English Version
This Site Is Available In English

در دنیا هیچ کس در لذت مطلق نیست

در دنیا هیچ کس در لذت مطلق نیست

راهنما همسفر سمیه به همراه مسافر خود با بیش از ۱۰ سال تخریب تریاک، شیره، متادون و قرص وارد کنگره شدند، ۲۲ ماه و ۱۸ روز به راهنمایی مسافر علی و همسفر زهره سفر کردند و الآن هم به شکر خدا و دستان پر مهر آقای مهندس ۹ سال و ۶ ماه است که آزاد و رها هستند. رشته ورزشی مسافر بدمینتون و همسفر دارت است. ایشان ۴ سال در شعبه شیخ بهایی راهنما بودند و در قسمت سایت و مسئول امتحانات، ایجنت نمایندگی دنا و لژیون سردار نیز خدمت کرده‌اند.
گفت‌و‌گویی با ایشان داشته‌ایم که تقدیم نگاه پر مهرتان می‌کنیم.

یک همسفر چگونه می‌تواند پذیرش خود را در مقابل سفر مسافرش بالا ببرد و چگونه او را رها کند تا تعادل برقرار شود؟

به نظر من بهتر است که به موضوع کمی کلی‌تر نگاه کنیم. وظیفه هر انسانی پذیرش است؛ یعنی ویژگی‌های انسانیت ایجاب می‌کند، ما یک سری موضوعات آزار دهنده را رها کنیم تا بتوانیم از آنها دوری کنیم و آن درس لازم را از آن موضوع بگیریم.
راجع به اعتیاد که قوی‌ترین نیروی بازدارنده و تاریکی است؛ قطعاً کار سخت‌تر می‌شود. شاید برای بعضی از همسفران عزیز خیلی سخت باشد؛ اما اگر این را بدانند که به عنوان یک انسان باید تمام اتفاقات زندگی را چه خوب و چه بد بپذیرند؛ قطعاً به رشد می‌رسند. یک همسفر باید آگاه باشد که اگر در مسیر و تاریکی اعتیاد گرفتار شده است؛ قطعاً قرار است که یک آموزشی برایش داشته باشد و اگر قرار بود که هیچ درس و رشدی وجود نداشته باشد، از عدالت خداوند دور بود که ما بخواهیم در این مسیر باشیم.

همه چیز در هستی هوشمند بوده و با حساب، کتاب و برنامه اتفاق افتاده است و اگر ما در کنار یک مصرف کننده قرار گرفتیم؛ تا زمانی که درس لازم را نگیریم، از این مرحله عبور نمی‌کنیم. اولین درس زندگی در کنار یک مصرف کننده، پذیرش شرایط است و پذیرش این‌که من هم باید سهم خودم را بدهم و صد خودم را برای طی کردن درست مسیر بگذارم و زمانی که به این دانش و آگاهی برسم؛ قطعاً می‌توانم رهایی و حال خوش را تجربه کنم.

یک مسافر چگونه می‌تواند ایمان به کنگره را در دل همسفر ایجاد کند تا تشویق و به کنگره وارد شود؟

چیزی که باعث می‌شود ما به یک مکانی اعتقاد پیدا کنیم یا برای ما اثر گذار باشد؛ این‌ است که ببینم، افرادی که در آن محیط و مکان بوده‌اند، تغییر مثبتی داشته‌اند؟ اگر واقعاً یک مسافر قصدش این است که تلاش کند که همسفرش را همراه خود به کنگره بیاورد؛ باید تغییر کند و اگر تغییر نکند، به نظر من تلاش او نتیجه نخواهد داد؛ اما وقتی همسفر می‌بیند که مسافرش تغییر کرده است؛ قطعاً امید و یقین پیدا می‌کند که حتماً مکانی که همسرم برای درمان حضور پیدا کرده، جای خوبی است که انسان‌ها را این قدر می‌تواند متحول کند.

به نظر من وظیفه تک‌تک رهجوها این است که اگر زمان می‌گذارند و در کنگره حاضر می‌شوند و هزینه‌هایی برای آن‌ها می‌شود و انرژی دریافت می‌کنند؛ پس باید تغییر کنند و اگر این تغییر اتفاق نیفتاده است، به خودشان و کنگره ظلم می‌کنند.

دیدگاه مصلح برای یک همسفر در مواجهه با رنج و غم اعتیاد عزیزانش باید چگونه باشد؟

ما یک درد داریم و یک رنج، زمانی که یک همسفر می‌خواهد دیدگاه مسالمت آمیز و صلح‌آمیز داشته باشد؛ نباید درد را به رنج تبدیل کند. مثلاً وقتی زنبور ما را نیش می‌زند یا پای ما به میز می‌خورد، درد می‌گیرد؛ اما رنج نمی‌کشیم. رنج خیلی عمیق‌تر از درد است؛ رنج یعنی من از یک فردی رنجش پیدا کنم و هیچکس از یک زنبور، میز یا چاقویی که دستش را بریده نمی‌رنجد؛ اما از دست کسی که به او چاقو زده خواهد رنجید. می‌خواهم این را بگویم که زندگی کنار یک مصرف کننده درد دارد، نمی‌گویم درد ندارد؛ ولی مثل همان خوردن محکم انگشتان پا به میز است که اگر بگوییم درد نداشت، خوب دروغ گفته‌ایم و صد البته که درد دارد. تحمل بعضی دردها مثل فشارهای اقتصادی واقعاً سخت است، حالا فکر کنید که این فشار همراه با داشتن یک یا چند مصرف کننده هم باشد.

گاهی اوقات واقعاً همه چیز بر وفق مراد انسان‌ها نیست، وقتی که در زندگی ما یک مصرف کننده حال خراب باشد، درد دارد؛ ولی وقتی که همسفر آگاه شد و قصدش این بود که نگاهش مسالمت آمیز باشد و بخواهد با مسافرش به صلح برسد؛ نباید آن درد به رنج تبدیل کند؛ یعنی نباید همیشه مسافرش را مقصر بداند و کاسه و کوزه همه چیز را سر او بشکند؛ مثلاً بگوید که اگر الآن پول نداریم یا بچه ما درس نمی‌خواند، همه تقصیر از تو هست. این‌ها درد است که به رنج تبدیل می‌شود. حالا اگر ما بخواهیم مسالمت‌آمیز باشیم؛ نباید بگذاریم این اتفاق بیفتد و تنها با آگاهی می‌شود که درد فقط درد بماند.

مسافر و همسفر هر دو در کنگره آموزش‌ می‌گیرند و کم‌کم شدت درد کمتر و کمتر می‌شود؛ شاید حتی در سفر اول این دردها کامل از بین بروند. در سفر اول این قدر زبان مشترک زن و شوهر زیاد می شود و حالشان کنار هم خوب است که دیگر اثری از آن درد نیست و به این نتیجه می‌رسند که شاید اعتیاد نبوده که درد ایجاد کرده و یک سری بارهای دیگر بوده که دردها را به وجود آورده است. به نظر من برای به صلح رساندن زوجین و همسفر و مسافر همان آگاهی از فلسفه اعتیاد مؤثر خواهد بود. این‌که اصلاً اعتیاد چیست و درمان اعتیاد به چه صورت اتفاق می‌افتد؛ پس باید بگذاریم دردهایمان درد باقی بماند و سطح توقع خود را از مسافرمان پایین بیاوریم و به اندازه توان مسافر از او خواسته داشته باشیم که بتواند درست حرکت کند.

یک همسفر چگونه می‌تواند آسیب‌هایی که مسافرش خواسته یا ناخواسته به او وارد کرده را ببخشد نه این‌که فقط فراموش کند؟

قطعاً زندگی کردن در کنار یک مصرف‌کننده، تاریکی‌ها و سختی‌های زیادی دارد؛ چه در روابط زوجی، چه در ارتباط با فرزندان، چه در مسائل اقتصادی و مالی و بسیاری از مسائل دیگر که می‌تواند فشار روانی زیادی را برای یک همسفر ایجاد کند.
به نظر من اولین قدم، آگاهی است؛ یعنی زمانی که ما در جلسه تازه‌واردین بتوانیم به همسفر توضیح دهیم که همسر، برادر یا پدرش به دلیل بیماری‌ که دارد و به‌‌خاطر خارج شدن سیستم ایکس از تعادل، یک‌‌‌‌‌‌‌ سری رفتارهایی را انجام داده که خواست فرد نبوده و طبیعتاً این رفتارها ویژگی‌های همان بیماری بوده است؛ مثل فردی که سرما خورده و بی‌اراده سرفه و عطسه می‌کند و من نمی‌توانم بگویم سرماخوردگی او را می‌پذیرم؛ اما عطسه‌اش را نمی‌پذیرم، این نشدنی است؛ چرا‌که عطسه و سرفه علائم ناخواسته سرماخوردگی است؛ پس آن رفتارهایی که ما در قالب آسیب، زخم یا هر عنوان دیگری از آن یاد می‌کنیم، علائم بیماری اعتیاد است.

وقتی همسفر در سه جلسه تازه‌واردین می‌نشیند و آگاهی کسب می‌کند، بسیاری از مسائل برایش حل می‌شود و زمینه‌ بخشش برایش ایجاد می‌گردد.
بخشش به این معنا نیست که فرد فراموش کند که چه اتفاقاتی افتاده یا وانمود کند، همه چیز گل‌ و بلبل است. بخشش؛ یعنی برگشتن به زمان قبل از مصرف کردن و بازگشت ذهن به قبل از آن رویداد و گذشتن و عبور کردن از آن اتفاق پیش آمده؛ مثلاً اگر همسرم حرفی زده و من را ناراحت کرده، باید خودم را به زمان قبل از گفتن آن حرف ببرم و تصور کنم آن حرف زده نشده است و این یعنی بخشش.

گاهی دیده می‌شود که همسفران بعد از رهایی مسافران حضور کم‌رنگ‌تری در جلسات و لژیون دارند و شاید هم انگیزه‌ خود را از دست می‌دهند، آیا راهکاری برای جذب و ماندگاری این دسته از همسفران حداقل تا پایان یک سال رهایی و تعادل رسیدن نسبی جهان‌بینی و روان مسافران دارید؟ چقدر دوربین روی مسافر است؟

جهان‌بینی همسفر صفر است که از کنگره بیرون می‌رود، بعد انتظار دارید او را نگه دارید تا جهان‌بینی مسافرش بالا برود. همسفر باید بفهمد که کنگره نیاز خودش است. من روز اول فهمیدم که اعتیاد برای رشد من لازم بوده، همه انسان‌ها برای این‌که به تکامل و رشد برسند؛ باید از یک درد و رنجی عبور کنند و عزیزانی که در کنگره هستند؛ قطعاً غم بزرگشان اعتیاد است و با اعتیاد آزموده می‌شوند. پس رسالت  این است که در این زمینه حسابی آب‌دیده شوند، آموزش بگیرند و رشد کنند.

ما می‌دانیم که در دنیا هیچ‌کس در لذت مطلق نیست؛ سقف لذت‌های دنیا را روی ۴۰ تا ۵۰ بسته‌اند. خداوند می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ فِي كَبَدٍ»؛ یعنی انسان را در سختی آفریدم. من هم باید بپذیرم که خداوند من را در رنج آفریده و من باید از این رنج تجربه کسب کنم، آگاه شوم و ببینم رسالت من چیست و قرار بوده در کنار یک مصرف کننده چه درس‌هایی بیاموزم. حال به نظر شما همسفر زیر یک سال می‌فهمد چه درسی قرار بوده بگیرد؟ مثل این است که در دانشگاه ثبت‌نام کنی و فقط ترم یک را بروی؛ آیا مدرک می‌گیری؟  همسفرانی هم که به کنگره می‌آیند و زود می‌روند، مثل دانشجویان ترم یک هستند که انصراف می‌دهند؛ اما اگر بمانند، بعد از ترم  اول لذت نزدیک شدن به مدرک را می‌چشند و بعدها فارغ‌التحصیل شده، راهنما می‌شوند و خدمت می‌کنند. آن زمان است که می‌فهمند چرا کنار یک مصرف‌کننده قرار گرفته‌اند.

روزهایی که من ایجنت یا راهنما بودم، هر روز برای من یک درس داشت و با هر درسی که از آن جایگاه می‌گرفتم، بیشتر می‌فهمیدم چرا کنار یک مصرف‌کننده قرار گرفته‌ام. در جایگاه‌های خدمتی می‌فهمیم علت این همراهی چه بوده است.
اگر دوباره دوربین را فقط روی مسافر بگذارم و بخواهم که فقط او حالش خوب شود، این نگاه غلط است.

کلام آخر...

از شما ممنونم و تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیار من قرار دادید که بتوانم در این مصاحبه شرکت کنم. هفته همسفر را خدمت خانم آنی عزیز و خانم آنی کماندار و تک‌تک همسفران کنگره۶۰ تبریک عرض می‌کنم.
انشاالله که همه همسفران با ماندن و حضور خود در کنگره که به نظر من بهترین دانشگاه دنیا برای علم‌آموزی است بتوانند عشق، شور و نشاط را هدیه خانواده کنند.

مصاحبه کننده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)‌
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم)
ویرایش و ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دنا شهرضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .