سیزدهمین جلسه از دوره سی و هفتم جلسات آموزشی صبحگاهی پارک لاله ویژه مسافران و همسفران کنگره ۶۰ با دستور جلسه «وادی پنجم و تأثیر آن روی من» با استادی دیده بان مسافر دژاکام، نگهبانی مسافر حامد شمس و دبیری مسافر محمدعلی پنج شنبه 25 دیماه 1399 ساعت ۶.۳۰ صبح آغاز به کارکرد.

سخنان استاد:
سلام دوستان امین هستم یک مسافر. شاکر خداوند هستم که اجازه داد تا در جمع شما عزیزان حضور پیدا کنم. از همه شما که تشریف آوردید سپاسگزارم. جشن دیدهبان را به همه عزیزان، به دیدهبانهای کنگره و جناب مهندس تبریک میگویم. خدا را شکر که جلسات پارک لاله برقرار است و رونق پیداکرده است. انشالله بچههایی که نیاز دارند، در این جلسات حضور پیدا کنند و استفاده کنند. این جلسات در یک مقطعی به من خیلی کمک کرد. من در سال 1384 به پارک لاله آمدم در این زمان وضعیت من خوب نبود تازه ساعت پنج و نیم صبح میخوابیدم و همینکه چشمانم گرم میشد، حمید به دنبالم میآمد و میگفت بلند شو تا برویم و واقعاً برای من عذابی بود و تا اینجا به خودم بد و بیراه میگفتم که این چه خدمتی بود که برای خود گرفتی؟ اینهمه خدمت در کنگره چرا پارک لاله را انتخاب کردی؟ اما وقتی بعد از جلسه که از پارک میرفتم کاملاً انرژی و تأثیر جلسه را احساس میکردم. همه بچههایی که این مسیر را طی میکنند این حس رادارند. درهرحال پارک لاله بسیار تأثیرگذار است.

دیدهبانها بهعنوان بخشی از کنگره که کاری را انجام میدهند، هیچوقت رؤیای دیدهبان شدن را نباید داشته باشند و نباید هدفشان این باشد که بخواهند حتماً دیدهبان شوند. دلیلش هم این است که ما بایستی جایگاهها را دوست داشته باشیم تا بتوانیم کاری انجام دهیم و عشق به انجامها مهم است نه آرزوی داشتنها،اگر من عشق به انجام داشته باشم آن اتفاق خوب برای من میافتد و آنجا یک وسیله و ابزاری میشود که من یک سری کارها را بتوانم انجام دهم. مسائل رشد انسان رقابت بردار نیست شاید ما برای یک مسابقه شنا باید تمرین کنیم تا حریف خود را ببریم اما در سفر دوم و مسئله اینکه انسان به خودش نزدیک شود، مسابقه معنی ندارد یعنی اگر انسان بخواهد در این مسئله مسابقه دهد و بقیه را ببرد عقبتر میماند. مسابقه در رسیدن به خود باعث دوری از خود میشود و این در جایگاه دیدهبانی هم خودش را نشان میدهد.

کسانی که برای جایگاه دیدهبانی انتخاب میشوند خودشان تعجب میکنند. دیدهبانها بایستی مسائل را واقعی و حقیقی ببینند آن خصلتی که به انسان کمک میکند تا مسائل را واقعی و حقیقی ببیند این است که منافع ، مصلحت و سلامتی جمع را به مسائل شخصی خود ترجیح دهد. اگر دیدهبان یا هر انسانی این خصلت را داشته باشد قدرت بینش پیدا میکند و میتواند مسائل را واقعی ببیند بنابراین خیلی راحت سرش کلاه نمیرود و یکچیز قلابی را ما نمیتوانیم بهعنوان اصل به او معرفی کنیم چون متوجه قضیه خواهد شد. بنابراین هر انسانی اگر این خصلت را در زندگی خود داشته باشد که همیشه منافع خودش را یا خواسته نامعقول را اول کار نگذارد، خداوند بصیرت را بهعنوان یک قدرت و توان، پاداش او میکند و آن انسان میتواند مسائل را عمقی و حقیقی ببیند و این چیز کمی نیست. مثلاً ممکن است مشاهده کنیم یک فرد چوپان که سواد ندارد اگر حرفی اشتباهی به او زده شود تشخیص میدهد یا اگر پیشنهاد یا عمل ناسالم را به او پیشنهاددهی قبول نمیکند اما ممکن است یک استاد دانشگاه را بتوان گول زد. چرا اینطور است؟ زیرا این استاد ممکن است تحصیلات داشته باشد اما مصلحت حقیقی را ترجیح نداده است و خواستههای نامعقول و منافع شخصی خود را جلوی کار گذاشته است بنابراین قدرت تشخیص از او گرفتهشده است . شایسته است که دیدهبانها هم این خصلت را داشته باشند وگرنه نمیتوانند کار را انجام دهند مثلاً اگر به یک نمایندگی بروند نمیتوانند اشکال کار آن نمایندگی را پیدا کنند. مسئله دیگری که وجود دارد این است که دیدهبانها بایستی بتوانند با بچههای کنگره ارتباط خوب و سالمی داشته باشند ارتباطی که اگر کسی نیاز واقعی دارد در صورت لازم و رعایت سلسلهمراتب بتواند آن را با دیدهبان مطرح کند.

مسئله مهم دیگری که وجود دارد این است شاید بسیاری از جاها ما بخواهیم رشد کنیم و بهجایی برسیم که بنشینیم و فقط دستور دهیم و بقیه کارهای ما را انجام دهند اما کنگره اینطور نیست. در کنگره هرچقدر که رشد کنی باید بیشتر کارکنی. در حال حاضر جناب مهندس از همه بیشتر کار میکند. اگر کارهای دیدهبانها را روی میز بگذاریم بهاندازه کارهای جناب مهندس نمیشود و اینیک الگو است. پس وقتی ما چنین ساختاری داشته باشیم که هرکسی در جایگاه بالاتر بایستی بیشتر تلاش کند و زحمت بکشد، اتفاقهای خوبی میتواند بیوفتد. در این ساختار اگر کسی حرفی میزند مثلاً اگر راهنما از رهجو چیزی بخواهد چون خودش اجرا کرده و تلاش بیشتری کرده است رهجو نیز انجام میدهد. اگر ما این روش و مسیر خود را حفظ کنیم و مغرور نشویم و بتوانیم با یکدیگر ارتباط خوبی داشته باشیم یعنی ارتباط حسی و قلبی، پیشرفت ما ادامه پیدا میکند. چون همیشه کوچکترها به بزرگترها نگاه میکنند.
خدا رو شکر که من همکارهای دیدهبان خوبی دارم که برای من بسیار آموزنده بوده است و این سعادت بوده است که از این شرایط استفاده کنم. امیدوارم که این جشنها و این کنار هم بودنها برای ما حفظ شود و بهانهای باشد که با یکدیگر بیان محبت داشته باشیم. خواستهام برای سفر اولیها موفقیت در سفر اول و درست شدن خواب شب و برای سفر دومیها موفقیت در مسیر است.
تهیه و تنظیم: مسافر محمد لژیون 19 آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1454