من یک رهجو هستم. وقتی وارد کنگره شدم، دلِ خسته و ذهن آشفتهای داشتم، مسافرم سفرش را خراب کرده و دردش تمام وجودم را پر کرده بود.
روزهایی که اشکهایم بیصدا میریخت و امیدم کمرنگ شده بود، گویی دنیا روی دوشم سنگینی میکرد حتی گاهی فکر میکردم نمیتوانم ادامه بدهم؛ اما ته دلم هنوز کورسویی از امید زنده بود.
کنگره آمد و با نور آموزشها، راهی برای نفس کشیدن به من نشان داد. اینجا برای اولین بار با واژه «همسفر» آشنا شدم، واژهای که آن روزها معنایش را نمیفهمیدم. فکر میکردم همسفر؛ یعنی فقط کنار مسافر بودن، همراهی ساده و بیتوقع؛ اما حالا فهمیدهام همسفر کسی است که وقتی مسافر لغزش میکند، ناامید نمیشود، کسی که مسئول حال و رفتار خودش است، با صبر و عشق ایستاده و مسیر رشد را از خود شروع میکند.
همسفر؛ یعنی ایستادن در سختیها، یاد گرفتن از مشکلات، مراقبت از دل و ذهن خود و عشق ورزیدن بدون قضاوت، همسفر؛ یعنی وقتی مسافر سقوط میکند، تو بایستی و با آگاهی، نور امید را نگه داری. با آموزشهای مهربانانه و دلسوزانه راهنمای خود یاد گرفتم چگونه با دردهایم روبهرو شوم، چگونه آرامش درونم را پیدا کنم و دوباره به خود ایمان بیاورم. با نگاه انسانی و آموزشهای عمیق استاد بزرگوار آقای مهندس دژاکام، مسیر همسفر بودن برایم روشن شد. آموختم که خراب شدن سفر مسافر، پایان راه نیست، بلکه فرصتی است برای رشد من و ساختن دنیای بهتر درونم. دانستم که همسفر بودن یعنی امید داشتن حتی وقتی اشکهایت هنوز تمام نشدهاند، یعنی صبر داشتن حتی وقتی همه چیز علیه توست و یاد گرفتن اینکه تغییر را باید از خود شروع کنی.
امروز با دلی آرام، چشمانی اشک آلود و قلبی پر از امید، ایستادهام و میدانم هر سختی، هر لغزش و هر چالش، بخشی از مسیر رهایی و تغییر است.
با تمام وجود میگویم:
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود، روزی گلستان غم مخور
ای دلِ غم دیده حالت به شود، دل بد مکن
با تمام وجود، هفته همسفر را تبریک میگویم و صمیمانه از استاد عزیز آقای مهندس دژاکام برای این مسیر نورانی، انسانساز و امیدبخش قدردانی میکنم.
نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون پنجم)
ارسال مطلب: همسفر سمیه دبیر سایت
همسفران نمایندگی شعبه فردوسی
- تعداد بازدید از این مطلب :
86