بنام قدرت مطلق «الله»
سینزدهمین جلسه از دوره شصت و دوم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ در نمایندگی پرستار ویژه مسافران با استادی: راهنمای محترم همسفر علی اکبر نگهبانی: همسفر محسن و دبیری: همسفر محمدامین با دستور جلسه «هفته همسفر: نقش همسفران خانم و آقا در درمان اعتیاد مسافران» در روز دوشنبه هشتم دی ماه 1404 رأس ساعت 17:00 برگزار گردید.
خلاصه سخنان استاد:
.JPG)
سلام دوستان علیاکبر هستم یک همسفر.
خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم.
جا دارد به ایجنت محترم، مرزبانان و خدمتگزاران محترم شعبه پرستار خدا قوت بگویم.
دستور جلسه امروز با عنوان «هفته همسفر و نقش همسفران آقا و خانم در درمان اعتیاد» است.
من برداشت خودم را بهطور خلاصه و مفید بیان میکنم. اولین موضوعی که به ذهنم میرسد این است که کنگره برای هر مسئلهای که پیش روی من رهجو قرار گرفته یا میگیرد، همیشه راهحلی ارائه داده است: ابتدا برای درمان اعتیاد، سپس درمان سیگار، بعد مسئله یبوست و ارائه درمانهای مربوطه، و همچنین مقابله با کرونا، چاقی و سایر مسائل. بهنظر من، کنگره راهکارهای اصولی و کاربردی در اختیارم گذاشته است.
یکی از مهمترین مسائلی که کنگره به آن پرداخته، موضوع خانواده است. کنگره به این قضیه اهمیت ویژهای داده است. فرض کنید مسافری وارد کنگره شود، سفر کند، درمان شود و به تعادل برسد؛ اما وضعیت خانوادهاش نابسامان باشد. چه چیزی میتواند جایگاه خانواده را برای انسان پر کند؟ جای پدر، مادر، همسر، خواهر، برادر یا فرزند؟
برای محکمکردن و اصلاح این مسئله، کنگره جایگاه همسفر را ایجاد کرده است تا خانواده نیز در کنار مسافر، درمان شود و به تعادل برسد. آقای مهندس جمله کلیدی دارند که هر سال در این هفته مطرح میشود: «همسفر، بال پرواز مسافر است».
اما سوال اینجاست: همسفر کیست؟ با چه کسی میتوانیم همسفر باشیم؟ آیا هر همسفری میتواند بال پرواز مسافر باشد؟ شرط آن چیست؟
برداشت من این است که همسفر کسی است که در دوران تخریب، همراه مسافر بوده و در مسیر درمان نیز باید در کنار او قرار گیرد. این موضوع فرقی نمیکند که همسفر آقا باشد یا خانم. همسفر در هر دو حالت، در تخریب با مسافر شریک است و باید در درمان نیز همراه باشد.
وقتی گفته میشود «همسفر بال پرواز مسافر است»، منظور همسفری است که به کنگره میآید، آموزش دیده و تحت آموزش کنگره قرار میگیرد. زیرا همسفر همیشه خیرخواه مسافر است. حتی اگر با مسافر مشکل داشته باشد، در اعماق قلبش او را دوست دارد. اما آیا دوست داشتن کافی است؟ اگر کسی را دوست داشته باشم اما بلد نباشم چگونه به او کمک کنم، این دوست داشتن چه فایدهای دارد؟
یکی از بزرگترین معضلاتی که یک همسفر یا مسافر با آن درگیر است، میتواند نداشتن آگاهی لازم برای کمک به مسافر باشد. در اطرافیان خود دیدهام افرادی که پسر معتاد خود را به خیابان میاندازند و میگویند: «برو درمان شو، خوب شو و بعد برگرد». ممکن است اتفاقات بدتری نیز رخ دهد.
به همان اندازه که یک مسافر نیاز دارد به کنگره بیاید، در جلسات شرکت کند و از آموزههای کنگره بهرهمند شود، یک همسفر نیز به این آموزشها نیاز دارد. حتی گاهی ممکن است همسفر بیشتر از مسافر نیازمند باشد.
روزی که من به کنگره آمدم، مسافرم درمان شده بود. او یک سال سفر عالی و بینقصی داشت، سال دوم مرزبان شد، سال سوم راهنما شد و پس از پایان دوره راهنمایی، خداحافظی کرد. اما خودم اینگونه نبودم. من گرههای زیادی داشتم و هنوز هم دارم. اگر این گرهها را نداشتم، امروز روی این صندلی ننشسته بودم.
پس من به عنوان همسفر، هم در سفر اول و هم در سفر دوم نیاز دارم به کنگره بیایم. آن زمان است که میتوانم در وهله اول به خودم کمک کنم و در وهله دوم، بال پرواز مسافر باشم.
من هشت سال به کنگره آمدم تا پس از آن، برادرم را نیز به کنگره بیاورم. برادرم مسافر نیست، همسفر است. همیشه دوست داشتم که او بیاید، اما نیامد. هشت سال طول کشید تا به کنگره بیاید. این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد.
کاری که در هفته همسفر انجام میشود، ارزشگذاری و بها دادن به این مسئله است. باید جایگاه همسفر را بشناسم، قدردان آن باشم و جبران خسارت کنم.
اگر همسفر من به کنگره نیاید، نمیتوانم از نعمتی که جایگاه همسفر میتواند برایم داشته باشد، بهرهمند شوم. یکی از دلایلی که ممکن است برخی مسافران نخواهند یا حتی بترسند که همسفرشان به کنگره بیاید، این است که فکر میکنند همسفرشان در کارشان مداخله یا دخالت خواهد کرد. اما آموزههای کنگره دقیقاً برعکس این است. اولین چیزی که یک همسفر یاد میگیرد، این است که در کار مسافر مداخله نکند و دوربینش را از روی مسافر بردارد.
نکته آخر این است که چگونه هم راستا با مسافر خود باشم. خاطره کوتاهی از یکی از راهنمایان کنگره تعریف میکنم که اکنون دستیار استاد امین است، آقای مهراد. ایشان گفتند پسرشان مصرفکننده شیشه بود و به کنگره نمیآمد.
تعریف کردند: «پسرم در اتاق نشسته بود و شیشه مصرف میکرد. من آرام و آهسته رفتم تا وارد شوم. محترمانه در زدم، اما کسی جواب نداد. آهسته در را باز کردم و وارد شدم. دیدم پسرم نشسته و شیشه مصرف میکند. بدون هیچ واکنش یا عکسالعملی، آهسته و بیسر و صدا در را بستم و بیرون آمدم. بعدها مسافرم تعریف کرد که همین برخورد من باعث شد تحت تأثیر قرار بگیرد و بگوید: ‹این کجا رفته که اینگونه رفتارش درست شده؟› همین مسئله باعث شد پایش به کنگره باز شود. این دقیقاً مصداق همسفری است که در مسیر کنگره آموزش دیده است.
از اینکه به صحبتهایم توجه کردید، متشکرم.
عکاس: محمد لژیون ششم
تایپ و ویراست: علی لژیون ششم
بارگزاری: کوشیار لژیون نهم
وبلاگ نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
35