جلسه ششم از دوره یکم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی اِرم با استادی همسفر زهرا، نگهبانی همسفر مریم و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «هفته همسفر؛ نقش همسفران خانم و آقا در درمان اعتیاد مسافران» روز دوشنبه ۸ دیماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۱۵ آغاز به کارکرد.
(1).jpeg)
خلاصه سخنان استاد:
از ایجنت و نگهبان جلسه تشکر میکنم که به من اجازه خدمت دادند تا آموزش بگیرم. هفتهی همسفر را در رأس به خانم آنی و فرزندانشان تبریک میگویم. ما باید سپاسگزار و قدردان این خانواده باشیم؛ خانوادهای که تمام سختیها را تحمل کردند تا ما بتوانیم امروز روی این صندلیها بنشینیم و آموزش بگیریم. هفتهی همسفر را به شما عزیزان و به تمام همسفران کنگره۶۰ تبریک میگویم.
اگر بخواهم راجع به دستور جلسهی هفتهی همسفر صحبت کنم، باید برگردم به قبل از کنگره؛ زمانی که حالمان خراب بود و تخریبهایمان از مسافرانمان بیشتر بود. مسافر من الکل مصرف میکرد. مهندس در سیدی نقش همسفر میگویند که همسفر مثل کسی است که کنار یک رانندهی مست در یک جاده نشسته است. من واقعاً این جمله را حس کردم. مسافر من الکل مصرف میکرد و در حین رانندگی مست میکرد و من استرسهای شدیدی میگرفتم که هنوز هم اثرش با من هست، اما خدا را شکر بسیار کمتر شده است.
تخریبهایم زیاد بود و سعی میکردم آنها را با خرید کردن جبران کنم تا به حال خوش برسم. غیبت میکردم تا حالم خوب شود، اما برای یک روز! اگر وسیلهای را عوض میکردم، فقط یک یا دو روز حالم خوب بود. میگفتم: «مسافر من که خرج میکند، پس من هم خرج کنم!» ولی خدا را شکر به کنگره آمدم و توانستم آموزش بگیرم؛ در مورد فیزیولوژی انسان و در مورد اعتیاد یاد گرفتم، و تازه فهمیدم اعتیاد چیست.
ما باید مانند یک پرستار در کنار مسافرانمان باشیم و به آنها کمک کنیم تا سفرشان را بهخوبی به پایان برسانند. ما قبل از کنگره در زندگی هدفی نداشتیم، اما با ورود به کنگره آدم هدفمند میشود.
وقتی وارد کنگره شدم، از همان ابتدا به ما گفتند: «هر چیزی که خودت بلدی را بگذار پشت در.» چون اگر بلد بودیم، کار مسافرانمان به اینجا نمیکشید.
با آمدن به کنگره، شرایط من خیلی فرق کرد. من حتی خوابم هم منظم نبود؛ دیر میخوابیدم و دیر بیدار میشدم. تنها کار من تمیز کردن خانه و پختوپز بود. اما با ورود به کنگره همهی اینها تغییر کرد. الان ورزش میکنم و پیادهروی میروم. کمکم از لژیون جونز یاد گرفتیم که چه چیزهایی باید مصرف کنیم و چه چیزهایی نباید مصرف کنیم.
در سیدی طلا، مهندس دربارهی پسانداز کردن صحبت میکنند. من پسانداز کردن بلد نبودم، اما این را هم از کنگره یاد گرفتم. ما در لژیون سردار بخشیدن را یاد گرفتیم؛ بخشیدن بدون توقع، محبت کردن و فداکاری را یاد گرفتیم. قبلاً در زندگی بخششی نداشتیم. اگر پولی به ما میرسید، نمیدانستیم چطور خرجش کنیم و فقط صرف تصادف یا کارهای بیفایده میشد.
این همان پولهایی بودند که باید میبخشیدیم و نمیبخشیدیم. اما الان با جان و دل در لژیون سردار کمک میکنم و پول میدهم، بدون هیچ توقعی. برای خودم هدفهایی دارم تا با درآمدی که خودم به دست میآورم بتوانم پهلوان بشوم و حتی روزی شعبهای را تأسیس کنم.

مرزبان کشیک: همسفر طاهره و مسافر ناصر
تایپیست: همسفر عارفه رهجوی راهنما همسفر ترانه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دوم)
ارسال: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر ترانه (لژیون سوم) نگهبانسایت
همسفران نمایندگی اِرم کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
47