English Version
This Site Is Available In English

من هم حق آرامش دارم

من هم حق آرامش دارم

گاهی زندگی من را تا لبه‌ ناامیدی برد، جایی که نمی‌دانستم باید بجنگم یا فقط تحمل کنم. در همان روزهای پر از پرسش و ترس، قدم‌هایم به کنگره۶۰ رسید و کم‌کم فهمیدم که من فقط «همراهِ یک مسافر» نیستم، من هم انسانی هستم که حق دارد دیده شود، یاد بگیرد و آرام بگیرد.

مسافری کنارِ من بود که در گرداب اعتیاد گم شده بود و من هم، آرام‌آرام، در سکوت و نگرانیِ هر روزه گم می‌شدم. فکر می‌کردم باید فقط تحمل کنم، فقط بسوزم و بسازم؛ اما کنگره به من یاد داد که همسفر بودن؛ یعنی نجات فقط برای او نیست، من هم حقِ آرامش دارم، حقِ رشد، حقِ نفس کشیدن.

من یاد گرفتم به‌جای قضاوت بفهمم، به‌جای گریه‌های پنهانی، امید را تمرین کنم. آموختم که عشق، فقط دلسوزیِ خسته و بی‌رمق نیست، عشقی است که علم دارد، نظم دارد و قدم‌به‌قدم حرکت می‌کند. در این مسیر سقوط‌ها بود، ترس‌ها بود؛ اما ایمان هم بود. هر جلسه که آمدم، بخشی از تاریکی درونم کنار رفت. کم‌کم فهمیدم اگر می‌خواهم مسافرم رهایی را بچشد، باید اول خودم روشن شوم. باید یاد بگیرم بایستم، مرز بگذارم، دعا کنم و اعتماد داشته باشم.

امروز وقتی به پشتِ سر نگاه می‌کنم، می‌بینم من دیگر ان آدمِ خسته و شکسته‌ دیروز نیستم. همسفر بودن برای من یعنی همراهی، نه وابستگی، عشق نه ترحم، صبر نه سکوتِ بی‌فریاد…

من قد کشیده‌ام، با هر اشک، با هر امید، با هر آموزه، حالا می‌دانم رهاییِ مسافرم از روشن شدنِ دلِ من آغاز شد.

سپاسگزارم از آقای مهندس و خدایی که در تاریکی‌ها دستم را گرفت و از کنگره‌ای که به من آموخت راه هست؛ اگر بخواهیم و راه برویم.

هفته‌ همسفر به همه‌ همسفرانی که در سکوت، قهرمانانه ایستادند، مبارک، دل‌هایتان پر از نور و آرامش، به افتخار دل‌های بزرگی که در سخت‌ترین روزها امید را گم نکردند.

نویسنده: همسفر آیدا رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون پانزدهم)
رابط خبری: همسفر آیدا رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون پانزدهم)
ارسال مطلب: همسفر سمیه دبیر سایت

همسفران نمایندگی شعبه فردوسی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .