سلام دوستان مهدیه هستم همسفر
همسفر در کنگره۶۰ مثل یک شمع است که در تاریکی برای مسافر روشن میشود. کنگره یک سفر است و مسافرها کسانی هستند که میخواهند از دردهایشان رها شوند؛ اما همسفرها در این سفر، نهتنها همراه مسافر، بلکه بخش مهمی از روند بهبودی خودشان هستند. همسفر کسی است که در کنار مسافر، دست در دست هم، در مسیر درمان و شناخت خود قدم میگذارد. این سفر فقط برای مسافر نیست؛ بلکه برای همسفر هم هست. خیلی وقتها همسفر خودش نمیداند چهقدر تاثیرگذار است؛ اما حقیقت این است که بدون همسفر، این سفر ممکن نیست. مسافر نیاز به همراهی دارد که در هر لحظه در کنار او باشد. همسفر نهتنها در لحظههای سخت و تاریک سفر، بلکه در لحظههای خوش و روشن هم باید همقدم با مسافر باشد. باید بتواند اعتماد کند، صبر داشته باشد و همدل باشد. در کنگره۶۰ همسفر مثل آینهای میماند که مسافر در آن تصویر خود را میبیند. وقتی مسافر به گذشتهاش نگاه میکند، همسفر میتواند به او نشان بدهد که چه تغییراتی کرده و چهقدر پیشرفت کرده است. همسفر باید یاد بگیرد که همیشه پشتیبان باشد؛ بدون اینکه در برابر مسافر احساس ضعف یا قدرت کند؛ چون در این سفر هیچکسی از دیگری بهتر یا بدتر نیست. برای همسفر، خیلی وقتها این سؤال پیش میآید که چرا باید همیشه در کنار مسافر باشد، در حالی که خودش ممکن است مشکلی نداشته باشد. جواب این است که چون این سفر به معنای درک کردن یکدیگر است. همسفر باید بفهمد که درمان مسافر نه فقط به کمک درمانی کنگره، بلکه به حضور و پشتیبانی خود او بستگی دارد. مسافر باید بداند که در این سفر تنها نیست و کسی هست که از دل و احساسات او خبر دارد و در مسیر درمان، با او شانه به شانه قدم برمیدارد. کنگره۶۰ یاد میدهد که همسفر و مسافر به هم وابستهاند. اگر یکی از این دو نفر احساس تنهایی کند، کل سفر با مشکلات زیادی روبهرو میشود. در اینجا محبت و درک از همه چیز مهمتر است. شاید گاهی همسفر خسته شود یا احساس کند که نمیتواند ادامه بدهد؛ ولی همانطور که مسافر باید صبر و استقامت داشته باشد، همسفر هم باید این ویژگیها را یاد بگیرد. سفر در کنگره مثل یک پازل بزرگ است که هر قطعهاش به هم وصل میشود. هر قطعه همسفر، مسافر و راهنمایان با هم یک تصویر را میسازند. هیچکدام از این قطعات بهتنهایی کامل نیستند. همسفر باید همیشه بداند که در این سفر، گاهی باید نقش شنونده را بازی کند، گاهی باید مشوق باشد، گاهی باید تکیهگاه مسافر باشد و گاهی باید با او در سکوت همراه شود. همه اینها بخشهایی از سفری است که در کنار مسافر، خودش هم درمان میشود. در پایان، میتوان گفت که همسفر در کنگره۶۰ همانطور که برای مسافر یک همراه و یاور باوفا میشود، در مسیر خودش هم رشد میکند. این سفر یک سفر دوطرفه است که در آن مسافر و همسفر، هر دو به سوی بهبود و رشد شخصی حرکت میکنند. همین که در کنار هم باشند و به هم کمک کنند، باعث میشود که نهتنها مسافر، بلکه همسفر هم از تاریکیها به روشنایی برسد. به یاد داشته باشیم که در کنگره، بهبود فقط یک مسیر فردی نیست؛ بلکه یک سفر مشترک است که در آن همسفر و مسافر با هم رشد میکنند، یاد میگیرند و در نهایت به یک زندگی سالمتر و روشنتر میرسند. همسفر باید یاد بگیرد همیشه نباید حرف بزند خیلی وقتها باید در سکوت کنار مسافر باشد؛ بلکه باید بشنود و درک کند. اینگونه مسافر احساس میکند که تنها نیست؛ حتی وقتی هیچ کلمهای برای گفتن ندارد. سفر در کنگره یک سفر دوطرفه است. همسفر و مسافر با هم باید رشد کنند، باید با هم اشتباهات و پیروزیها را تجربه کنند و از همه مهمتر، باید در کنار هم درک و محبت را تمرین کنند. یاد بگیر که در این سفر، فقط رسیدن به هدف نیست؛ بلکه خود سفر هم خیلی مهم است. همسفر با خودش هم باید صادق باشد، باید از خودش بپرسد که آیا من هم در مسیر رشد و بهبود خودم حرکت میکنم؟ آیا من هم آمادهام که تغییر کنم؟ این سفر هیچوقت تنها به مسافر ربط ندارد. همسفر هم در این مسیر باید با خودش رو راست باشد و با تغییرات خودش، از مسافر حمایت کند.
سلام دوستان آفریده هستم همسفر
خداوند را بینهایت سپاسگزارم که سرنوشت من را طوری رقم زد که در کنار دوستان آموزش بگیرم و انرژی دریافت کنم و بتوانم این انرژی را به اطرافیانم انتقال دهم. قبل از کنگره، دستوپا میزدم که راهی پیدا شود تا مسافرم را نجات بدهم. خودم را عاری از هرگونه نقص و ناآگاهی میدانستم، فکر میکردم همهچیز را بلد هستم و چیزی به نام درک مصرفکننده را نمیدانستم. فکر میکردم او از سر لجبازی و بیماری درونیاش عمداً زندگی را تلخ میکند. اگر گاهی میگفت با هم برویم بعضی کلاسها، غیر از کنگره، انگار چوبم میزد؛ میگفتم تو مصرفکننده هستی، من را چه کار به این جلسات اکنون بعد از چند ماه آمدن به کنگره، تازه متوجه شدم وجود یک همراه در کنار مسافر برای ادامه درمانش چهقدر ضروری است، به منزله بال پرواز مسافر میتواند کمکهای زیادی داشته باشد. البته قبل از همیاری، باید آگاهی وجود داشته باشد؛ کمک نباید به گونهای باشد که بخواهد ابرو را درست کند و چشم را کور کند. بنابراین هرچه آگاهی بیشتر باشد، روال زندگی آرامتر خواهد بود. یاد گرفتم که در روند درمان دخالتی نداشته باشم و بگذارم راه و روش مسیرش را خودش ادامه بدهد؛ زیرا قطعاً او هم مثل من راهنمایی دارد که بهتر از من هدایتش میکند. گاهی اوقات در مسائل زندگی اختلاف نظر هم داریم؛ این طبیعی است. باید یکدیگر را بپذیریم و در نهایت اگر با من همسو نبود، مدارا کنم، که به نفع هر دوی ماست. همچنین همسفر میتواند با همراهی مسافر، نهتنها در کنگره و مسیر درمان، بلکه این منش را در سایر مسائل زندگی به کار ببرد و مدام با همفکری، همگام مسافرش باشد و نتیجه آن را به دیگران یادآوری کند. این همان اندیشهای است که در احادیث معصومین و آیات مبارکه قرآن نیز به آن اشاره شده است. کسی که مشورت میکند، اندیشهها و تجربههایش مضاعف میشود و نتیجه بهتری میدهد. مسلماً کسی که با همفکری کارها را پیش میبرد، خداوند هم به او کمک میکند و توکل بر خدا، راههای ناپیدا را آشکار میسازد. باید دانست که منِ همسفر کمتر از مسافر رنج ندیدهام، چه بسا بیشتر. پس رنج و غم من در درونم پنهان بوده و این کنگره بود که به من زندگی داد تا به این آگاهی برسم که کمتر به خودم ضربه بزنم و در کنار همدیگر یاد بگیریم و یاد بدهیم. پس مسافران هم این غم و اندوه همسفرشان را ببینند که چگونه همگام با او زندگی پرفراز و نشیب را تجربه کردهاند، قدردان او باشند و از او تقدیر کنند؛ چراکه نگذاشتند زندگی فرو بریزد و قطعاً فداکاریهای او بود که مسیر را هموارتر کرد. دلخوشی منِ همسفر در این است، به این بستری که فراهم شده خوشبین هستم و مطمئنم کسی که با توکل الهی در راه حیات خودش یک قدم بردارد، خداوند جلوتر از او، راه و مسیر را برایش هموار میکند.
رابط خبری: راهنما همسفر زینب
ویرایش: راهنمای تازه واردین همسفر زهره (دبیر اول سایت)
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه ( لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
57