English Version
This Site Is Available In English

همسفر زیباترین لقب

همسفر زیباترین لقب

هیچ‌ وقت روزهای اولی که وارد کنگره شده بودم را فراموش نمی‌کنم به‌محض ورودم به کنگره لقب همسفر به من داده شد و این زیباترین نام برای من بود و این حس را داشتم که وارد جمع بسیار صمیمی و دوستانه‌ای شده‌ام که فضای آن برای من سراسر عشق و محبت بود. در مدت زمانی کوتاه جذب کنگره و آموزش‌های آن شدم؛ اما بعد از گذشت مدتی بار مسئولیت سنگینی را روی شانه‌های خود احساس کردم و آن نگرانی برای مسافرم‌ بود و من در کنگره این را آموختم و درک کردم که همسفر باید در طول سفر بال پرواز مسافرش باشد و این‌که حضور همسفر در کنار مسافر چقدر باارزش و تأثیرگذار است. 

من خیلی زود متوجه شدم که مسئولیت مسافرم را به دست افرادی توانا سپرده‌ام و دیگر نیازی به نگرانی در مورد او نباید داشته باشم، می‌دانم که قطعاً او درمان می‌شود و من می‌توانم از این به بعد در پی یافتن و پیدا کردن خودم باشم. سعی کردم از آن روز خودم و مسافرم را ببخشم و پله‌پله از وادی اوّل تا وادی چهاردهم پیش بروم و به وادی محبت برسم و بفهمم که محبت به سخن نیست؛ بلکه به عمل کردن است. به‌نظر من کنگره۶۰ در واقع یک جهان عجیبی است که در باور هیچ‌کس نمی‌گنجد و جهان ما را تغییر می‌دهد و طرز صحیح زندگی کردن را به ما آموزش می‌دهد.

از روزی که وارد لژیون راهنما همسفر راضیه شدم ایشان فقط و فقط ما را به خدمت کردن تشویق کردند و منِ نازنین سعی کردم همیشه گوش به‌فرمان باشم و از بدو ورود به کنگره شروع به خدمت در سایت و سپس خدمت شیرین مرزبانی را هم تجربه کردم و متوجه شدم که خدمت کردن برای رشد، تغییر و حالِ خوش منِ همسفر لازم و ضروری است. کنگره۶۰ و خدمت کردن زندگی دوباره‌ای به ما داد چراكه من و مسافرم در کویر وحشتناکی گرفتار بودیم و راه را گم کرده، نااُمید شده بودیم؛ ولی الان حال خوش  من و مسافرم که هم‌اکنون در جایگاه مرزبانی خدمت می‌کند را مدیون بنیان‌گذار کنگره۶۰ آقای مهندس هستیم. 

اِی همسفر، مسافر در کنار تو به رهایی می‌رسد و دستان پر از مهر و عطوفت توست که مرهمی‌ می‌شود بر زخم‌ها و دردهایی که بر اثر جهل و نادانی آن‌ هنگام که درون تاریکی‌ها به‌سر می‌بردند و به خود وارد کردند آن زخم‌ها را با حضورتان‌ در کنار مسافر التیام بخشید، همسفر امید و تنها راه رهایی مسافر است و مطمئناً ما همسفرها نیز امید داشتیم که قدم در این مسیر گذاشته‌ایم. 

حال خداوند را سپاسگزارم و می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و در همین‌ دل‌نوشته از راهنمایان همسفر عاطفه و همسفر الهه تشکر کنم که در خدمت مرزبانی مرا حمایت کردند در کنارشان خدمت کردم، آموزش گرفتم و لذت بردم. خوشحالم از این‌که خداوند به زندگی من طعم شیرینی بخشید و هدیه بسیار گران‌قدر به من داد مثل راهنمای خوبم همسفر راضیه که راه را نشانم می‌دهند. 
هم‌چنان زندگی ادامه دارد ...

نویسنده: همسفر نازنین رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر فهیمه رهجو راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
رابط خبری و ویرایش: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)  
ارسال: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سمنان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .