English Version
This Site Is Available In English

فلز ارزشمندی به نام زمان

فلز ارزشمندی به نام زمان

 در سراسر زندگی گاهی اوقات به نقطه‌ای خیره می‌شوم و فقط گذر زمان را نگاه می‌کنم تا به درون خود نفوذ کنم و سیری در عالم درون کنم و می‌فهمم که فقط وقت تلف می‌کنم چون انسان به درون خود زمانی نفوذ می‌کند که درحرکت باشد و نگاه کردن و بازایستادن در طول مسیر زندگی فقط یک ترفند یا شعبده‌بازی است که به خیال خودم در تفکر هستم یا مثلاً به درون خود رفته‌ام. گاهی خیال می‌کنم که به درون رفتن فکر کردن است اما وقتی به ثانیه‌شمار ساعت و یا نور آفتاب که بعد از مدتی جای خود را به تاریکی و سایه‌ها می‌دهد و درحرکت است می‌فهمم که هیچ‌چیز ثابت نیست و این من هستم که با نگه‌داشتن خود در یک نقطه به خیال خود فکر می‌کنم که در حال انجام کاری هستم؛ اما وقتی عمیق‌تر نگاه  می‌کنم زمان که این فلز بسیار ارزشمند در جهان مادی است به من می‌فهماند که هیچ‌چیز ساکن نیست. 

بلکه ساکن درون من است که بعضی وقت‌ها ساکت و بی‌صدا به‌جایی خیره یا به درون ذهن پرپیچ‌وخم سیر و سیاحت می‌کند و بی‌نتیجه ناگهان از آن خارج می‌شوم و می‌بینم چند دقیقه گذشته است. امروز تقریب متوجه شدم که تفکر یعنی حرکت مثبت و روبه‌جلو و ساختاری که مثبت باشد و عملی را به نتیجه‌ی مثبت به سرانجام برساند. مثالش ساده است، مثلاً شما صدای عقربه ساعت که ثانیه می‌اندازد را بشنوی اما وقتی به آن نگاه کنی و ببینی عقربه‌ها حرکت نمی‌کند ولی صدای تیک‌تاک می‌آید چه حالی می‌شوی؟ من که حسم این‌گونه است که صدایی از درون به من می‌گوید حرکت کن اما من در جای خود مانده‌ام و به چیز دیگری سرخود را گرم می‌کنم. درون تمامی انسان‌ها از این صداهای ریتم دار مثل عقربه پر است اما گاهی آن‌ قدر در طی گذشت زمان نسبت به آن بی‌توجهیم که این صدا برایمان بی‌ارزش می‌شود... مگر در آموزش‌ها نبود که صوت پیامی را در پی دارد و نور فرمان آن است؟ پس چگونه هرروز این صدا را می‌شنوم و نور هم در حال تابش است و من بی‌خیال و بی‌حس از کنار آن می‌گذرم. باید حرکتی کرد تا کم‌کم به اهمیت آن پی برد. می‌توان گفت به‌عبارتی‌دیگر؛ عاقبت شراب‌خواری مدام؛ مخمور در میان مستان نشستن است. واقعاً این بیت چه پیامی را در پی دارد؟ دانستنش زمان می‌برد که ذره‌ای از این اشعار را بتوان فهمید هم عاقبت شر است و هم عاقبت نیک، صفت گذشته در انسان صادق نیست بلکه صفات در انسان جاری است یعنی می‌توان گفت لحظه‌ای بد هستیم و لحظه‌ای خوب. سالیان دراز شراب‌خواری و مردم‌آزاری اما بعد از چندی انسانی پشیمان و در پی جبران خسارات! به قول سردار؛ این روزها شاید روزنه‌ای باشد برای پی بردن به درون و بیرون خود، الحق که جمله‌ی عمیقی است و پی بردن به ذره‌ای از آن تلاش و صبر و تزکیه می‌خواهد. شاید روزی با به دست آوردن صفات نیک و حفظ آن صفات بتوان به این جملات کمی پی برد، زیرا صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است در آخر  این‌که تمامی اصواتی که از آن ساده می‌گذرم و یا می‌شنوم و به آن بی‌اعتنا هستم پیامی در پی دارد شاید از شنیدن تا اجرای آن یک‌قدم فاصله باشد اما زمان انجام آن کار در وجود من به هزاران سال بینجامد.

امیدوارم که با تکرار آموزش‌های کنگره-60 و اجرای این فرمان‌ها بتوانم خود را به حرکت درآورم که خودکاری بسیار سخت است و سهل.

 

نویسنده:مسافر محمد علی

 

 

 

تهیه و تنظیم وبلاگ نمایندگی پرستار

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .