English Version
This Site Is Available In English

همسفران بال پرواز مسافران

همسفران بال پرواز مسافران

جلسه چهاردهم از دوره اول کارگاه آموزشی عمومی همسفران و مسافران کنگره۶۰ نمایندگی صالحی به استادی ایجنت همسفر نسیم، نگهبانی راهنمای تازه‌واردین همسفر الهه و دبیری راهنما همسفر اکرم با دستور جلسه «هفته همسفر، نقش همسفران خانم و آقا، در درمان اعتیاد مسافران» ‌روز دوشنبه ۸ دی‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ..:۱۷ آغاز به کارکرد.


خلاصه سخنان استاد:

خدا را شاکرم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم. از ایجنت شعبه سپاسگزاری می‌کنم که شرایطی را برای ما همسفران فراهم کردند که بتوانیم این هفته را از شنبه تا آخر هفته جشن همسفر داشته باشیم. دستور جلسه امروز «هفته همسفر، نقش همسفران خانم و آقا، در درمان اعتیاد مسافران» می‌باشد. در نوشتارها خواندیم که همسفر به شخصی اطلاق می‌شود که سابقه مصرف مواد ندارد، شخص درجه اول خانواده یک مصرف‌کننده است و در جهت تعالی اهداف کنگره شروع به حرکت می‌کند.

ما این هفته را جشن همسفر قراردادیم؛ زیرا قدردانی درکنگره اهمیت بالایی دارد و این‌که از فردی که حتی کوچک‌ترین کاری را در حق ما انجام داده، سپاسگزاری کنیم و این موضوع به معنی این نیست که آن شخص نیاز به سپاسگزاری ما دارد. اگرچه انسان‌ها نیاز به این تبادل انرژی‌ها دارند؛ اما بیشتر از هر چیزی، این خود من هستم که به این قدردان بودن نیازمندم. زمانی‌که شخصی کوچک‌ترین کاری در حق من انجام می‌دهد و من قدردان او باشم و ارزش آن کمک را بدانم، آن‌زمان کمک او می‌تواند برای من برکت داشته و سازنده باشد.

درکنگره آقای مهندس چهار جشن قرار داده‌اند و بر سر ما منت نهاده‌اند و یکی از این جشن‌ها را جشن همسفر قرار داده‌اند. از این واژه‌ها و جایگاهی که برای ما در نظر گرفته‌اند، از ایشان بسیار سپاسگزارم. همسفران در ابتدای ورود به کنگره، فکر می‌کنند همراه بیمار هستند. من از خودم می‌گویم. در ابتدا که وارد کنگره شدیم، فکر می‌کردم همراه مریض هستم و قرار است برای مریض یک سری کارها انجام بدهم و دست او را بگیرم؛ اما زمانی‌که وارد کنگره می‌شویم، می‌بینیم که اول‌ از همه خودمان هستیم که نیاز  به ترمیم و بازسازی داریم.

کم‌کم با حرکت راه نمایان شد و آقای مهندس جلسات همسفران را تشکیل دادند و  همسفران پا‌به‌پای مسافران آموزش می‌گیرند، جلسات خصوصی دارند، ساختمان جدا دارند، اسیستانت، ایجنت و دیده‌بان دارند. خدا را شکر دومین دیده‌بان همسفران، همسفر شهره  معرفی شدند که بسیار قوی حرکت می‌کنند. چرا نیاز به این کارگاه‌ها و آموزش‌ها بود؟ آقای مهندس فرمودند: «ابتدا ما جایی را در نظر گرفتیم که همسفران در کوچه و خیابان نباشند؛ زیرا آن‌ها نگران مسافران بودند و به همراه آن‌ها می‌آمدند.»

ایشان به‌مرورزمان متوجه شدند که همسفران و اعضاء خانواده شخص مسافر، خودشان تخریب ایجاد می‌کنند؛ برای هم نسخه می‌پیچند و اخبار غلط را بین هم انتشار می‌دهند. یعنی مسافر به تعادل می‌رسید؛ اما خانواده او را از تعادل خارج می‌کرد؛ بنابر‌این ایشان این‌گونه در نظر گرفتند. چرا یک همسفر تخریب دارد و ما به این اندازه از تخریب همسفر صحبت می‌کنیم؟ استاد امین در سی‌دی خانواده فرمودند: «هر فردی مانند یک درخت است. ریشه‌های این درخت خانواده او است.»

زمانی که این درخت در فشار قرار می‌گیرد، آفت می‌زند، هنگامی‌که این درخت، منبع انواع و اقسام موجودات شود، به‌طورقطع ریشه هم آسیب می‌بیند. اعضاء یک خانواده مثل افراد کوهنورد هستند که به سمت بالا صعود می‌کنند. در قسمت‌های بالا که بسیار صعب‌العبور است و مسیر جلو برایشان نمایان نیست، با طناب به یکدیگر وصل می‌شوند. اعضاء یک خانواده هم همین‌گونه هستند. به‌واسطه پیوند محبتی که باهم دارند به یکدیگر وصل هستند. اگر یکی از افراد لیز بخورد، همه اعضاء خانواده دچار تکان می‌شوند؛ اما به‌واسطه آن وصل بودن همیشه آن قسمت تکان خورده را نگاه کنیم و فکر می‌کنیم که هنگامی‌که یکی از افراد لیز بخورد، بقیه افراد را هم با خود به پایین می‌کشد.

امروز به این نتیجه زیبا رسیدیم که به‌واسطه آن وصل بودن، اگر شخصی لیز بخورد نمی‌افتد و به دره سقوط نمی‌کند. فردی که با خانواده پیوند محبت دارد، به ته دره سقوط نمی‌کند. همسفر مانند ریشه‌های این درخت است. درختی که در طوفان قرارگرفته و دچار آسیب شده است، ریشه‌ها هم دچار آسیب می‌شوند. چرا؟ استاد امین فرمودند: «شخصی که مصرف‌کننده می‌شود، حس‌های این فرد یخ می‌زند و منجمد می‌شود؛ مانند آفتابی می‌ماند که دیگر آن نور آفتاب نیست، نور مهتاب است و دیگر آن خاصیت قبلی را ندارد.»

همسر، فرزند، پدر و مادرش محبت می‌کنند؛ اما او نمی‌بیند. به دلیل اینکه ما انسان‌ها در صور آشکار یک سری ارتباطات با هم داریم و در حال تبادل هستیم و در‌ صور پنهان هم همین اتفاقات می‌افتد. من با یک فرکانس، امواج عشق را با شور و محبت می‌فرستم، توجه می‌خواهم و انتظار برگشت آن محبت را دارم؛ اما دریافتی ندارم. چرا؟ زیرا این حس‌ها منجمد شده است. به‌عنوان فرزند یک مصرف‌کننده، زیبایی‌های بسیاری را می‌بینم و دوست دارم پدرم در کنار من باشد، دوست دارم که او هم این زیبایی‌ها را درک کند و پا‌به‌پای من باشد. البته تا جایی که بتوانند همراه هستند؛ اما همه ما می‌دانیم که این مسائل میوه‌های اعتیاد هستند.

اعتیاد درختی است که شاخ و برگ زیادی دارد و تاریکی عمیقی است که با خودش فرآورده‌های زیادی همراه دارد. یکی از فرآورده‌ها همین آسیب خوردن خانواده‌ است. آقای مهندس فرمودند: «یک فرد مصرف‌کننده در پیچ‌وخم با سرعت زیاد حرکت می‌کند و فاقد هوشیاری است؛ اما همسفر این دره‌ها را می‌بیند.» همسفر اجاره خانه عقب‌افتاده را می‌بیند و آبرویش درخطر است. همسفر چهره فرزند، همسر، برادر و مادرش را می‌بیند که بسیار آسیب‌دیده‌اند؛ اما کاری نمی‌تواند انجام دهد. مسافر این مسائل را به‌واسطه موادی که مصرف می‌کند و مقداری مواد بی‌حسی و مسکن که وارد بدن خودش می‌کند، نمی‌بیند.

یکی از همسفران قدیمی تعریف می‌کرد که در طول مصرف همسرم که مصرف هروئین داشت، فرزندم بیماری سختی مبتلا شد و من به‌شدت آسیب دیدم؛ اما مسافرم به مصرف خودش می‌رسید و متأسفانه فرزندم را از دست دادم و من هیچ‌وقت نتوانستم ایشان را ببخشم. همسفری که در طی سال‌ها پر از خشم، نفرت و کینه شده و احساس می‌کند که کارهای مسافرش از روی عمد انجام‌شده و ما را دوست ندارد. اگر مادر و پدرت را دوست داشتی تا لحظه زنده‌بودنشان کنارشان می‌ماندی.

یک همسفر متوجه نیست که بسیاری از این رفتارها به خاطر این است که شخص مصرف‌کننده با خودش درگیر است. او حتی نمی‌تواند به خودش کمک کند. چطور می‌تواند غم من را ببیند و مسائل مالی و عاطفی را ببیند؟ ما می‌گوییم در ذوقمان خورد مانند تیرهایی که به قلب یک همسفر وارد می‌شود و هرچه تعداد این تیرها بیشتر می‌شود همین قلب هم مثل یک مسافر منجمد می‌شود و اختلاف‌فاز به وجود می‌آید. در این صورت اختلاف‌فاز به وجود می‌آید و مسافر و همسفر کم‌کم از همدیگر دور می‌شوند. همسفر به اینجا می‌آید؛ در‌حالی‌که هم از مسافرش متنفر است و هم عاشقش است. هم دوستش دارد و نمی‌تواند رهایش کند و اینکه نمی‌خواهد دیگر او را ببیند.

این تضادها در درونش وجود دارد. مثلث جهالت من کامل است. وجودم پر از ترس، منیت و نا‌امیدی است. ناامیدی اجازه نمی‌دهد که صبح‌ها بلند شوم و طلوع آفتاب را ببینم. این‌جوری می‌شود که حال یک همسفر از یک مسافر خراب‌تر است و به این آموزش‌ها نیاز دارد. زمانی که می‌آید و آموزش می‌گیرد، تازه دلیل آن‌ها متوجه می‌شود. پدر من حدود ۱۷ سال تخریب داشتند. آنتی‌ایکس مصرفی‌شان تریاک بود و من از حدود هفت‌سالگی در جریان مصرف پدرم بودم و پابه‌پایش می‌آمدیم. زمانی که کار و کارگاهش را از دست دادند و اقوام دیگر دوست نداشتند با ما ارتباط داشته باشند. پدر من ترک می‌کردند و ما تا صبح شاهد عوارض آشکار ترک او بودیم.

من نمی‌دانستم که علت برگشت‌های متوالی پدرم، ترمیم نشدن سیستم‌های جسم اوست. خواست ایشان آن‌قدر قوی بود که دوباره به کنگره آمدند و سفر کردند. البته در همان نه ماه که ترک ناموفق داشتند از کتاب آقای مهندس الهام گرفته بودند و اثر آن کتاب بود که توانستند  خودشان را تا همان نه ماه نگه‌دارند. ما می‌دانیم که درمان اعتیاد نیاز به جلسات و کارگاه‌های جهان‌بینی دارد. درمان نیاز به تغییر جهان‌بینی دارد و متد به‌تنهایی کارساز نیست. ایشان آمدند و چون خواسته‌شان بسیار قوی بود، حدود سال ۱۳۸۱ و۱۳۸۲ بود زمانی بود که کنگره پر از سقوط آزادی بود که بیشتر ترک و سقوط آزاد وارد کنگره می‌شدند. به‌گونه‌ای بود که تیم‌کشی و یارکشی بود. هر شخصی چیزی می‌گفت. یکی می‌گفت با سقوط آزاد است باید وارد لژیون من بشود و هر شخصی برای خودش یک ساز می‌زد. آن‌یکی می‌گفت نه، باید سفر کند.

آن زمان آقای مهندس نمی‌توانستند یک‌دفعه حرکتی انجام بدهند و آن افراد را بیرون‌ کنند. خواست پدر من خدا را شکر به‌اندازه‌ای قوی بود که توانستند سفر کنند و سفر خوبی نیز انجام دادند. من یادم است که در همان آشپزخانه‌ای که همیشه مصرف مواد انجام می‌گرفت، عکس‌هایی از تصاویر کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر را نصب‌کرده بودند و مرتب جریان سفر خودشان را با همان تصاویر به ما توضیح می‌دادند؛ به‌طور مثال، آن تصویر ماشین را می‌بینید، آن وضعیت فعلی من است یا تصویر غسل در صحرا که من آن تصویر را بسیار دوست دارم، روزی گفتند: من در حال حاضر اینجای سفرم هستم.

ما در طول سفر همیشه با پدر صحبت می‌کردیم و بسیار لذت‌بخش بود. ما هم‌صحبت شدیم و حرف همدیگر را می‌فهمیدیم و پا‌به‌پایش به کنگره می‌آمدیم و لذت می‌بردیم. من بسیار از پدرم سپاسگزارم که ما را  با کنگره آشنا کردند. اکنون ما حدود بیست سال است که درکنگره حضور داریم و خداوند را شاکر و سپاسگزار هستم. از برکت رهایی پدرم بود که همسرم راهشان به کنگره باز شد.

آنتی‌ایکس همسر من گل و الکل بود. او همیشه بسیار خشمگین بود. من تصور می‌کردم که همسرم درمان نمی‌شود و هیچ‌گاه از او نمی‌خواستم که کنگره بیاید. زمانی‌ دیدم که مصرف گل و الکل او بسیار زیاد شده است. یک‌ روز از او خواستم به کنگره بیاید و پیام کنگره را به او دادم. گفتم ما چندین سال است که با کنگره آشنا هستیم. بیا و سفر کن که حال من نیز در کنار تو خراب می‌شود.

من که راهنما بودم و لژیون داشتم، آن زمان لژیونم را تحویل داده بودم. آمد و من بازهم می‌گفتم این خوب نمی‌شود و ادامه نمی‌دهد؛ اما آمد و تغییر کرد. بسیار خوشحالم که این تغییرات را در زندگی می‌بینم. من از تجربیات خودم برای همسفران سفر اول گفتم که بدانید من که اینجا به‌عنوان ایجنت نشسته‌ام، همیشه روزگار من خوش نبوده و همیشه همه‌چیز بر وفق مراد من نبوده است. من نیز مشکلاتی داشتم، حدود بیست سال در کنار آموزش‌های ناب آقای مهندس بودم؛ اما بعضی مواقع کم آوردم.

اگر همسفر آگاه نباشد، نه‌تنها بال پرواز نیست؛ بلکه درواقع سد راه مسافرش می‌شود و باعث سقوط او نیز می‌شود. چه زمانی همسفر بال پرواز می‌شود؟ زمانی که مسئولیت خود را قبول کند و مسافرش را دوست داشته باشد. در این صورت می‌تواند بال پرواز باشد. اگر خودش را قبول کند، می‌تواند بال پرواز باشد؟ حالا چگونه خودش را دوست دارد؟ باید آموزش‌ کسب کند.

من در لژیون خودم همسفری دیده‌ام که مدت ۵ سال در یک لژیون، حدود ۵ سال در لژیون من و مدت سه سال در یک لژیون دیگر سفر کرد. او بسیار خوب سفر کرد. به‌گو‌نه‌ای سفر کرد که من به‌عنوان راهنما کم می‌آوردم و می‌گفتم این دختر چقدر تلاش می‌کند! او آمد و مسافرش درمان شد و در حال حاضر چند سال رهایی دارد. اصلاً من فکرش را نمی‌کردم و مسافرش تخریب زیاد و بالایی داشت. همسفر کم نیاورد و فرمان‌بردار بود. عاشقانه مسافرش را دوست داشت و او را جلو می‌برد.

به‌طور مثال می‌آمد و خیلی آرام می‌گفت که مسافرم دوباره سفرش را خراب کرده و ما دوباره جابه‌جا می‌شویم و در این سال سه بار خانه عوض کردیم؛ اما مشکلی نیست و ایرادی ندارد. ما چنین همسفرانی هم داریم که عاشقانه تلاش و صبوری می‌کنند. این همسفر بال پرواز مسافرش می‌شود. همسفری هم داریم که در مورد مسافرش که فرزندش بود می‌گفت که این‌چنین و آن‌چنان است. از علائم سفرش که می‌گفت، نه علائم مصرف مواد و نه علائم مصرف OT بود. از او سؤال کردم چه‌کار می‌کند؟ گفت که مقداری از قرص‌های اعصاب و روانی که در بیمارستان روانی به او می‌دادند، به‌صورت پنهانی به او می‌دهد. این همسفر درواقع مسافرش را به پایین دره پرت می‌کند.

جشن همسفر را به همه تبریک می‌گویم به همه همسفرهای خوب، به مادرم تبریک می‌گویم که اگر مادر من نمی‌جنگید و پای زندگی‌ خود، پای همسر و فرزندانش نمی‌ماند،اکنون ما اینجا نبودیم. مادر بنیان یک خانواده است. به همین دلیل است که مادرانی که قوی باشند فرزندان قوی تربیت می‌کنند و تحویل جامعه می‌دهند. به خانم آنی بزرگوار، همسفران آقای مهندس، به راهنمای خوبم خانم آنی کماندار و به شما تبریک می‌گویم.

در ادامه جشن همسفر و تقدیر مسافران از همسفران

مرزبان کشیک: همسفر مرضیه و مسافر هادی
عکاسان: همسفر فائزه و همسفر محبوبه رهجویان راهنما همسفر فائزه (لژیون ششم)
تایپست: همسفر لیلا و همسفر کبری رهجویان راهنما همسفر فروغ (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پانزدهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صالحی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .