English Version
English

تفکر کردن؛ تولد اولین سال رهایی مسافر علی اکبر

تفکر کردن؛ تولد اولین سال رهایی مسافر علی اکبر

جلسه سیزدهم از دور نهم سری کارگاه های آموزش عمومی کنگره 60 نمایندگی قزوین در تاریخ دوشنبه 93/01/24 با دستور جلسه " وادی هشتم و تاثیر آن روی من " با استادی آقای حسین قاری، نگهبانی آقای حسین یاسری و دبیری آقای محمد راس ساعت 16 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خیلی خوشحالم و امروز یکی از روزهایی است که در مسیر زندگی ام در کنگره 60 برای آن تصویر سازی کرده بودم تا روزی برسد که من بتوانم برای کسانی که می خواهند در زندگی خود تغییری ایجاد کنند کاری انجام بدهم.

با حرکت راه نمایان می شود. به نظر من انسان باید یا راهی را پیدا کند و یا راهی را بسازد. در مورد راه و مقصد و هدف در بخش های مختلف آموزش های کنگره  آمده است اما بهترین موضوعی که یک رهجو می تواند به آن دسترسی پیدا کند، به مقصدی که می خواهد برسد و به آن تغییر رفتاری که در زندگی می خواهد برسد باید به استادش ایمان داشته باشد، به روش آموزشی اش ایمان داشته باشد، به مکانی که در آن قرار دارد ایمان داشته باشد. اگر این ایمان باشد ما می توانیم به آن خواسته و هدفی که در این وادی از آن صحبت می شود برسیم. هر انسانی که خواسته ای دارد طبیعتا چه بخواهد و چه نخواهد نیروها و افرادی هستند که در مورد آن نظر بدهند و او را از آن کار منصرف کنند. مثل نیروهای بازدارنده ای که بارها ما را از کمپ رفتن و اقدام کردن برای ترک باز داشتند یا نیروهایی که از حرکت کردن برای کسب درآمد با حرف های ناامید کننده ما را بازداشتند. زمانی که این نیروهای بازدانده تاثیر خود را گذاشتند طبیعی است که انسان به هدف نمی رسد.

همه ما برای درمان اعتیاد خود سال ها راه های زیادی رفتیم، راه هایی که اشتباه بودند ولی آن زمان فکر می کردیم که راه درستی است. امروز هم که راه درست را پیدا کردیم و در حال سفر و درمان هستیم نیروهای بازدارنده ای هستند که با حرف های ناامید کننده و بازدارنده سعی می کنند ما را متوقف کنند بنابراین زمانی که انسان خواسته ای داشته باشد خواه ناخواه نیروهای منفی سر راه او قرار می گیرند.

من که سال ها در مسیر ضدارزش ها بودم، دروغ می گفتم و فکر می کردم با دروغ گفتن می توانم به خواسته هایم برسم بعد از شروع درمان و در مسیر آموزش قرار گرفتن به سختی افتاده بودم و بر سر یک دوراهی بودم، دوراهی ارزش ها و ضدارزش ها چون باید از آن دروغ ها و ضدارزش هایی که سال ها داشتم جدا می شدم.

تفکر کردن یک قدرت می خواهد. اینطور نیست که من تصمیم بگیرم از این به بعد کار خوبی انجام بدهم بلکه باید قدرت الهی را با آن تفکر همراه کنم. قدرت انجام دادن کار به یک قدرت الهی احتیاج دارد. تفکری که برای درمان اعتیاد می کنم باید از نیروهای الهی کمک بگیرم. باید دستم را روی زانوی خودم بگذارم و از خدا کمک بگیرم. بنابراین زمانی که تفکر انسان الهی شد آن وقت تمام سلول های بدن انسان در راه خدا است، در راه دوستی و صلح، دیگر چیزی به نام های خیانت، کینه و... وجود ندارد.

علاوه بر تفکر ما به قدرت تمام کردن کار نیاز داریم. من زمانی که درمان را شروع کردم، سفرم روی نظم بود و پله هایم مرتب، باید بدانم که مدارج بالاتری هم هست و اینطور نیست که فقط رها شوم بلکه باید بدانم که آخر ِ این راه کجا است. ما باید بدانیم که چه می خواهیم و اصلا برای چه دور هم جمع می شویم. اگر توانستم کاری که برای من انجام شده را من هم برای دیگری انجام بدهم می توانم رشد کنم. اگر توانستم جواب خوبی را با خوبی بدهم می توانم رشد کنم و... خوش به حال کسانی که توانستند مسیر درست زندگیشان را تشخیص بدهند.

صحبت های استاد در مورد آقای علی اکبر:

علی اکبر روزی که آمد، در راه درمان اعتیاد سختی های زیادی کشیده بود، هم خودش و هم خانواده اش. خانواده اش او را دوست داشتند و به فکر او بودند اما همانطور که ما مسیر را بلد نبودیم آن ها هم مسیر را بلد نبودند و راه های زیادی مثل کمپ و.... رفته بودند.

اکبر آقا سفر خوبی داشت و آنطور که من احساس می کنم بسیار دوست دارد که خدمتگزار باشد. من برای او خیلی خوشحالم و ما اینجا هستیم تا دست به دست هم بدهیم و راه و روش زندگی خود را تغییر بدهیم.

اعلام سفر اقای علی اکبر:

سلام دوستان علی اکبر هستم یک مسافر. آنتی ایکس مصرفی شیشه و اپیوم، حدود 13 ماه سفر کردم به راهنمایی آقای حسین قاری به روش DST با شربت OT ، رشته ورزشی فوتبال و شنا. یک سال است که آزاد و رها هستم.

آرزوی آقا علی اکبر:

امیدورام که نمایندگی قزوین یک زمین برای خوش داشته باشد.

 

صحبت های آقا علی اکبر:

من امروز خیلی خوشحالم چون یکی از خواسته هایم این بود که بتوانم روزی تولدم را در کنگره جشن بگیرم. هم تلاش خودم و هم راهنمایم و هم خانواده ام برای رسیدن به اینجا کمک کرد.روزهای اولی که وارد کنگره شدم آنقدر حالم خراب بود که می گفتم  بیشتر از 1 یا 2 ماه نمی توانم دوام بیاورم و از کنگره بیرون می آیم. با تخریب شدید شیشه وارد کنگره شده بودم . راهنمایم، حسین آقا خیلی برای من زحمت کشید، تازه لژیون ایشان راه اندازی شده بود و ایشان خیلی به من کمک کرد. قبل از قزوین کنگره تهران و کرج رفته بودم اما سفر نکردم، از خانه تا کرج می رفتم اما به آنجا که می رسیدم موادم را تهیه و مصرف می کردم و بدون آنکه به کنگره بروم برمی گشتم و به خانواده می گفتم کنگره بودم. همین مساله باعث شد که من سوت شدم ولی یک روز فهمیدم که یک شعبه کنگره هم در قزوین راه اندازی شده. آمدم و در لژیون حسین آقا نشستم و به درمانم چسبیدم.

راهی که واقعا به درمان اعتیاد کمک می کند همین کنگره 60 است. من زمانی که کمپ می رفتم بعد از برگشتن مصرفم بیشتر میشد مثلا اگر قبل از کمپ 1 گرم شیشه مصرف می کردم وقتی که از کمپ برمی گشتم مصرفم به 2 یا 3 گرم می رسید و روش درمانی کنگره بود که به من کمک کرد.

من تخریب بالایی داشتم و خانواده ام به خاطر من خیلی سختی کشیدند. خداوند انسان را بدون هیچ شکافی آفریده اما مصرف مواد مخدر مثل شیشه یک شکافی در انسان ایجاد می کند و انسان را به لانه نیروهای اهریمنی تبدیل می کند. آنقدر تخریب من بالا بود که هر مساله ای که در بیرون اتفاق می افتاد و می دیدم به خانواده ام نگاه می کردم و به آن ها ربط می دادم. امیدوارم تمام کسانی که در سفر اول هستند خیلی راحت تر و با گوش کردن به حرف راهنمایشان سفر کنند و به رهایی برسند. مطمئن باشیم که اگر به حرف راهنما گوش نکنیم به درمان اعتیاد نمی رسیم. همه شما را از ته دل دوست دارم و ممنونم.

صحبت های خانم آرام،مادر آقای علی اکبر:

خیلی خوشحالم و نمی دانم چه بگویم چون علی اکبر خیلی سختی کشید. هم خودش خیلی سختی کشید هم خانواده اش. از حسین آقا خیلی تشکر می کنم همینطور از خانم ناهید.خیلی دوست داشتم پدر علی اکبر امروز اینجا بود و رهایی علی اکبر را می دید. از همه شما، از راهنمایانمان، از آقا سیامک و از آقای مهندس که هرچه دارم و ندارم از ایشان است تشکر می کنم. من راه های زیادی برای نجات علی اکبر رفتم و خدا این راه را جلوی پای ما قرار داد، دعا می کنم که همه جوانان نجات پیدا کنند.

صحبت های ریحانه همسفر آقای علی اکبر:

من این روز رو به آقای حسین قاری و سرکار خانم ناهید، راهنمای مادرم تبریک می گویم. این روز عزیز رو به دایی عزیزم تبریک می گم، انشالله جوانمردیش بشه.

 

صحبت های خانم مستانه:

من هم این روز خیلی زیبا و قشنگ رو اول به آقای مهندس، خانواده بزرگ کنگره 60، آقای حسین قاری، راهنمای عزیز خودم سرکار خانم ناهید، خانم مرضیه،آقا محمدرضا و به همه تبریک میگم. همچنین تبریک ویژه خدمت آقا سیامک دارم و از همه عزیزان تشکر می کنم.

امروز حس و حالی دارم که اصلا قابل توصیف نیست. امیدورام که تمام سفر اولی ها این جایگاه رو تجربه کنند و رهایی ها در شعبه قزوین بیشتر بشه همچنین تولد ها بیشتر بشه و همیشه در شعبه قزوین شادی باشد. از همه شما ممنونم.

صحبت های خانم ناهید راهنمای همسفر:

باز خدارا شکر می کنم که بین شما هستم و به من فرصت داد تا زنده باشم و بتوانم جبران خسارتی که به خودم، به مسافرم و به جامعه ام وارد کردم را بکنم. من هم این روز قشنگ رو به آقای حسین قاری تبریک عرض می کنم که خیلی زحمت کش هستند و به حق خیلی رهجوهایش را دوست دارد و برای آن ها مثل پدر می ماند. به آقای علی اکبر خیلی تبریک میگم، امیدوارم که همیشه در کنگره بماند و برای کنگره خدمتگزار راستین باشند. به خانم آرام تبریک می گویم که یکی از رهجوهای خوب من هستند، با وجودی که از من بزرگتر هستند ولی همیشه حرف گوش کردند، درست حرکت کردند و الان این روز رو می بینند. ان شاءالله که همیشه سایه شان بالای سر بچه هایشان باشد. به خانم مستانه رهجوی بسیار خوبم تبریک میگم،  خیلی ازشون راضی هستم و رهجوی خیلی خوبی برای من هستند. یکی از قسمت های امتحان کمک راهنمایی رو قبول شده اند، بهشون تبریک میگم و امیدوارم که قسمت دیگر رو هم قبول شوند چون لیاقتش رو دارند، همیشه حرف گوش کن بودند و آماده به خدمت بودند. امیدوارم که همیشه در کنگره باشند و من در کنارشون باشم و از ایشون یاد بگیرم. به ریحانه جان دختر گل خانم مستانه هم تبریک میگم. امیدوارم که یک دختر کنگره ای برای ما باشند.

به خانم فرزانه تبریک میگم که خیلی خانم خوب، مودب و با محبت هستند. همیشه به من خیلی لطف و محبت داشتند، امیدورام که ایشان هم همیشه در کنگره و در کنار ما باشند. به خانم مرضیه راهنمای خانم فرزانه خیلی تبریک میگم و امیدوارم که همگی ما در کنار هم باشیم و خدمت کنیم و این روزها را ببینیم و از خداوند برای خودم می خواهم که به من توفیق بیشتری بدهد تا من واقعا در کنگره باشم و در کنار شما عزیزان.

صحبت های خانم فرزانه:

خیلی خوشحالم چون یکی از بزرگترین آرزوهام این بود که رهایی برادرم رو ببینم چون واقعا اذیت میشد و روز به روز شاهد نابودی برادرم بودیم. لطف خدا و معجزه بود که برادرم به کنگره اومد و رها شد و الان یک سال از رهاییش می گذره. این روز زیبا و قشنگ رو به برادر عزیزم تبریک میگم. به مادر عزیزم تبریک میگم که واقعا در کنار برادرم خیلی سختی کشیدند، مقاومت و ایستادگی کردند و همیشه در کنار برادرم بودن. به خواهر عزیزم و به خانم ناهید، به راهنمای بسیار خوب خودم خانم مرضیه که خیلی من رو راهنمایی کردند و دلداری دادند تبریک میگم. همچنین یه تبریک ویژه دارم به حسین آقا، به ایجنت محترم شعبه آقا سیامک و به خانواده کنگره 60. آرزو می کنم همه سفر اولی ها رهاییشون رو بگیرند و شاهد این تولد ها در کنگره خصوصا شعبه خودمون باشیم.

صحبت های خانم مرضیه، راهنمای همسفر:

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. من هم تبریک میگم به آقای علی اکبر، به حسین آقا، به خانم ناهید، به مستانه عزیزم، به فرزانه و مادر عزیزشون. همونطور که میدونید مصرف کننده ها که اصلا در دنیای خودشون نیستند و خانواده است که خیلی آسیب می بیند. روزی که خانم فرزانه به لژیون من آمد یک خانم افسرده و خیلی ناراحت بود. خیلی به فکر خانواده اش بود ولی وقتی وارد لژیون شد همه این ها رو رها کرد و برای خودش سفر کرد و می خواست که خودش خوب بشه چون ما به عنوان یک انسان حق زندگی داریم. خدا رو شکر که سفر کرد و حال خودش خوب شد. الان یک دختر شادابه و به کارهای خودش می رسه و برای هدف هاش برنامه ریزی می کنه. توی امتحان کمک راهنمایی، هم خودش و هم خواهرش قبول شدند، بهشون تبریک می گم. امیدوارم که همیشه در کنگره باشند و جزء خدمتگزاران کنگره. به حسین آقا خداقوت میگم و امیدوارم که همیشه این خانواده رو شاد ببینیم، لبشون پر خنده باشه و در کنگره در کنار ما باشند.

 

با سپاس، همسفر فریده

 

منبع: وبلاگ نمایندگی قزوین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .