English Version
English

دانایی؛ تولد دومین سال رهایی مسافر رضا

دانایی؛ تولد دومین سال رهایی مسافر رضا

روز پنجشنبه مورخ 94/01/27 دوازدهمین جلسه از دور دوازدهم كارگاههاي آموزشي عمومی كنگره60 نمايندگي وحيد با استادي آقای امیر جباری و نگهباني آقای سیامک علینژاد و دبیری  آقای مرتضی نوروزاده با دستورجلسه " جهان بینی 1و2" راس ساعت 17:00 آغاز به كار نمود.

روز پنجشنبه مورخ 94/01/27 دوازدهمین جلسه از دور دوازدهم كارگاههاي آموزشي  عمومی كنگره60 نمايندگي وحيد با استادي آقای امیر جباری و نگهباني آقای سیامک علینژاد و دبیری  آقای مرتضی نوروزاده با دستورجلسه " جهان بینی 1و2" راس ساعت 17:00 آغاز به كار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم قسمت اول این دستور جلسه در رابطه با جهان بینی 1 و 2 می باشد و قسمت دوم این دستور جلسه در رابطه با تولد آقای رضا پاساری.
مبحث جهان بینی که برای اولین بار در کنگره60 برای مقوله درمان اعتیاد مطرح شده است، بحث بسیار مهمی است که می توان گفت که تمامی عملکرد یک شخص را در بر می گیرد، اگر بخواهیم برگردیم به زمان گذشته که همان دوران مصرف بود، جهان بینی ای که در آن دوره مشاهده می شد، یک جهان بینی معتاد گونه و افیونی بود، به طوری که شرایط به گونه ای بود که تنها چیزی که برای من در اواخر دوران مصرف مطرح بود این بود که چگونه موادم را مصرف کنم، کجا مصرف کنم و چگونه بتوانم جوری مصرف کنم که بتوانم بهترین راندمان را داشته باشم! یعنی چگونه تمام دنیا را دور بزنم تا در یک جا بدون هیچ دغدغه ای تنها بتوانم موادم را مصرف کنم! یعنی اینکه نگاه شخص تنها و تنها حول یک محور که همان مصرف مواد مخدر بود می چرخید و در ادامه اگر فرصتی بود به دیگران هم توجهی می کرد، اما چه نگاهی؟! ما در جزوه جهان بینی می گوییم که جهان بینی یعنی برداشت و ادراک ما نسبت به خودمان و جهان اطرافمان و هستی! خب چه برداشتی؟ برداشت از طریق حس انسان صورت می گیرد اما زمانی که حس یک شخص آلوده به مصرف مواد مخدر می باشد و یخ زده است چگونه می تواند برداشت و دریافت درستی نسبت به دنیای پیرامونش داشته باشد؟!
نکته دیگر در این بحث این است که یک شخص زمانی می تواند یکسری از چیزها را یاد بگیرد که از نظر جسمی روی تعادل باشد، یعنی کسی که از نظر جسمی روی تعادل نیست و به قولی درد دارد چگونه می تواند که آموزشهایی را دریافت کند؟! کنگره60 آمد و در یک مثلث درمان تمام این مسائل را در نظر گرفت و عنوان کرد که تو اگر می خواهی که جسمت به تعادل برسد باید یازده ماه سفر کنی و اگر هم می خواهی که جهان بینیت هم درست شود باید اول جسمت درست شود یعنی این دولازم و ملزوم یکدیگر هستند.
هنگامی که ما با ابزارهای جهان بینی 1 و 2 آشنا می شویم مثل حس مثل تفکر و خیلی از مسائل دیگر متوجه می شویم که تمامی آن ابزارهاست که به دلیل درست کار نکردن نگاه و جهان بینی ما را نسبت به جهان بینی تغییر داده است، اگر اینگونه نباشد چرا یک مصرف کننده ای که شش سال است که مواد نمی زند، دوباره به دنیای اعتیاد برگشت می خورد؟! پس یک دلیلی در آن هست زیرا که نگاهش هنوز نگاه قدیم است زیرا به قول کنگره60 یک هندوانه را به زور زیر آب نگاه داشته است اما یک روزی خسته می شود و این هندوانه به بالا پرتاب می شود!!! 
درست ندیدن جهان و اشتباه نگاه کردن به دنیای پیرامون تنها مخصوص اشخاص مصرف کننده نیست، چرا؟! برای جواب به این پرسش راه دوری هم نمی رویم و از همسفران مثال می زنیم که به گفته خودشان مشکلاتی در درست ندیدن و اشتباه برداشت کردن دنیای اطراف خود دارند، به این دلیل که تفکرات مسموم و حس های آلوده دقیقا انسان را وارد یک بازی ای می کند که این نوع بازی از صدها نوع اعتیاد به مواد مخدر بدتر است زیرا آن انسان مصرف کننده هنگامی که خمار می شود چیزی دارد که به آن پناه ببرد ولی آدمی که مصرف کننده نیست و دچار افکار مسموم است چکار می تواند انجام دهد؟! پس طبیعتا همیشه در استرس و افسردگی و نا امیدی است، چرا که تفکراتش تفکرات غلطی است.
دقیقا اگر خوب به نوشتار مصرف کننده کیست توجه کنیم متوجه میشویم که دنیایی که یک مصرف کننده در آن قرار دارد دنیایی مملو از ترس، کینه، منیّت، نا امیدی و هزاران دنیاهای تاریک دیگری است که برای بیرون آمدن از این دنیاها باید از ابزار قدرتمندی به نام جهان بینی بتواند استفاده کند.
چرا گاهی اوقات مشاهده می شود که بعضی ها به هنگام هم کلام شدن با ما بعد از چندی به دیگری می گویند که چه انسان حال خرابی است این شخص؟! به این دلیل که هنوز نتوانسته ایم درونمان را از منیّت، ترس و ناامیدی عاری کنیم! اما ما به کنگره60 آمده ایم که تمام این اضلاع را به تعادل برسانیم یعنی به شرایطی برسیم بتوانیم بدون اینکه مواد مخدر مصرف کنیم با افکار مثبت، با حس های سالم بهترین بهره وری را داشته باشیم، کسی که مواد مخدر مصرف نمی کند و وارد سفر دوم شده است بداند که این انتهای کارش نیست زیرا بسیارند افرادی که الان مواد مخدر مصرف نمی کنند و وارد سفر دوم شده اند اما حال خوشی ندارند، چرا؟! زیرا جهان بینی او جهان بینی ای است که او را از مسائل مثبت دور و به مسائل منفی نزدیک می کند! و این جهان بینی منفی انسان را به نیمه تاریک هدایت می کند که به جایی می رسد که تنها نیمه خالی لیوان را می بیند و کوچکترین مسئله منفی را نسبت به خودش احساس می کند، به عنوان مثال به خانه دوستی به مهمانی می رویم و در موقع برگشت به دیگری می گوییم که دیدی چجوری با من برخورد کرد!؟ دیدی چقدر این آدم منیت داره؟! چرا اینها را شخص می بیند و طرف مثبت را نمی بیند؟! زیرا همان مسائل را در درون خود دارد و نتوانسته است که آنها را حل کند و دقیقا همان ها را می بیند و نمی تواند که زیبایی ها را ببیند.
اما تنها چیزی که می تواند ما را به نیمه روشن وجود خودمان نزدیک کند چیزی است که در کنگره60 از آن به عنوان دانایی یاد می شود، اینکه ما بتوانیم که به دانایی برسیم، اینکه ما بتوانیم به شرایطی برسیم که بفهمیم که حتی اذیت کردن دیگران نسبت به ما از روی جهل یا بیماری و مجنون بودن خودش است، دقیقا همان اتفاقی که برای همسفران می افتد که زمانی که وارد کنگره60 می شوند تازه می فهمند که تمام اشتباهات مسافرش به دلیل بیمار بودن اوست نه چیز دیگر و به این دلیل کنارش قرار می گیرد، اما نکته ای که در اینجا بسیار اهمیت دارد این است که همه چیز در هستی آرام آرام اتفاق می افتد همانگونه که طبیعت که بهترین الگو ماست به عنوان مثال در بهار آرام آرام بیدار می شود و به شکوفه می رسد و بعد میوه می دهد، در کل ما هم با همین الگو می توانیم به بهترین میوه و شیرین ترین میوه تبدیل شویم.
نکته دیگری که در این مسئله وجود دارد این است که در کنگره60 از یک انسان بی سواد وجود دارد تا یک دکتر اما جهان بینی ای که در کنگره60 وجود دارد به صورت کاربردی است یعنی یکسری از مسائل گُنگی که حتی اسم آنها هم ما را آزار می دهد به صورت ساده مطرح کرده است و یک مدل برای من ارائه می کند تا بهتر آن را متوجه بشوم مثلا اگر می گوید نفس یاد شهر وجودی می افتم وقتی می گویم عقل یاد قلعه می افتم و تک تک این مسائل ما را نزدیک می کند به آن خواسته خودمان که درمان اعتیاد است، اما در کل جهان بینی می خواهد این را به من بگوید که شخصی که جهان بینی اش تغییر می کند باید لباس پوشیدنش هم تغییر کند، باید حرف زدنش هم تغییر کند و برای مسئله خودمان که در کنگره60 است باید یک بچه کنگره ای طوری رفتار کند که در بیرون از این در بتواند افراد را به اینجا جذب کند نه دفع! باید نگاهمان نسبت به همه چیز تغییر کند نسبت به خودمان و جهان اطرافمان چرا که شخصی را دیگران دوست دارند که در ابتدا خود آن شخص خودش را دوست داشته باشد کسی می تواند دیگران را تغییر بدهد که ابتدا خودش تغییر کرده باشد.


قسمت دوم دستور جلسه:
امروز تولد آقا رضا پاساری است که یکی از مرزبانان شعبه است و خدمت گزار است و خیلیها هم ایشان را می شناسند.
آقا رضا در ابتدای شروع شعبه پیک بود که دوباره وارد کنگره60 شدند چرا که قبلا در شعبه کرج زیر نظر آقای مجید کیوانفر سفر کرده بودند به سفر دوم رسیده بودند و از آنجایی که دقیقا به همین دستور جلسه ربط دارد دوباره وارد بازی اعتیاد شدند و همان اوایل که تازه وارد دنیای اعتیاد شده بود به دلیل اینکه با کنگره60 آشنا بود دوباره بازگشت کرد و من را به عنوان کمک راهنما انتخاب کرد و شروع کرد به سفر کردن، و خوشبختانه اینبار خوب سفر کردند و رأس زمان مشخص درمان خود را به انجام رساند و بعد از سفرش در قسمت مرزبانی در این شعبه مشغول خدمت کردن است و امیدوارم که بتواند جایگاه های بهتری را تجربه کند، تبریک می گم به خودش به همسفر بسیار محترم و خدمت گزارش که در جایگاه کمک راهنمایی خدمت می کنند و پا به پای آقا بابک خدمت می کنند و امیدوارم که همه بتوانیم که قدر زحمات این دوستانی که از جان و دل مایه می گذارند را بدانیم، این روز را به همه شما عزیزان به خدمت گزاران شعبه به تمام خانواده ایشان به خانواده بزرگ کنگره60 و در رأس به جناب آقای مهندس و سرکار خانم آنی تبریک عرض می کنم.


سخنان مسافر:
من در ابتدا خداوند را شکر می کنم که من را در راه کنگره60 قرار داد و همینطور تمام خانواده من را از خدمتگزاران این مسیر الهی قرار داد، از راهنمای عزیزم کمال تشکر را می کنم که من را به این جایگاه رساندند و همانطور که ایشان فرمودند من در ابتدا وارد شعبه کرج شدم و به رهایی رسیدم ولی از آنجایی که دقیقا در ضلع جهان بینی درمان خودم مشکل داشتم دوباره به دنیای اعتیاد بازگشتم اما اینبار با تخریب بیشتر ولی از آنجایی که آشنایی با کنگره60 و آموزشهای اینجا داشتم توانستم ذره ای از عمق این تاریکیها کم کنم و بیشتر ادامه ندهم و دوباره به مسیر برگردم و ادامه راه را بدهم و به رهایی برسم و امروز خیلی خوشحالم که در جایگاه مرزبان به شما عزیزان خدمت می کنم و این را مدیون راهنمای عزیزم و خانواده ام و کنگره60 هستم، از راهنمایم تشکر می کنم از خانواده ام از همسفرم و از پسرم بابک تشکر می کنم و در رأس از جناب مهندس دژاکام کمال تشکر را دارم که این جا را برای همه ما راه انداری کردند تا خانواده ها به رهایی برسند و آرزوی بهترین ها را برای ایشان از خداوند تعالی خواستارم.


سخنان همسفران:
بابک: ابتدا تشکر می کنم از جناب آقای جباری کمک راهنمای پدرم، چراکه زحمات و تلاشهای ایشان به پدرم زندگی دوباره و به ما زندگی آرامی بخشید. مهمترین هدف از برگزاری تولد در کنگره رساندن پیام به افراد تازه وارد است تا آنها با شنیدن شرح حال گذشته شخص و دیدن آرامش و سرخوشی امروزش امید نجات و رهایی یابند و متوجه شوند بیماری اعتیاد که از نظر تمامی جهان بیماری لاعلاجی است، در کنگره کاملا" درمان شدنی است و نمونه انسانی درمان شده قابل مشاهده است، امیدوارم دوستانی که تازه به جمع ما پیوسته اند تلنگری از این تولد دریافت کرده و حرکت خود را شروع نمایند و به آزادی و رهایی برسند. در آخر هم این روز را ابتدا خدمت بنیان کنگره جناب آقای مهندس دژاکام و به پدرم و راهنمای بزرگوارشان آقای جباری و به مادرم و راهنمای محترمشان سرکار خانم فراهانی و همه دوستان تبریک عرض مینمایم.
خانم جعفری: ابتدا تشکر میکنم از آقای جباری که دراین راه بسیار به ما کمک کردند و حال خرابی مسافر مرا تحمل کرده و با صبر و تدبیر ایشان و در پرتو راهنمایی هایشان ما به این جایگاه رسیدیم. اما سخنی دارم باهمسفران عزیز که سالها تاریکی را در دنیای اعتیاد تجربه کرده اند و امروز روزنه ای از نور در زندگیشان پیداشده و به کنگره آمده اند، اولا اعتیاد را یک بیماری بدانید و عکس العملهای تند و بی اساس در مقابل مسافر و کارهای اشتباهش نداشته باشید و او را به کنگره و راهنمایش بسپارید و ایمان داشته باشید که او رها خواهد شد و در ثانی با آموزشهایی که می گیرید و تغییر نگرش و جهان بینی خود زندگی آرامی برای خانواده خود مهیا نمایید و بتوانید با تغییر حس در جهت ارزشها به مسافر خود نیز دراین سفر پر فرازونشیب یاری برسانید و به تعبیر زیبای جناب مهندس دژاکام بال پروازی برایش باشید. من خودم قبل از کنگره در اثر نا آگاهی در مقابل کارهای همسرم واکنش منفی و اشتباه نشان دادم و همین اشتباه باعث شد تخریب بیشتری در زندگی ما ایجاد شود و پسرم هم وارد دنیای اعتیاد گردد، ولی در کنگره یاد گرفتم که به جای اینکه مقابل فرد بیمارم باشم در کنار او باشم و تا آخر راه بال پروازش باشم امیدوارم که همه همسفران عزیز توانایی این کار را از درون خود پیدا نمایند و در جهت اهداف کنگره60 قدم بردارند، باز هم از آقای جباری تشکر می کنم از راهنمای عزیزم سرکار خانم فرهانی، از پسرم بابک تشکر می کنم و در رأس از جناب مهندس دژاکام و سرکار خانم آنی و آرزوی بهترینها را برای این خانواده بزرگ خواستارم.

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .