English Version
This Site Is Available In English

همسفر؛ فراتر از صبر و تحمل

همسفر؛ فراتر از صبر و تحمل

طبق فرمایش دکتر امین در سی‌دی «همسفر ۲»، کوچک‌ترین ساختاری که به یک جامعه معنا می‌بخشد، خانواده است؛ بنابراین تعادل و استواری آن، نقشی اساسی در سلامت جامعه دارد. به همین منظور، حضور همسفرها در کنگرهٔ ۶۰ بسیار مهم و محترم شمرده می‌شود. بین آفتاب و مهتاب تفاوت بسیار است. هر دو نور دارند؛ اما نور خورشید خالص، زاینده و سرشار از خواص حیاتی است، در حالی که نور مهتاب حاصل قرار گرفتن ماه در مقابل خورشید است؛ یعنی بخش زیادی از نور خورشید جذب ماه می‌شود و نوری ضعیف‌تر و کم‌خاصیت‌تر به نام مهتاب پدید می‌آید که تمام ویژگی‌های نور خورشید را ندارد. انسان سالم؛ مانند نور خورشید است و انسانی که در دام اعتیاد گرفتار شده همچون نور ماه؛ بنابراین در خانواده‌ای که فرد مصرف‌کننده حضور دارد، همهٔ اعضا دچار کمبودهای احساسی، عاطفی و روحی می‌شوند. از همین رو، زمانی که یک همسفر وارد کنگره می‌شود، حال او از حال مسافرش نیز آشفته‌تر است.

در کنگره، به همسفر آموزش داده می‌شود که بسیاری از کمبودها و رفتارهای مسافر، کاملاً غیرعمدی است. شخص مصرف‌کننده بیش از هر کسی از نواقص خود آگاه است؛ اما به‌تنهایی قادر به اصلاح آن‌ها نیست؛ زیرا بیمار است و درمان این بیماری نیازمند آموزش است؛ آموزشی که راهنما آن را در اختیار همسفر قرار می‌دهد. همسفر باید محبت‌کردن و دوست‌داشتن را بیاموزد. دوست داشتن در زبان کنگره؛ یعنی پذیرش خواسته‌های معقول طرف مقابل و نادیده گرفتن خواسته‌های نامعقول او. برای دوست داشتن، لازم است خواسته‌های معقول دیگری را بر خواسته‌های خود ترجیح دهیم و مهم‌تر از آن، نقص‌ها را ببخشیم و از آن‌ها چشم‌پوشی کنیم.

کنگرهٔ ۶۰ سرشار از علم و هنر زیستن است؛ جایی که هر کس با تسلیم وارد آن شود، به رهایی، آرامش و تکامل می‌رسد. اما تعادل باید رعایت شود؛ به این معنا که نباید به بهانهٔ آموزش، از مسئولیت‌ها و وظایف زندگی غافل شویم. رسیدن به نتیجه، نیازمند توانایی ایجاد تعادل میان آموزش، زندگی و مسئولیت‌ها است. آشنایی من با کنگره به سال‌ها پیش از ورودم به شعبه باز می‌گردد. آن زمان تصورم از همسفر این بود که کسی است که فقط کنار مسافر می‌ماند؛ کسی که صبر می‌کند، می‌سوزد و می‌سازد و گاه مورد ظلم قرار می‌گیرد. اما زمانی که وارد کنگرهٔ ۶۰ شدم، کم‌کم دریافتم که من اصلا معنای واقعی همسفر بودن را نمی‌دانستم. اینجا فهمیدم همسفر، پلیس، بازرس، قاضی، کارآگاه یا نجات‌دهنده نیست.

دریافتم همسفر بودن؛ یعنی پیش از هر چیز، خودم را ببینم و خودم را قضاوت کنم؛ یعنی ترس‌ها، تاریکی‌ها و نقاط ضعفم را بشناسم. در این مسیر متوجه شدم مسافر من مانند کسی است که با تریلی تصادف کرده و دردهای فراوانی دارد؛ دردهایی که باید درک شوند، نه این‌که با نمک بر زخم‌شان افزوده شود. پیش از آموزش‌ها، گمان می‌کردم اگر مدام مراقب مسافر نباشم، اگر سؤال نکنم و پیگیری نداشته باشم، در حق او کوتاهی کرده‌ام؛ اما کنگره به من آموخت که همین رفتارها می‌تواند بزرگ‌ترین مانع درمان مسافرم باشد. از طریق سی‌دی‌ها و آموزش‌ها دریافتم که همسفر بودن؛ یعنی حمایت بدون دخالت و اعتماد؛ حتی در زمان‌هایی که هنوز ترس و تردید وجود دارد.

یکی از مهم‌ترین آموزش‌هایی که در این مسیر آموختم این بود که قرار نیست همواره مسافر را اصلاح کنم، یا ثابت کنم که حق با من است و زندگی را با اجبار پیش ببرم. من فقط باید روی خودم کار کنم؛ زیرا وقتی من تغییر می‌کنم، فضا نیز تغییر می‌کند. هفته همسفر برای من تنها یک مناسبت نیست؛ بلکه یادآور این حقیقت است که من نیز در این مسیر، مسافر آموزش جهان‌بینی هستم. یادآور این نکته که اگر آرام‌تر، آگاه‌تر و متعادل‌تر باشم، بهترین کمک ممکن را انجام داده‌ام. امروز با تمام وجود درک می‌کنم که چرا کنگرهٔ ۶۰ برای همسفر چنین جایگاه والایی قائل است؛ زیرا درمان، فقط به معنای قطع مصرف نیست، درمان؛ یعنی درست دیدن، درست فکر کردن و درست زندگی کردن.

هفتهٔ همسفر را ابتدا خدمت همسفر بزرگ، خانم آنی و سپس به تمامی همسفران خانوادهٔ بزرگ کنگرهٔ ۶۰ تبریک می‌گویم و از کنگرهٔ ۶۰ صمیمانه سپاسگزارم که به من آموخت همسفر بودن، مسیری برای ساختن خویشتن است؛ نه صرفاً کنار مسافر ماندن.

نویسنده: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
رابط‌خبری: همسفر فاطمه.م رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ارسال: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد یزد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .