همهی افراد که در کنگرهی 60 هستند یا راهنما هستند یا رهجو. ما فردی نداریم که خارج از این دو حالت باشد؛ بنابراین هم راهنما و هم رهجو باید عملکرد درستی داشته باشند باید وظایف خود را بهخوبی بشناسند و به آن عمل کنند.
در بدو ورود کنگره تا سه جلسه مهمان هستیم و طی این سه جلسه با چارچوب کلی کنگره 60 آشنا میشویم و بعدازآن با آگاهی به قوانین کنگره خودمان انتخاب میکنیم که رهجو باشیم.
باید بدانیم که این رهجو شدن یک سری وظایفی را برای به دنبال دارد که برای رسیدن به درمان باید آنها را انجام دهیم بنابراین با هر سطح سواد و تحصیلات و جایگاه اجتماعی که هستیم باید تسلیم راهنمای خود در چارچوب قوانین و حرمت کنگرهی 60 باشیم.
اولین مشخصهی یک رهجو داشتن هدف و خواسته است یعنی رهجو باید بداند که چه میخواهد، آیا میخواهد که درمان شود یا نه؟! آیا میخواهد به رهایی و آرامش برسد یا نه؟! آیا خواستار تغییر هست یا نه؟
وقتی پاسخ این سؤالات برای خودش روشن شد، آنوقت باید فرمانبردار باشد.
باید دانستههای خود را کنار بگذارد و مثل یک شاگرد کلاس اول با ظرف خالی وارد لژیون شود و الفبای درمان اعتیاد و رسیدن به آرامش و تعادل را فرابگیرد.
رهجو باید خستگیناپذیر باشد و استقامت داشته باشد و بداند که رسیدن به هر هدفی سختیهایی دارد و هیچچیز آسان به دست تمی یاید و برای رسیدن به هر چیزی باید بهای ان را بپردازد.
باید خودش جویندهی راه باشد و آنقدر پویا باشد تا به هدفش برسد و ایمان داشته باشد که عاقبت جوینده یابنده بوده و نباید در طول مسیر ناامید شود، بلکه باوجود تمام مشکلاتی که سر راهش قرار میگیرد از هیچ تلاشی فروگذار نکند تا به آنچه میخواهد برسد.
اصطلاحی در کنگره رایج است که میگوید رهجو باید سرخودش را با سر راهنما عوض کند، یعنی باید منیت را کنار بگذارد و مطیع راهنما باشد و گاهی چشمبسته دستش را به او بدهد تا به درمان برسد.
البته این اطاعت و فرمانبرداری رهجو از راهنما فقط در مورد مسائل درمان اعتیاد و چارچوب قوانین و حرمت کنگره 60 هست؛ یعنی اصول کنگره 60،
حضور بهموقع و نداشتن ارتباط کاری و مالی، یا خانوادگی و... خارج از کنگره با سایر اعضا، مشارکت کردن، استفاده از نشریات کنگره، نوشتن سی دی، شرکت در امتحانات، احترام به جایگاهها، حمایت مالی، رعایت ادب و نظم از اصولی است که رهجو باید آنها را رعایت کند تا بتواند نفس خود را تربیتکرده و بهفرمان عقل نزدیک شود.
در طی کردن این مسیر نیاز به آموزش دارد، بنابراین ناگزیر است راهنمایانی داشته باشد تا بتواند به حرکت خود ادامه دهد و به هدفی که همان رهایی و آرامش و رسیدن به تعادل در تمام سطوح زندگی است برسد. اینجاست که نقش راهنما در طول درمان رهجو بسیار مهم و حائز اهمیت جلوه میکند.
راهنما کسی است که قبلاً این مسیر را پیموده و با آموزشهایی که گرفته و آرامآرام از ضد ارزشها فاصله گرفته و به تعادل نسبی رسیده، تلاش میکند که با نشان دادن راه درست به رهجو قالب او را بهدرستی شکل دهد، او را برای رویارویی با مشکلات و حل مسائل زندگی آماده کند. همانطور که در کوهنوردی نیازمند یک بلد راه هستیم و بایستی تابع اوباشیم و در صورت عدم تبعیت از بلد راه ممکن است از گروه جدا شویم و گم شویم، یا به پرتگاه سقوط کنیم. در مسیر درمان هم باید تابع راهنما باشیم، البته باید بدانیم که راهنما درمانگر نیست، فقط راه را نشان میدهد و این رهجو است که باید در مسیر حرکت کند تا آموزش هارا در جهت درمان و بالا بردن سطح کیفی زندگی خود در کائنات به کار ببرد
تمام قوانین و سختگیریهای کنگره برای این است که رهجو طوری پرورش پیدا کند که علاوه بر درمان خود آمادگی لازم برای کمک افراد دیگری که دقیقه شرایط او رادارند پیدا کند سپس نقش راهنما در شکلگیری این قالب بسیار مهم هست تا بتوانند انشا الله درزمینهٔ پرورش کمک راهنما موفق باشد و تولید و زایش داشته باشد.
راهنما بدون اینکه خودش متوجه باشد تمام حرکاتش زیر ذرهبین رهجو است؛ و تکتک حرفها و کوچکترین رفتارش رهجو را به سمت و سویی سوق میدهد؛ که کمکم رهجو شخصیت راهنما را به خود میگیرد، بسیاری از ویژگیهای راهنما در رهجو تجلی پیدا میکند، این وظیفه راهنما را بهمراتب سنگینتر میکند. پس در درجه اول یک راهنما باید خودش فرمانبردار خوبی باشد تا بتواند از رهجویش هم بخواهد که فرمانبرداری کند. این نکته را هرگز فراموش نکند، بهعنوان الگو باید بینقص عمل کند. پس باید بیشتر از قبل مراقب رفتار و گفتارش باشد. خیلی بیشتر از گذشته پایبند اصول و قوانین کنگره 60 باشد. آنوقت است که کلامش مؤثر واقع میشود و روی رهجو تأثیرگذار میشود. چراکه صدای رفتار خیلی بلندتر از صدای گفتار است. برای رهجو جایگاه راهنما جایگاه معلم یا استاد است. همواره باید احترام این جایگاه حفظ گردد.
یک راهنما باید عاشق رهایی رهجویش باشد و عدالت معرفت و عمل سالم را همیشه سرلوحهی کارش قرار دهد؛ و نسبت به پیمانی که بسته پاینده باشد. باید نسبت به رهجو هم جذبهی پدر را داشته باشد و هم محبت مادر؛ یعنی بهگونهای رفتار کند که رهجو به خودش اجازه ندهد که با او شوخی کند و یا حرمت را زیر پا بگذارد، طوری عمل کند که رهجو همواره از ارتکاب اشتباه ترس داشته باشد، سعی کند که کارش را درست انجام دهد. علاوه بر این محبت بین راهنما و رهجو میتواند کمک بسیار زیادی به سفر رهجو کند رفتار درست، عشق، محبت و گشادهرویی راهنما در جذب رهجو بسیار مؤثر است ازآنجاییکه لژیون مهمترین پایگاه آموزشی راهنما در محور کنگره است، یک راهنمای خوب و آموزشدیده باید با تمام قدرت لژیون خود را به بهترین شکل ممکن اداره کند، از آموزش شاگردان خود لحظهای غفلت نکند، از آموزشهای جهانبینی و نشریات کنگره بهخوبی در لژیون استفاده کند و شاگردان خود را آماده کند برای حضور در هر خدمت و فراموش نکند که مالک رهجو نیست بلکه رهجو امانتی است که باید سالم و خدمتگزار این امانت را به کنگره تحویل دهد راهنما باید بداند که زمانی که در خود احساس کند که دیگر نیاز به آموزش ندارد و طبق اصول و قوانین کنگره حرکت نکند، روند درمان و آموزش برایش متوقف میشود و لحظهی سقوط فرا مارسد. پس این نکته را فراموش نکند که در هر جایگاهی که هست همواره یک رهجو است؛ نیاز به آموزش دارد بنابراین همیشه باید آماده باشد تا صدای پای استاد را بشنود چراکه اگر شاگرد آماده باشد همواره استادانی در مسیر او قرار میگیرند کاربردی کردن این وظایف کار دشواری است اصولاً حرکت در صراط مستقیم و انجام درست وظایف مشکل است، ولی با حرکت راه نمایان میشود؛ اگر درست حرکت کنیم و در مسیر مستقیم باشیم قطعاً نیروهای الهی هم به ما کمک خواهند کرد. هر چه دریافتیها از هستی بیشتر باشد، چیزهای بیشتری هم به دست خواهیم آورد و این بستگی به خواست و تلاش خودمان دارد.
ای بیخبر بکوش که صاحبخبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
نویسنده: همسفر لیلا (اسیستانت نمایندگی ابوریحان)
عکاسی و تایپ: همسفر معصومه (کمک راهنمای لژیون هفتم)
ویرایش و تنظیم: همسفر افسانه (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی ابوریحان
- تعداد بازدید از این مطلب :
617