English Version
This Site Is Available In English

همسفر؛ همراه راه مسافر

همسفر؛ همراه راه مسافر

جلسه دوازدهم از دوره پنجم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی امیر اراک به استادی همسفر مهدیه، نگهبانی همسفر الهام و دبیری همسفر اکرم با دستور جلسه «هفته‌ی همسفر: نقش همسفران خانم و آقا، در درمان اعتیاد مسافران» روز دوشنبه ۸ دی ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

اول از همه خدا را شکر می‌کنم که اجازه داد امروز در کنار شما باشم. این هفته زیبا را در اصل به مهندس حسین دژاکام و خانواده محترم ایشان، خانم آنی بزرگ، خانم آنی کماندار، خانم شانی و دکتر امین دژاکام تبریک عرض می‌کنم؛ همچنین به شما همسفران تهنیت می‌گویم. به اعتقاد من کار همسفر خیلی‌ سخت‌تر از مسافر است؛ زیرا مسافر داروی OT مصرف می‌کند، حمایت من را به‌عنوان همسفر دارد که در کنار او می‌آیم، می‌روم و سختی راه را تحمل می‌کنم؛ اگر داروی مسافر کم یا زیاد می‌شود، باز هم مشکلات آن برای من است تا مسافرم سفر خود را ادامه دهد.

همسفر باید یک سال کج‌دار مریز همراه مسافر طی طریق کند تا به رهایی برسد؛ وقتی‌که رهایی پیدا کرد و به سفر دوم رسید، فکر می‌کند که خیلی کار بزرگی انجام داده و تصور می‌کند که دیگر الان مصرف‌کننده نیست و باید همه مسائل بر دوش من باشد که در این‌جا دوباره مشکلات شروع می‌شود. من همسفر باید با‌ صبر و دانشی که در کنگره۶۰ آموزش دیدم، مسافر خود را همراهی کنم. دخترم می‌پرسید که چرا در جشن‌های کنگره، جشنی برای مسافران نیست؟ امروز به او جواب دادم: به‌خاطر این‌که همسفر فقط همراه نیست، همسفر یعنی همراه راه مسافر بودن. من به‌عنوان همسفر نباید جایگاه خود را کوچک ببینم؛ اگر به این مکان مقدس آمده‌ام و یاد گرفته‌ام که صبر کردن، کوتاه آمدن یا عاجز ماندن نیست و نباید با صبر، اجازه هر رفتاری را به اطرافیان خود بدهم، خدا را شکر در این مکان امن صبر کردن صحیح را آموزش می‌گیرم.

هفته همسفر، هفته‌ای است که هر کسی را روبروی خودش قرار می‌دهد که ببیند از بدو ورود به کنگره۶۰ تا الان چه مسیر‌هایی را طی کرده است. سفر ‌اولی‌هایی که روی صندلی نشسته‌اند و می‌بینند که مثلاً من همسفر مهدیه، در جایگاه استاد نشسته و چه‌قدر خوب صحبت می‌کنم، خطاب به آن‌ها می‌گویم که ما هم این سختی‌ها را پشت سر گذاشتیم‌؛ مانند روز‌هایی که مسافر دارو را کم یا زیاد می‌خورد، فایل‌ صوتی را نمی‌نوشت، بهانه ناهار یا شام را می‌گرفت و می‌گفت چرا غُر می‌زنی؟ چرا بچه این کار را کرده؟ همه این روزگار‌ها را گذرانده‌ایم که الان در این جایگاه نشسته‌ایم، نگهبان شده‌ایم، شال بر گردن خود می‌اندازیم، مرزبان یا ایجنت می‌شویم، راهنما شده‌ایم و می‌توانیم به شما مشاوره دهیم، فکر نکنید ما از روز اول که وارد کنگره شدیم، همه چیز را می‌دانستیم و دانش داشته‌ایم یا مسیر برای ما گل و بلبل بوده، نه این‌طور نبوده.

کنگره‌۶۰ یک روش الگوئی است؛ اگر من همسفر، در این جایگاه قرار گرفته‌ام؛ باید از گذشته خود برای شما صحبت کنم تا کسی که در سفر اول است متوجه شود با وجود این‌که راه خیلی زیبا است؛ ولی بهاء دارد و ارزش آن باید پرداخت شود برای مثال؛ زمانی‌که به رستوران می‌رویم و لیست غذا را می‌بینیم، کباب کوبیده ۱۰۰ هزار تومان و شیشلیک ۶۰۰ هزار تومان است، من اگر شیشلیک هوس می‌کنم؛ بایستی ۶۰۰ هزار تومان پرداخت کنم؛ زمانی وارد این مکان امن هم می‌شوم و واژه همسفر به من اطلاق می‌شود، راهنما می‌گوید باید فایل ‌صوتی را بنویسید؛ نباید بگویم که برای چه باید بنویسم! من که مصرف‌کننده نبودم. مسافر من مصرف‌کننده تریاک و سیگار بود؛ فقط مصرف مواد را داشت و حال او خماری یا نشئگی بود؛ اما حال من چطور بود؟ کرایه منزل، بزرگ کردن فرزندان، کار‌های مالی و تخریب‌های بسیار دیگر. تخریب من خیلی بیشتر از یک مسافر بود؛ چون او اگر در زمان اعتیاد مواد استفاده نمی‌کرد خمار می‌شد و حال او بد می‌شد؛ ولی من مصرف نمی‌کردم و حالم همیشه بد بود؛ برای این‌که آموزش ندیده بودم و دانایی نداشتم.

در سازمان‌های مردم نهاد دیگر که بروید، به یک همسفر خانم، آقا، مادر، فرزند یا خواهر هیچ احترامی گذاشته نمی‌شود؛ در صورتی که در این مکان مقدس یک هفته به همسفر اختصاص داده شده است. همسفر، کسی است که مصرف مواد ندارد؛ اما تخریب بسیار زیاد‌‌‌تری از یک مصرف‌کننده دارد. همسفران، قدر خود را بدانید و فکر نکنید که کاری نکرده‌اید! شما کار خیلی بزرگی می‌کنید که سه ساعت روی صندلی می‌نشینید، به صحبت‌های من گوش می‌دهید و به صحبت‌های دیگران توجه می‌کنید، در جای دیگر نمی‌توانید چند ساعت روی صندلی بنشینید؛ پس اگر توانستید که این ‌کار را انجام دهید و به راهنما و مرزبان‌ها گوش کنید، یک همسفر واقعی می‌شوید. من یک متن را در گوگل از نمایندگی قیدار خواندم که گفته بودند: «همسفر کسی است که سال‌ها بار ترس، خشم و نا‌امیدی را به دوش کشید؛ ولی وقتی به کنگره‌۶۰ آمد، در سکوت جنگید و در تنهایی صبر کرد؛ اما فهمید که راه نجات دادن، کنترل کردن نیست»‌.

مرزبان کشیک: همسفر سمیه و مسافر محمد‌رضا
عکاس: همسفر نصیبه رهجو راهنما همسفر شهلا (لژیون دوم)
تایپیست: همسفر فهیمه رهجو راهنما همسفر شهلا (لژیون دوم)
ارسال: همسفر محدثه رهجو راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی امیر اراک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .