیون این یاد گرفتن ها می باشد و انسان برای ابنکه بتواند به یاد گرفتن ادامه بدهد باید همیشه احساس کند که شاگرد است و شخص باید قلبا به این موضوع برسد و به ظاهر و به زبان ابراز شاگردی کردن فایده ای ندارد شخص باید تواضع و فرامانبرداری را در خود تقویت کند و در این صورت است که می تواند تغییرات را در خود احساس کند و اگر شخص درگیر تعصبات بشود و احساس کند که خیلی عالم است و دیگران در این سطح نیستند قطعا در یک جا به مشکل بر خواهد خورد و در نهایت متوقف خواهد شد . چون حیات ما دو بخش است آموختن و خدمت کردن و کسی که نیاموخته باشد حتی اگر انسان خوش قلبی باشد و بخواهد به دیگران خدمت کند ، خدمت او غیر از خیانت نخواهد بود.


تهیه و تنظیم : حسن رحمانی
عکاس : محمد رضا حبی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .