در این سیدی متوجه شدم که تعریف واقعی همسفر در کنگرهٔ ۶۰ با معنایی که من پیشتر از آن در ذهن داشتم، تفاوت بسیاری دارد. همسفر کسی نیست که صرفاً در کنار مسافر باشد تا مشکلات او را حل کند یا رنجهایش را تحمل کند، بلکه انسانی است که در مسیر آموزش و تزکیهٔ درونِ خود گام برمیدارد تا به نقطهٔ تعادل و آرامش برسد.
آموختم که همسفر، خود نیز نیازمند درمان است؛ زیرا سالها در فضایی زندگی کرده که پر از اضطراب، ترس، بیاعتمادی و خشم بوده است. آقای مهندس دژاکام در این سیدی بیان کردند که همسفر، خودش نیز بهنوعی درگیرِ بیماری بوده و لازم است با آموزش، تفکر و عملِ سالم، درمان را از درونِ خود آغاز کند.
اگر این زخمهای روحی ترمیم نشوند، حتی با رهاییِ مسافر نیز حالِ خوشی بهدست نخواهد آمد. بنابراین، اولین وظیفهٔ همسفر، شناختِ خود و بازسازیِ درونیِ خویش است.
سیدی «همسفر» به من یاد داد که کمکِ واقعی به مسافر، زمانی معنا پیدا میکند که خودِ همسفر، در ابتدا به شناخت و آرامش رسیده باشد. هرچه منِ همسفر آرامتر، منظمتر و آموزشپذیرتر باشم، انرژیِ مثبتِ من به مسافر منتقل میشود و سفرِ او نیز هموارتر خواهد شد.
یکی از نکاتی که برایم بسیار زیبا بود، اشاره به «مثلثِ عقل، ایمان و عشق» بود. هرچند عشق، پایهٔ حرکت است، اما بدون عقل، عشق میتواند بهسمت دلسوزیِ بیجا و وابستگیهای بیمارگونه سوق پیدا کند و بدون ایمان نیز دوام نخواهد داشت. پس باید یاد بگیرم که عشق را در مسیرِ عقل و ایمان هدایت کنم تا بتوانم تعادل را در تمامِ جنبههای زندگی بهدست آورم.
در ادامه، به این موضوع اشاره شد که همسفر نباید در گذشته بماند و مدام دردها و خاطراتِ تلخ را مرور کند. آن دوران بخشی از مسیرِ آموزشِ ما بوده است تا در آینده بتوانیم درکِ بالاتری از زندگی و رحمتِ خداوند پیدا کنیم. وقتی از گذشته درس بگیریم و آن را با نگاهی تازه ببینیم، بخشش در وجودِ ما شکل میگیرد و بارِ سنگینِ کینه و رنج رها میشود.
رهاییِ مسافر بدون آرامش و تعادلِ همسفر ناقص است؛ زیرا مسافر و همسفر، هر دو در یک کشتی سوارند و برای رسیدن به ساحلِ نجات، هر دو باید قوانین را بیاموزند و به اجرا بگذارند. اگر منِ همسفر بدون آموزش، تنها به ترحم یا کنترل روی آورم، نهتنها کمکی نمیکنم، بلکه خود نیز در مسیرِ تاریکی باقی میمانم.وقتی آرامش، نظم و سپاسگزاری در من نهادینه شود، به طور طبیعی این حالِ خوش به اطرافیانم و بهویژه مسافرم منتقل خواهد شد.
در پایان هدف از حضورمن در کنگره، فقط رهاییِ جسم مسافرم از مواد نیست، بلکه رهاییِ روح از تاریکی و جهل است. من بهعنوان یک همسفر، با آموزش و خدمت، مسیرِ تکامل را طی میکنم. وقتی بر اساس نظم، محبت و دانایی حرکت کنم، بهتدریج عشقِ درونم شکوفا میشود و تبدیل به نوری خواهم شد که به دیگران هم گرما میدهد.
به امید رهایی از تاریکی
منبع:سیدی همسفر، نقش همسفر
نویسنده:همسفرمینا، رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون اول)
عکاس:همسفر منیره، رهجوی راهنما همسفر اعظم(لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر مینا، دبیر سایت، رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون اول)
- تعداد بازدید از این مطلب :
321