English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده_ از درمان مسافر تا درمان خود

گروه خانواده_ از درمان مسافر تا درمان خود

مشارکت همسفران لژیون اول درمورد دستور جلسه «هفته‌ی همسفر: نقش همسفران خانم و آقا، در درمان اعتیاد»

همسفر لیلی:

وقتی مسافرم از من دعوت کرد که به‌عنوان همسفر کنارش باشم، با غرور زیادی درخواستش را رد کردم، ولی بعد از تکرار، قبول کردم که همراهش باشم. وقتی وارد شدم، متوجه شدم که این سفر با همه‌ی سفرها فرق دارد، چون قرار بود آزمون و خطاهای زیادی داشته باشیم.

همیشه حس می‌کردم در زندگی خیلی کامل هستم و نیازی به نصیحت و آموزش ندارم؛ اگر مشکلی هم هست از طرف مسافرم است. ولی هرچه در سفر اول جلوتر رفتم، دیدم چقدر نمی‌دانم و چقدر نیاز دارم بشنوم، بخوانم و گوش بدهم تا قوی‌تر بشوم.

به لطف خداوند و ایستادگی خودمان توانستیم از سفر اول عبور کنیم و وارد سفر دوم بشویم. یک چیز در کنگره برای من خیلی جالب بود؛ جشن‌ها و قدردانی‌های زیادی برگزار می‌شد که یکی از آن‌ها جشن همسفر بود.
بعد از مراسم عروسی خودمان، شیرین‌ترین و به‌یادماندنی‌ترین جشن، جشن همسفر بود.

این‌که یک مسافر جلوی همه‌ی افراد شعبه از همسفر خودش قدردانی کند، برایم بسیار خاص بود. من این شادی را در نگاه تک‌تک همسفرها دیدم، از جمله خودم، چون مسافرم همیشه در تنهایی و خلوت از من تشکر می‌کرد و این‌که الان در این جمع سرشار از انرژی به من پاکت و دل‌نوشته داد، خیلی برایم دل‌چسب بود.

حال که چند ماهی است وارد سفر دوم شده‌ایم و دومین جشن را می‌خواهم تجربه کنم، با خودم زیاد فکر می‌کنم؛ آیا همسفر بهتری شده‌ام؟ آیا هنوز صبری که در گذشته داشتم را دارم؟ آستانه‌ی تحمّلم چقدر رشد کرده است؟ خلاصه این‌که از دید مسافرم چطور هستم.

منی که زمانی آرزویم این بود که مسافرم از خلوت سیاهی که دور خودش کشیده بود رها بشود و من هم نگهبانی بودم که در زمان این خلوت مواظب باشم بچه‌ها متوجه مصرف پدرشان نشوند. الان که فکر می‌کنم، شکرگزار این آرامش و حال خوبم هستم که خواب نیست و واقعیت دارد.

مدیون آقای مهندس و تدبیر و دانایی ایشان هستیم که به واسطه‌ی مکانی به نام کنگره‌۶۰ آشنا شدیم و تغییر کردیم؛ چه جسمی و چه عقلی و روحی. وجود راهنمایی که هر جلسه سعی می‌کنم بیشتر نگاهش کنم و بیاموزم، چون برای من ایشان اولین کسی بودند که این مسیر را رفته‌اند و در جایگاه راهنمایی قرار گرفته‌اند.

نگاهم به او هست که چه کار کنم تا بتوانم در سفر دوم، به‌خوبی و با آرامش در کنار مسافرم به سفرمان ادامه بدهیم، چون من زمانی می‌توانم به مسافرم کمک کنم که اول حواسم به خودم باشد، ضعف‌ها و ایرادهای خودم را برطرف کنم. یاد گرفتم که هرچقدر من تعادل در رفتارم داشته باشم، صددرصد تأثیرش را در رفتار مسافرم هم می‌بینم.

امیدوارم لایق این باشم که همسفر کاملی برای مسافرم باشم و در آخر، این جشن پُر از خیر و برکت را به همه‌ی همسفرهای عزیز تبریک می‌گویم.
برقرار باشید.



همسفر عالیه:

بله، من یک همسفر هستم؛ به کنگره۶۰ آمده‌ام تا مسافرم را همراهی کنم و یاد بگیرم که چطور وقتی حالش خوب نیست با او برخورد کنم، چگونه مرهم زخم‌هایش باشم و کمک‌حالش باشم تا هرچه زودتر مشکلش حل بشود.

درمان اعتیاد کار دشواری است. من رنج‌های مسافرم را برای درمان اعتیاد دیده‌ام؛ چندین بار برای خوب شدن به کمپ رفت که خدا می‌داند با هر بار رفتن به کمپ چقدر برایش عذاب‌آور بود؛ ترک‌های ناموفق، متعدد و سخت.

من همیشه دوست داشتم او را در این راه یاری کنم؛ ولی نمی‌دانستم که چگونه باید به او کمک کنم. قبل از آمدن به کنگره، وقتی فهمیدم جایی هست که به من یاد می‌دهد چگونه به مسافرم و به خودم در این راه کمک کنم، خوشحال شدم.

در اینجا به من آموختند که همسفر بال پرواز مسافر است، اما خیلی زود فهمیدم که مسئولیت مسافرم را به افرادی تواناتر از خودم سپرده‌ام. اینجا من در پی یافتن خویش هستم.

من فهمیدم که محبت به سخن نیست، بلکه به عمل است. در کنگره یاد گرفتم که اعتیاد چیست و چطور به وجود آمده است. کتاب «عبورازمنطقه‌۶۰ درجه‌زیرصفر» را وقتی خواندم، فهمیدم که بهترین راه درمان، روش DST است که آقای مهندس دژاکام خودشان تجربه کردند و در این کتاب تجربیاتشان را نوشتند.

کتاب «عشق» آقای مهندس دژاکام به من لحظه‌لحظه زندگی کردن، از تفکر تا عشق، را آموخت. از کتاب «۱۴ مقاله» هم علم اعتیاد را یاد گرفتم.

من در اینجا یاد گرفتم؛ یاد گرفتم که با چه دیدی به دنیای اطرافم نگاه کنم که همان جهان‌بینی است. همین باعث شد که رابطه‌ی من با دیگران و دنیای اطرافم هر روز بهتر و بهتر شود.

خداوند بزرگ را شاکر هستم که مسیر کنگره را به من نشان داد و از آقای مهندس دژاکام و خانواده‌ی محترمشان قدردانی می‌کنم به خاطر این مسیر درست. از مسافرم هم ممنونم که بهترین جای دنیا را به من معرفی کرد.

امیدوارم بتوانم همسفر خوبی برای مسافرم و رهجوی خوبی برای کنگره‌۶۰ باشم.



همسفر منیره:

ابتدا هفته‌ی همسفر را به همه‌ی همسفران تبریک عرض می‌کنم. کنگره‌۶۰ مکانی است که برای درمان اعتیاد و رهایی یک فرد مصرف‌کننده، همه‌ی اعضا تلاش می‌کنند. همسفر نیز جزئی از این مجموعه است و نقش بسیار مهمی در درمان و رهایی مسافر خود دارد.

همسفر شخصی است که سابقه‌ی اعتیاد ندارد و همراه مسافر است تا سفری آرام داشته باشد. همسفر می‌تواند پدر، مادر، خواهر، برادر یا همسر باشد. زمانی که مسافر سفر خود را آغاز می‌کند، همسفر نیز باید همراه او باشد، آموزش بگیرد و راه درست کمک‌کردن به مسافر را بیاموزد.

همسفری که در دوران اعتیاد کنار مسافرش بوده، خود نیز دچار تخریب‌هایی شده است؛ گاهی حتی شدیدتر از تخریب‌های مسافر، چه در صور آشکار و چه در صور پنهان. به همین دلیل، همسفر نیز با حالی پریشان وارد کنگره‌۶۰ می‌شود تا بتواند در جایگاه همسفر، کنار مسافرش باقی بماند. برای رسیدن به این هدف، لازم است آموزش ببیند و آموزش‌ها را کاربردی کند.

در کنگره‌۶۰ نه‌تنها مسافر، بلکه همسفر نیز رها می‌شود و از تاریکی به‌سوی نور حرکت می‌کند. همسفر نقشی شبیه پرستار دارد؛ باید بر حرکت درونی و بیرونی مسافر نظارت داشته باشد و در مصرف داروی او دخالت نکند، زیرا راهنما بهتر از هر کسی این مسیر را می‌داند.

در کنگره‌۶۰ به همسفر «بال پرواز» گفته می‌شود. برای پرواز، بال باید حرکت کند تا
پرنده بتواند اوج بگیرد. همسفر در کنگره‌۶۰ صبوری، محبت، بخشش و دیگر ارزش‌ها را می‌آموزد. اگر همسفر نتواند مسافر را ببخشد و به او محبت کند، قادر به یاری‌دادن او نخواهد بود.

با آرامشی که در همسفر ایجاد می‌شود، مسافر نیز با آرامش سفر می‌کند. آن مسافرانی که همسفر ندارند، تمام اعضای کنگره‌۶۰ همسفر آن‌ها هستند.

رابط خبری: همسفر جمیله رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون اول)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون اول)
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوم) نگهبان سایت
ارسال: همسفر مهتاب رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی اندیشه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .