English Version
This Site Is Available In English

قطره‌ای از این اقیانوس باشیم

قطره‌ای از این اقیانوس باشیم

جلسه هفتم از دوره سی‌ام کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی اروند آبادان به استادی اسیستانت همسفر شهلا، نگهبانی همسفر حسیبه و دبیری همسفر حدیث با دستور جلسه «هفته همسفر؛ نقش همسفران خانم و آقا در درمان اعتیاد مسافران» روز یکشنبه ۰۷ آذر‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

هفته همسفر را به همگی شما تبریک می‌گویم؛ شما که کنار مسافراتان ماندید و سختی‌ها را به جان خریدید؛ مادران، همسران، دختران، پدران، پسران، برادران و فرزندانی که کنار مسافراشان ماندند و ایستادگی کردند تا امروز به این آرامشی که نسیبمان شده در کنگره برسیم و در این دریای آرام، آرامش بگیریم و سعی کنیم قطره‌ای از این اقیانوس باشیم تا بتوانیم، آنچه را که باید ازش برداشت کنیم؛ در واقع، در این دریا خیلی چیزها وجود دارد، یکی می‌آید، شنا می‌کند، می‌رود، لذتش را می‌برد و یکی می‌آید می‌ماند و دوست دارد از این بستر بیشتر استفاده کند.

خیلی خیلی تبریک می‌گویم خدمت خانواده آقای مهندس، خانم آنی بزرگوار که کنار آقای مهندس ماندند؛ این خانواده از خود گذشتگی ‌کردند، خانم کماندار، خانم شانی و دکتر امین، از خیلی چیزها ‌گذشتند، آن حسی که باید نسیب آن‌ها می‌شد، آن زمانی که باید نسیب آن‌ها می‌شد و «وقتی» که باید برای آن‌ها می‌بود اما آقای مهندس صرف کنگره و آموزش ما کردند؛ اگر این اتفاق‌ها نمی‌افتادند، امروز شاید ماها هم اینجا نبودیم و خدا می‌داند که هر کدام از ما چه سرنوشتی داشتیم.

امیدوارم همیشه باشند تا ما هم با حال خوب باشیم انشالله، امیدوارم روز پنج شنبه جشن خیلی خوبی را در کنار مسافرانتان داشته باشید، آن چیزی که باید را، حق مطلب را ادا کنند، انشالله که این پنج‌شنبه با حال خوب به خانه برگردید، آن حسی که باید را دریافت  کنید؛ خب درباره همسفر خیلی می‌شود صحبت  کرد، یکی از مهمترین جشن‌های کنگره، جشن هفته همسفر است و اینقدر همسفر اهمیت دارد که یک هفته را آقای مهندس به این عزیزان اختصاص دادند.

«نقش همسفران خانم و آقا در رهایی مسافر و درمان اعتیاد»، امسال این عنوان اضافه شده است، تحت عنوان «هفته همسفر» بود اما امسال که نقش همسفران خانم و آقا در رهایی یک فرد یا در درمان  اعتیاد، تفکر بیشتری می‌خواهد، این باعث می‌شود که من همسفر ببینم نقش من کجاست، چه کاری می‌توانستنم انجام بدهم که قبلاً انجام ندادم.

وقتی می‌آییم، تازه واردیم، سه جلسه را می‌گذرانیم، در لژیون قرار می‌گیریم، به ما گفته می‌شود؛ شما باید اول حال خودتان خوب باشد تا بتوانید به مسافرتان کمک کنید؛ من همیشه دوست داشتم برای مسافرم  یک کاری بکنم که آن حالش خوب شود، فکر می‌کردم تمام مشکلات زندگی من تحت الشعاء حال بد مسافرم است، در صورتی که این شکلی نبود.

وقتی این را فهمیدم که مسافرم درمان شد، فهمیدم اعتیاد یک بخش کوچکی بود و رفت کنار، حالا مشکلات تازه خودشان را نشان دادند، اصلاً شاید یک سریشان به اعتیاد ربط داشت و یک سری هم نداشت و خب ما باید آن سختی‌ها را طی می‌کردیم تا به آن آرامش رسیدیم؛ قدرش را بیشتر بدانیم.

به کنگره آمدیم، به ما گفتند اول باید خودت حالت خوب شود، من همیشه دنبال حال خوب بودم، خودم را می‌گویم و هیچ وقت پیدایش نمی‌کردم، نه می‌توانستم، نه آدمی بودم که بخواهم به خانواده‌ام حرفی بزنم، نه دوستی آنقدر صمیمی داشتم، دوست هم نداشتم کسی متوجه مشکلات زندگی من بشود، نه جایی را می‌توانستم پیدا کنم که حرفم را بزنم یا یکی بخواهد حرفم را بشنود اما آمدیم کنگره و شاید ماها در کنگره حرف نزدیم، مشارکت نکردیم اما رفته رفته همین که در فضای کنگره قرار گرفتیم، چهارتا سی‌دی گوش دادیم، حرف راهنما رو گوش دادیم، فرمانبرداری را انجام دادیم، مرتب رفتیم و آمدیم، می‌بینیم که حالمان بهتر شده، کار خاصی هم نکردیم اما حالمان بهتر است چون در این فضا قرار گرفتیم.

من همسفر، من خانواده، متوجه می‌شوم که آن  تجسس، جایش را به اعتماد داده، دیگر من به مسافرم اعتماد می‌کنم، به مسافرم اوایل هی چشم چشم می‌کردم، ببینم دارویش را می‌خورد یا نه، ببینم به کنگره می‌رود یا نمی‌رود اما بعد این تجسس کنار رفت و به قولی آن سخت‌گیری رفت و جایش را به آرامش داد؛ یک خورده مته به خشخاش گذاشتن ما  باعث آزار و اذیت خودمان شد؛ وقتی در مسافرت دنبال ایراد بگردی، دنبال مواد بگردی، در جیبش پیدا می‌کنی؛ وقتی من به بچه‌ام اعتماد ندارم و دنبال یک چیزی‌ام و مدام نگرانم، مطمئنم که پیدا می‌کنم.

پس در کنگره، اعتماد خیلی مهم است؛ اولین چیزی که به مسافر داده شده، اعتمادی است که بهشان دارند، دارو را دست خودشان می‌دهند و می‌گویند استفاده کنید؛ پس من همسفر هم می‌آیم، اعتماد می‌کنم، براساس آن چیزی که در کنگره یاد می‌گیریم و زبان مشترک ما در کنگره است، روی نقاط مشترک کار کنیم، نگردم تا ببینم مسافرم چه ایرادی دارد، ما در کنگره یاد می‌گیریم که نمی‌توانیم چیزی رو تغییر دهیم، فقط خودم را می‌توانم و اگر خودم تغییر کردم، آدم‌های اطرافم تغییر می‌کنند، فضای اطرافم عوض می‌شود و حتی هوایی که در آن نفس می‌کشم هم تغییر  می‌کند، آدم‌هایی که سر راهم قرار می‌گیرند هم عوض می‌شوند.

این آموزشی که در کنگره به من داده می‌شود، ورای آن چیزی است که درمان اعتیاد دارد، اینجا درس زندگی  را به من یاد می‌دهند، یاد می‌گیرم که یک جایی، اصلاً مسافرت، اگر بچه‌ات یا هر فردی در جامعه یا خانواده حرفی به تو بزند، لازم به واکنش سریع نیست، سکوت کردن را به من یاد می‌دهند، سکوتی که با آگاهی انجام  می‌شود، نه از سر اینکه چاره‌ای ندارم، من از سر آگاهی، سکوت می‌کنم؛ تو می‌توانی مقابل به مثل کنی اما انجامش نده، گذشت را به  من یاد می‌دهند، بخشش را به من یاد می‌دهند، کما اینکه خیلی از مصرف‌کننده‌ها در دوران اعتیادشان، همسفرانشان، خانواده‌هایشان اذیت کردند اما همسفر کنارشان ماند، آمد اینجا و پای خیلی چیزها ماند و الان هم کنار هم هستند.

لازمه این که من بخواهم حالم بهتر شود، این است که من گوش به فرمان باشم و کم کم، ذره ذره، آن تغییرات را در خودم می‌بینم؛ اگر من می‌خواهم ببخشم برای دیگری نه، برای خودم ببخشم؛ اگر من بخواهم آن فرد را ببخشم و بگویم خب من رابطه‌ام با آن خوب شود، هیچ وقت نمی‌توانم ببخشم، برایم سنگین است اما وقتی برای خودم ببخشم که به آرامش برسم، این اتفاق بین همسفر و مسافر می‌افتد، آن بخشش اول انجام می‌شود، شاید بصورت ظاهری، بعدها می‌بینیم که من درونی هم او را دوست دارم.

یک بار من یه رهجویی داشتم، تازه به لژیون آمده بود و می‌گفت من از او بدم می‌آید، راجع به مسافرش با نفرت صحبت می‌کرد، می‌گفت اصلاً نمی‌خواهم ببینمش، گفتم بالاخره بگرد، یک نقطه‌ای، یک چیزی بوده که شما به هم وصل شدید، بگرد و آن پیدا کن، پر رنگش کن، فقط به آن بپرداز؛ گشت و پیدا کرد، الان  چندین سال است که دارند با عشق کنار هم زندگی می‌کنند و بچه‌ها‌یشان کنارشان هستند؛ پس یک جاهایی سختی‌ها آنقدر به ما فشار آورد که شاید دوست داشتیم قید خیلی چیزها را بزنیم و بریم، خیلی‌ها این کار را انجام دادند اما ماها ماندیم تا بسازیمش و خدا را شکر کنگره، این شرایط را برایمان فراهم کرد که اول یاد بگیریم و درست حسابی بسازیم.

اگر قرار است ساختنی باشد، امیدوارم حس و حالتان همیشه کنار مسافراتان خوب باشد، کنار خانواده‌تان، اگر تفریح یا دورهمی هست، همه را ما از کنگره داریم، آموزشی که به ما داده است، عظمتی که کنگره دارد، ورای تصور ما است، چند سال دیگر که جهانی شد و درمان بیماری‌ها آمد، آن موقع، ما می‌فهمیم کجا قرار گرفتیم و چکار داریم می‌کنیم.

هفته پیش در یک شعبه بودم، گفتم کنگره توانایی‌ها را به ما نشان می‌دهد مثل همان چشمه جوشان که هفته پیش دستور جلسه بود، چشمه را برای ما پیدا  می‌کند با اینکه خودمان هم خبر نداشتیم و آن توانایی را به ما نشان می‌دهد، می‌گوید تو این هستی، آن فردی که از قبل بودی، خودخوری می‌کردی، پنهان‌کاری، ترس و اضطراب داشتی، تو نبودی، توانایی‌هایم را به من نشان می‌دهد که هیچ جای  دیگه‌ای نه در دانشگاه، نه در جامعه و نه هیچ جای دیگری به من نشان نمی‌دادند و نمی‌توانستند این استعداد من را کشفش کنند؛ این کنگره است که این‌ها را به ما می‌دهد، امیدوارم قدر جایی را که در آن قرار گرفتیم، بدانیم و امیدوارم که جشن خیلی خوبی هم داشته باشیم.

مرزبانان کشیک: همسفر فرحناز و مسافر مهرداد
تایپیست: همسفر سوسن رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون ششم)
عکاس: مرزبان خبری همسفر فرحناز
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اروند آبادان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .