چهارمین جلسه از دوره اول سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی رضا مشهد، به استادی همسفر پوریا و نگهبانی همسفر محمد و دبیری همسفر امیر با دستور جلسه { هفته همسفر} در روزیک شنبه مورخ 7دی ماه ۱۴۰۴ راس ساعت17آغاز به کار کرد.
.jpg)
سخنان استاد:
سلام دوستان، پوریا هستم، یک همسفر.
از ایجنت محترم، آقا محمود، گروه مرزبانی، نگهبان و دبیر تشکر میکنم که اجازهی خدمتگذاری دادند. بسیار خوشحالم که در جمع شما هستم.
نمیدانم چه حکمت الهی وجود دارد که من با شعبهی رضا پیوند دیرینه ای خوردهام؛ بهطوریکه هر سال اینجا حضور دارم. از چهار سال پیش که این شعبه افتتاح شد، هر سال در جشن همسفر شرکت کردهام. شاید فکر کنید قصد و غرضی در کار است، اما اصلاً اینطور نیست. قرعهکشی بود؛ ما در شعبهی خودمان نام شعبهها را نوشتیم و گفتند یک عدد انتخاب کنید و امسال شعبهی رضا به نام ما افتاد. من به شعبههای دیگر هم میروم، اما پای ثابت من شعبهی رضاست و این موضوع برای من یک درس دارد.
من مسافرم در این شعبه به درمان رسید. از ابتدای تأسیس این شعبه حضور داشتم و از نظر قلبی، پیوند بسیار خوبی با این شعبه برای من برقرار شده است. همیشه نسبت به شما و این شعبه هیچوقت احساس غربت نداشتم. البته شما هر جای شعبه های کنگره ۶۰ در سراسر ایران بروید، هیچوقت احساس غربت نمیکنید، اما اینجا مصداق این جمله است که «هیچجا خانهی خود آدم نمیشود». واقعاً برای من مثل خانهی خودم است.
تمامی راهنماها را میشناسم و برخی از آنها هم من را میشناسند. این موضوع حس بسیار خوبی است که دوباره این لیاقت به من داده شد که در جمع شما باشم. هفتهی همسفر را در پیش داریم؛ هفتهای بسیار زیبا و پرشور که انشاءالله با پاکتهای پُرپول شما که به همسفرانتان میدهید، پربارتر هم خواهد شد.
من این هفتهی همسفر را دوست دارم قلبی به بنیان کنگره ۶۰ جناب مهندس، تبریک بگویم. همچنین به بنیان همسفران آقا، آقای مصطفی عظیمزاده، که راهنمای خود من هم هستند، تبریک عرض می کنم. ریشه و پایهی همسفران آقا توسط ایشان بنیانگذاری شد و فونداسیون آن را ایشان بنا نهادند.
ایشان فردی هستند که ۱۶ سال در کنگره حضور دارند و بزرگترین درسی که من از ایشان گرفتم، صبرشان بود؛ صبر در کنگره یعنی در نظر گرفتن پارامتر زمان، همزمان با تلاش و کوشش برای رسیدن به هدف. آقا مصطفی بسیار زحمت کشیدند، یکنفره شروع کردند، پای ثابت بودند و صبور ماندند تا امروز ما بتوانیم به این قدرت برسیم که نزدیک به ۱۲ راهنما داشته باشیم و من از ایشان قدردانی میکنم.
هفتهی همسفر را در رأس، به جناب مهندس و خانوادهی محترمشان، دکتر امین عزیز دیدهبان همسفران آقا، و کل جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰، تمامی مسافران و همسفران آقا و خانم تبریک میگویم. به نظر من هیچ تفاوتی بین همسفر و مسافر وجود ندارد.
دیروز این لیاقت را داشتیم که دیده بان محترم آقای جواد فلاح استادمان بودند و در لژیون سردار حضور داشتند و چند سؤال بسیار خوب مطرح کردند. ایشان فرمودند که اول، همسفر باید بداند که کیست. شما که همسفر هستید و به کنگره میآیید، باید بدانید برای چه میآیید و چه دلیلی دارد که در بین چند نفر مصرفکننده حضور پیدا کنید؛ باید بدانید چرا اینجا هستید.
به نظر من همسفر و مسافر هیچ تفاوتی ندارند؛ تنها تفاوت این است که مسافر برای اینکه وارد کنگره شود، مجبور شد تا ته تاریکی برود و بعد در کنگره حضور پیدا کند، اما منِ همسفر تا وسط تاریکیها آمدم، دور زدم و به کنگره ۶۰ رسیدم. من معتقدم تمام افرادی که در کنگره هستند، تاریکی را چشیدهاند؛ فقط تاریکی طبقات متفاوتی دارد. فرد مسافر در طبقهی منفی یک قرار دارد و فرد همسفر در طبقهی دوم.
خیلیها از من سؤال کردند که تو که آب قلیان رویت نریخته، چرا به کنگره آمدی و کنگره به چه دردت میخورد؟ من میگویم حدود ۸۰ درصد همسفران آقا بهصورت جدی مشتقات نیکوتین را تجربه کردهاند، الکل و عرقیجات را تجربه کردهاند، نامزد اعتیاد بودهاند و بسیار به مصرف نزدیک بودهاند؛ بهطوریکه فاصلهی ما همسفران با ورود به مسیر اعتیاد، فاصلهی کمی بوده است.
برای اینکه بگویم ما همسفران نیز تاریکی را چشیدهایم، در کنگره ۶۰ مبحث سیستم ایکس را داریم. تعریف عامیانهی آن، سیستم تولیدکنندهی مخدرهای طبیعی بدن است. آنتیایکس به هر چیزی گفته میشود که حالت طبیعی بدن را بر هم بزند. آنتیایکس به دو دسته تقسیم میشود: مواد مخدر و افکار افیونی.
با یک مثال توضیح میدهم: شما بهعنوان یک پدر، وقتی فرزندتان کار بدی انجام میدهد، او را تنبیه میکنید و میگویید برو داخل اتاق و بیرون نیا. کودک گریه میکند و میرود. اما اگر همین اتفاق برعکس بیفتد و همسرتان فرزندتان را تنبیه کند، در این شرایط دل شما میلرزد، دلتان به رحم میآید، میروید او را نوازش میکنید، به او خوراکی میدهید و میگویید دیگر کار بد نکن.
چرا این اتفاق میافتد؟ چون در آن شرایط شما افکار افیونی داشتید و سیستم ایکس شما در حالت طبیعی نبود.
این افکار افیونی خیلی بزرگ است؛ تصادفی رخ میدهد، فحشی رد و بدل میشود، خشم بالا میگیرد و فرد مرتکب قتل میشود و اعدام میشود. این یعنی سیستم ایکس در حالت طبیعی نبوده است.
فرد مسافر در اثر مصرف مواد، متوجه تخریبها و آسیبهایی که به کانون گرم خانواده وارد میکند نیست. چه کسی این را متوجه میشود؟ کسی که سیستم ایکس او در حالت طبیعی است؛ یعنی همسفر، چه آقا و چه خانم. همسفرها میبینند که چه تخریبهایی به آنها وارد میشود؛ پدر و مادر به طلاق میرسند، از نظر مالی تا مرز ورشکستگی پیش میروند و اتفاقات ناگواری در خانواده رخ میدهد، اما کاری از دستشان برنمیآید.
همسفران ظلم زیادی دیدهاند و به نظر من همسفر بودن کار بسیار سختی است. در کنگره ما همسفر آقا هم داریم؛ در درجهی اول پسر، پدر و برادر، و در درجهی دوم پسرعمو، پسرخاله، پسر عمه و یا هر فردی که در معرض اعتیاد قرار دارد یا از نظر روانی پریشان است و بالای ۱۸ سال سن دارد. این افراد را میتوانید به شعبهی همسفران آقا بیاورید. همسفران آقا فقط یک شعبهی مخصوص دارند و آن هم شعبهی شفا است. جلسات روزهای شنبه و پنجشنبه از ساعت ۱۷ تا ۲۰ برگزار میشود. آدرس شعبه: هدایت ۵ یا شهید سلامی ۴.
شما خودتان هم می توانید به عنوان مهمان یک جلسه در اختیار تان باشیم یعنی همسفرتان را بیاورید تا همراه شما باشند تا ما پذیرش را انجام دهیم. تنها شرط آن، داشتن سن بالای ۱۸ سال است.
در پایان، میخواهم تجربهی شخصی خودم را بگویم. ما یک مثلث داریم: کار، خانواده و کنگره ۶۰. در این سه چهار سالی که در کنگره بودم، در ضلع کنگره خوب پیشرفت کرده بودم اما در ضلع خانواده هم فکر میکردم خیلی خوب عمل کردهام، اما در ضلع کار یک مقداری مشکل داشتم. با راهنماییهای آقای وحید ریختهگر متوجه شدم که ایراد کار من که در کار پیشرفت نمی کنم ضلع خانواده است. من از خانواده دور شده بودم و فکر میکردم باید بهتنهایی رشد کنم. اگه سختی یا مشقتی است باید برای خودم باشد. و باید به موفقیت برسم و بعد می روم دست آن ها را می گیرم. بعد فهمیدم که تکامل در جمع صورت میگیرد.
شما دنیا دنیا پول داشته باشید اما خانوادهتان کنار شما نباشد، چه ارزشی دارد؟ اگر آغوش گرم نداشته باشید که بتوانید پناه بگیرید، چه فایدهای دارد؟ من الان تمام تلاشم را میکنم که دل خانوادهام را دوباره به دست بیاورم، چون تا آن درست نشود، ضلع کار من هم درست نمیشود.
بسیار خوشحالم که علاوه بر خانوادهی درجهاولم، خانوادهی دوم من کنگره ۶۰ است و شما عزیزان اعضای خانوادهی من هستید. بزرگترین دستاورد زندگی من این است که میتوانم با افتخار بگویم کنگرهای هستم. هیچ وقت فکر نمی کردم یکجا بشینم و با افتخار بگویم من عضوی از کنگره 60 هستم وبین آدم هایی دارم زیست می کنم که قبلا مصرف کننده بودند ولی الان نیستند. و من یک تار موی شان را به هزارتا آدم بیرون از کنگره 60 نمی دهم. هیچ وقت فکر نمی کردم بزرگترین سفر زندگیم و قشنگ ترین سفر زندگیم سفری باشد که با همین افراد مصرف کننده رفتم.
به شما افتخار میکنم و از اینکه با سکوت خود به صحبتهای من گوش کردید، صمیمانه تشکر میکنم.
.jpg)
تایپ: مسافر محمد لژیون پنجم
ویرایش: مسافر عبدالله لژیون ششم
عکاس: مسافر اسماعیل لژیون ششم
ارسال خبر: مسافر علی لژیون سوم
تایید خبر: مسافر محمد لژیون پانزدهم
مرزبان خبری: مسافر مصطفی
- تعداد بازدید از این مطلب :
136